کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
=== تاریخچهی دانشگاه در ایران === | === تاریخچهی دانشگاه در ایران === | ||
تا سال ۱۳۱۴ در ایران دانشگاه، به معنی امروزی و پیشرفتهی آن در ایران نبود، علی اصغر حکمت در این باره میگوید <blockquote>«لایحهی قانونی تأسیس دانشگاه را در اسفند سال ۱۳۱۲ به مجلس شورای ملی پیشنهاد کردند و پس از دو ماه بررسی و مطالعه در کمیسیون معارف پارلمان سرانجام قانون تأسیس دانشگاه تهران در هشتم خرداد ۱۳۱۳ از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و برگی زرین در تاریخ تأسیس نهادهای آموزشی در ایران ورق خورد و این بار قانون مزبور سرآغاز تأسیس نهادهای نوین آموزشی در تاریخ این مرز و بوم شد.»<ref>بازخوانی خاطرهی علیاصغر حکمت دربارهی تأسیس دانشگاه تهران</ref></blockquote>علی اصغر حکمت کفیل وقت وزارت معارف، | تا سال ۱۳۱۴ در ایران دانشگاه، به معنی امروزی و پیشرفتهی آن در ایران نبود، علی اصغر حکمت در این باره میگوید <blockquote>«لایحهی قانونی تأسیس دانشگاه را در اسفند سال ۱۳۱۲ به مجلس شورای ملی پیشنهاد کردند و پس از دو ماه بررسی و مطالعه در کمیسیون معارف پارلمان سرانجام قانون تأسیس دانشگاه تهران در هشتم خرداد ۱۳۱۳ از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و برگی زرین در تاریخ تأسیس نهادهای آموزشی در ایران ورق خورد و این بار قانون مزبور سرآغاز تأسیس نهادهای نوین آموزشی در تاریخ این مرز و بوم شد.»<ref>بازخوانی خاطرهی علیاصغر حکمت دربارهی تأسیس دانشگاه تهران</ref></blockquote>علی اصغر حکمت کفیل وقت وزارت معارف، دست به کار شد و دانشگاه را با کمک و مشاورهی «آندره گدار» معمار فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد. آنان پس از جستوجوی بسیار در میان بناها، باغها و زمینهای فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلالیه را برای احداث دانشگاه برگزیدند. | ||
در سال ۱۳۱۴ دانشگاه تهران با پنج دانشکدهی حقوق، پزشکی، فنی، علوم و ادبیات و ۸۸۶ دانشجو کار خود را آغاز کرد. ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۹ دانشجویان دانشگاه تهران به ۳۵۰۰ نفر افزایش یافت، تأسیس دانشگاه و رشد آن تحول بزرگی برای جامعهی ایران بود. | در سال ۱۳۱۴ دانشگاه تهران با پنج دانشکدهی حقوق، پزشکی، فنی، علوم و ادبیات و ۸۸۶ دانشجو کار خود را آغاز کرد. ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۹ دانشجویان دانشگاه تهران به ۳۵۰۰ نفر افزایش یافت، تأسیس دانشگاه و رشد آن تحول بزرگی برای جامعهی ایران بود. از آنجا که تحصیل در دانشگاه تهران رایگان بود، بخش بیشتری از جامعه میتوانستند در رقابت ورود به دانشگاه شانس خودشان را بیازمایند، چون در امتحان ورودی سختگیری میشد. | ||
بعدها دانشگاه گسترش یافت و در بسیاری از شهرهای ایران دانشگاه تأسیس شد. این رشد فیزیکی دانشگاهها، رشد قشر روشنفکر را هم در دل خودش به همراه داشت. قشری که تحمل دیکتاتور را نداشتند، به حق و حقوق خود و مردم ایران آگاه بودند و برای دستیابی به آن پیشتاز بودند. | |||
== ۱۶ آذر قلهای از جنبش دانشجویی == | == ۱۶ آذر قلهای از جنبش دانشجویی == |
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۵۵
۱۶ آذر و جنبش دانشجویی در ایران، سابقهی دیرینه دارد.
پیشینهی جنبش دانشجویی در ایران
اعزام دانشجو به اروپا برای یادگیری علوم و فنون جدید از دوران ولیعهدی عباس میرزا و قائم مقام فراهانی شروع شد. در این دوران دانشجویان بسیاری که بیشتر آنها اشرافزادگان و فرزندان خوانین بودند، برای تحصیل به اروپا رفتند. یکی از دلایل اعزام دانشجو به اروپا، شکست سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا در جنگ با روسیه بود، وقتی که سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا شکستهایی از ارتش روسیه دریافت کرد، ازاینرو، دولت ایران به این نتیجه رسید که جوانان ایرانی را برای فراگیری علوم غربی به اروپا بفرستد. ابتدا قرار بود که عدهای از دانشجویان ایرانی به فرانسه اعزام شوند که این قرار عملی نمیشود و هیأت فرانسوی به ریاست ژنرال گاردان به فرانسه بازمیگردد. در نتیجه اولین دانشجویان به لندن اعزام میشوند، بعد از پایان مأموریت سفیر انگلستان در ایران، در سال ۱۲۲۶ ه.ق، دو جوان ایرانی به نامهای محمدکاظم فرزند نقاشباشی و حاجیبابا افشار با او برای تحصیل در انگلستان عازم بریتانیا میشوند.
محمدکاظم بهدنبال یادگیری نقاشی بود و حاجیبابا تحصیل در طب را انتخاب کرد.[۱]هدف عباس میرزا از این که محمدکاظم نقاشی یاد بگیرد برای ترسیم استحکامات نظامی بود.
در زمان محمد شاه قاجار هم تعدادی به فرنگ برای تحصیل اعزام شدند اما، با مرگ محمد شاه آنها مجبور شدند به ایران بارگردند، با مرگ محمدشاه، ناصرالدین میرزا به قدرت رسید، که به همت میرزا تقیخان امیر کبیر بود، امیر کبیر خوب می دانست که شرط لاز م برای یک سیاست خارجی موفق، انسجام و نظم داخلی است، او تصمیم گرفت مدرسهای برای تعلیم و تعلم علوم و صنایع ایجاد کند، از آنجا که او میخواست هر فنی اعم از فنون نظامی و غیر آن در این بنیاد علمی تدریس شود نام آن را دارالفنون گذاشت.[۲]
امیر کبیر با همهی تجربهی تلخی که از استخدام مربیان خارجی داشت، با این وجود تعیین کرده بود در این مرحلهی حساس که مقصور وی تربیت مربیان، کارشناسان، مهندسان و پزشکان ورزیدهی ایرانی است جز با جلب استادان خارجی امکان پذیر نیست، یک ماه پس از شروع بنای دارالفنون وی جان داوود ارمنی را با سفارشنامههایی راهی فرنگ کرد تا متخصصان و مربیان لازم را استخدام کند.
دارالفنون ۱۳ روز قبل از قتل امیرکبیر درحالی که دیگر صدراعظم نبود، افتتاح شد. این مدرسه در واقع پایهی دانشگاههای نوین ایران شد.
همزمان اعزام دانشجویان به کشورهای اروپایی ادامه داشت، این دانشجویان در معرض پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی کشورهای اروپایی قرار میگرفتند و در بازگشت به ایران میزان عقبماندگی ایران را میدیدند این دانشجویان همراه عدهای دیگر قشر روشنفکر جامعهی ایران آن زمان را تشکیل میدادند و همواره خواستار حق و حقوق مردم ایران بودند. در نتیجه همواره دانشجویان و جنبش دانشجویی در ایران نقش پیشرو در طرح مطالبات مردم از حاکمیت را داشتند. به مرور دانشگاهها گسترش یافت و تحصیل در دانشگاه برای افراد بیشتری در دسترس قرار گرفت و به همین میزان هم جنبش دانشجویی در کمیت و کیفیت رشد میکرد، این موضوع باعث رشد قشر روشنفکر در جامعه میشد که در بستر جنبش دانشجویی، روز به روز رشد میکرد و تکامل پیدا میکرد.
مهاجرانی که به روشنفکران ایرانی تبدیل شدند
قشر روشنفکر ایران محدود به دانشجویان نمیشود، تجار، کارگران و سیاحان ایرانی را که به دلایلی به کشورهای دیگر رفته بودند، هم میتوان در این ردیف طبقه بندی کرد. در اواخر قاجار به دلیل فشار سنگین و ظلم طاقت فرسا علیه دهقانان بسیاری از آنان از شمال شرق ایران به عشق آباد و شهرهای روسیه، به امید پیدا کردن کار و لقمه نانی مهاجرت میکردند، همچنین از شمالغرب کشور عدهی زیادی از کارگران ایرانی و دهقانان به روسیه و استانبول میرفتند، تجار ایرانی هم بواسطهی شغلشان به کشورهای مختلف مسافرت میکردند، سیاحان و جهانگردان ایرانی هم در سفرهای خودشان شهرها و کشورهای مختلف را میدیدند، این مهاجرتها و سفرها چشم ایرانیان را به پیشرفت در کشورهای دیگر باز میکرد، از طرفی هم فقر و تنگدستی و سیاهروزی را در ایران دیده و یا تجربه کرده بودند، در نتیجهی این آگاهیها، قشر روشنفکر در ایران تقویت میشد.
به عنوان مثال زینالعابدین مراغهای کتابی با نام «سیاحتنامهی ابراهیم بیگ» را در استانبول منتشر کرد، این کتاب تأثیر زیادی در آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در آستانه جنبش مشروطه ایران داشتهاست.
تاریخچهی دانشگاه در ایران
تا سال ۱۳۱۴ در ایران دانشگاه، به معنی امروزی و پیشرفتهی آن در ایران نبود، علی اصغر حکمت در این باره میگوید
«لایحهی قانونی تأسیس دانشگاه را در اسفند سال ۱۳۱۲ به مجلس شورای ملی پیشنهاد کردند و پس از دو ماه بررسی و مطالعه در کمیسیون معارف پارلمان سرانجام قانون تأسیس دانشگاه تهران در هشتم خرداد ۱۳۱۳ از تصویب مجلس شورای ملی گذشت و برگی زرین در تاریخ تأسیس نهادهای آموزشی در ایران ورق خورد و این بار قانون مزبور سرآغاز تأسیس نهادهای نوین آموزشی در تاریخ این مرز و بوم شد.»[۳]
علی اصغر حکمت کفیل وقت وزارت معارف، دست به کار شد و دانشگاه را با کمک و مشاورهی «آندره گدار» معمار فرانسوی که در آن روزگار به عنوان مهندس در خدمت وزارت معارف بود آغاز کرد. آنان پس از جستوجوی بسیار در میان بناها، باغها و زمینهای فراوان آن روز اطراف تهران باغ جلالیه را برای احداث دانشگاه برگزیدند.
در سال ۱۳۱۴ دانشگاه تهران با پنج دانشکدهی حقوق، پزشکی، فنی، علوم و ادبیات و ۸۸۶ دانشجو کار خود را آغاز کرد. ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۹ دانشجویان دانشگاه تهران به ۳۵۰۰ نفر افزایش یافت، تأسیس دانشگاه و رشد آن تحول بزرگی برای جامعهی ایران بود. از آنجا که تحصیل در دانشگاه تهران رایگان بود، بخش بیشتری از جامعه میتوانستند در رقابت ورود به دانشگاه شانس خودشان را بیازمایند، چون در امتحان ورودی سختگیری میشد.
بعدها دانشگاه گسترش یافت و در بسیاری از شهرهای ایران دانشگاه تأسیس شد. این رشد فیزیکی دانشگاهها، رشد قشر روشنفکر را هم در دل خودش به همراه داشت. قشری که تحمل دیکتاتور را نداشتند، به حق و حقوق خود و مردم ایران آگاه بودند و برای دستیابی به آن پیشتاز بودند.
۱۶ آذر قلهای از جنبش دانشجویی
شانزدهم آذر در ايران روز دانشجوست. ۵۸ سال از شانزدهمين روز از آذرماهی می گذرد که سه دانشجو در ايران کشته شدند. تظاهرات دانشجويان که منجر به کشته شدن اين سه دانشجو بود، در اعتراض به ورود دنيس رايت، کاردار سفارت انگليس به تهران از روز ۱۴ آذر سال ۱۳۳۲ شروع شد.
ورود دنيس رايت به تهران و از سرگيری روابط ايران و بريتانيا ۴ ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد در ايران صورت گرفت. اين موضوع و اعلام سفر ريچارد نيکسون، معاون وقت رييس جمهوری آمريکا به ايران، موجب آغاز اعتراض ها شد.
دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی، علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکده های خود تظاهراتی عليه حکومت برپا کردند.
روز ۱۵ آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه کشيده شد. ماموران نظامی در درگيری با دانشجويان تعدادی را مجروح و شماری را دستگير و زندانی کردند.
روز شانزده آذر تعداد سربازان در داخل دانشگاه افزايش يافت. پيش از ظهر آن روز هم بين دانشجويان دانشکده های حقوق و علوم سياسی و ماموران نظامی درگيری هايی رخ داد.
در دانشکده فنی به علت حضور يکی از ماموران در سر کلاس، برای دستگيری دانشجويانی که شعار داده بودند، درگيری رخ داد. دانشجويان عليه حضور نظاميان در کلاس درس اعتراض کردند.
نظاميان هم دانشجويان معترض را تعقيب کرده و در سرسرا و سالن دانشکده فنی آنها را به گلوله بستند.
در نتيجه سه دانشجو به نام های مصطفی بزرگ نيا، عضو کميته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ايران، مهدی شريعت رضوی، از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ايران و احمد قندچی، از طرفداران جبهه ملی کشته شدند.