کاربر:Ebreza/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] اعلام کرد:<blockquote>«[[سازمان مجاهدین خلق ایران]] با استناد به انبوه اجساد پاسداران در خاك عراق كه كارت عضویت سپاه پاسداران را نیز به همراه دارند، از همهی مجامع بینالمللی بهویژه سازمان ملل متحد خواستار محكومكردن قاطع دخالتهای گستردهی نظامی رژیم خمینی در خاك عراق به منظور سركوب مقاومت ایران میباشد. ما همچنین مصرانه خواستار اعزام هیأتی از سوی سازمان ملل متحد به نواحی مرزی قصرشیرین ـ خانقین هستیم تا بهرأیالعین به لشكركشی گستردهی رژیم خمینی به داخل خاك عراق برای محاصره و سركوب مقاومت ایران و تأسیس حكومت بهاصطلاح اسلامی در عراق پی ببرند.»<ref>اطلاعیه رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران</ref></blockquote>موفقیت برای ارتش آزادیبخش در این عملیات بسیار مهم بود، چون ارتش آزادیبخش در استتار و در حالت استقرار بودند، اما توانستند خودشان را بلافاصله در هیبت یک نیروی نظامی آماده به جنگ سازماندهی کنند، از این رو بعد از این عملیات مریم رجوی پیام تبریکی به ارتش آزادیبخش فرستاد:<blockquote>«به خواست خدا و براساس مقاومت فوقالعاده دلیرانه و شجاعانهی شما و همچنین طرح ضدحملهیی كه پیاده شد، نیروهای دشمن با برجای گذاشتن لااقل ۱۵۰۰جنازه از پاسداران، تودهنی و پس گردنی محكمی دریافت نموده و فعلاً عقب رانده شدند. الا اینكه هنوز هم به تبلیغات دجالانهی سیاسیشان برای وارونه جلوهدادن یورش شكستخوردهی خود ادامه میدهند… پاسدارانی كه از گردانهای مختلف نیروهای دشمن،به اسارت درآمدهاند، گواهی میدهند كه از خیلی از گردانهای اعزامشده تقریباً چیزی باقی نمانده است. راستی همانطور كه مسعود گفته بود «دشمن به پای خود آمد به گور» و زحمت ما را كه قرار بود همین جانوران را در آن سوی مرز گوشمالی بدهیم كم كرد. در جریان عملیات و بخصوص در ساعات اول، دشمن در داخل منطقهی تدافعی ما به پیشرویهایی دست یافت. ولی ما توانستیم به سرعت بر اوضاع مسلط شده و پس از چند ساعت به تعرض و تهاجم متقابل نیز دست بزنیم به طوری كه در غروب آفتاب یك یگان ارتش آزادی توانسته بود به خارج از منطقهی عملیاتی خودمان یعنی روستای خلیفه مراد تهاجم نموده و با موفقیت كامل و به سلامت به داخل منطقهی خودی بازگردد...این پیروزی بزرگ آن هم در یك جنگ تدافعی كه به آن عادت نداشتیم بر همهی شما و بهخصوص بر جاودانهفروغهای شهیدمان و تمامی مردم ایران مبارك باد...».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران چاپ ۱۳۷۴</ref></blockquote>دولت ایران تلاش میکرد نقش خودش را در این عملیات پنهان کند اما هاشمی رفسنجانی نقش دولت ایران را پذیرفت و گفت:<blockquote>«ما مأمور نیستیم كه ۱۳۰۰ كیلومتر مرزمان با عراق را حفظ كنیم… ممكن است بعضیها هم از ایران بروند… آن طرف كاری انجام بدهند و برگردند».<ref>سخنرانی هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه - ۲۳ فروردین ۱۳۷۰</ref></blockquote> | [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] اعلام کرد:<blockquote>«[[سازمان مجاهدین خلق ایران]] با استناد به انبوه اجساد پاسداران در خاك عراق كه كارت عضویت سپاه پاسداران را نیز به همراه دارند، از همهی مجامع بینالمللی بهویژه سازمان ملل متحد خواستار محكومكردن قاطع دخالتهای گستردهی نظامی رژیم خمینی در خاك عراق به منظور سركوب مقاومت ایران میباشد. ما همچنین مصرانه خواستار اعزام هیأتی از سوی سازمان ملل متحد به نواحی مرزی قصرشیرین ـ خانقین هستیم تا بهرأیالعین به لشكركشی گستردهی رژیم خمینی به داخل خاك عراق برای محاصره و سركوب مقاومت ایران و تأسیس حكومت بهاصطلاح اسلامی در عراق پی ببرند.»<ref>اطلاعیه رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران</ref></blockquote>موفقیت برای ارتش آزادیبخش در این عملیات بسیار مهم بود، چون ارتش آزادیبخش در استتار و در حالت استقرار بودند، اما توانستند خودشان را بلافاصله در هیبت یک نیروی نظامی آماده به جنگ سازماندهی کنند، از این رو بعد از این عملیات مریم رجوی پیام تبریکی به ارتش آزادیبخش فرستاد:<blockquote>«به خواست خدا و براساس مقاومت فوقالعاده دلیرانه و شجاعانهی شما و همچنین طرح ضدحملهیی كه پیاده شد، نیروهای دشمن با برجای گذاشتن لااقل ۱۵۰۰جنازه از پاسداران، تودهنی و پس گردنی محكمی دریافت نموده و فعلاً عقب رانده شدند. الا اینكه هنوز هم به تبلیغات دجالانهی سیاسیشان برای وارونه جلوهدادن یورش شكستخوردهی خود ادامه میدهند… پاسدارانی كه از گردانهای مختلف نیروهای دشمن،به اسارت درآمدهاند، گواهی میدهند كه از خیلی از گردانهای اعزامشده تقریباً چیزی باقی نمانده است. راستی همانطور كه مسعود گفته بود «دشمن به پای خود آمد به گور» و زحمت ما را كه قرار بود همین جانوران را در آن سوی مرز گوشمالی بدهیم كم كرد. در جریان عملیات و بخصوص در ساعات اول، دشمن در داخل منطقهی تدافعی ما به پیشرویهایی دست یافت. ولی ما توانستیم به سرعت بر اوضاع مسلط شده و پس از چند ساعت به تعرض و تهاجم متقابل نیز دست بزنیم به طوری كه در غروب آفتاب یك یگان ارتش آزادی توانسته بود به خارج از منطقهی عملیاتی خودمان یعنی روستای خلیفه مراد تهاجم نموده و با موفقیت كامل و به سلامت به داخل منطقهی خودی بازگردد...این پیروزی بزرگ آن هم در یك جنگ تدافعی كه به آن عادت نداشتیم بر همهی شما و بهخصوص بر جاودانهفروغهای شهیدمان و تمامی مردم ایران مبارك باد...».<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران چاپ ۱۳۷۴</ref></blockquote>دولت ایران تلاش میکرد نقش خودش را در این عملیات پنهان کند اما هاشمی رفسنجانی نقش دولت ایران را پذیرفت و گفت:<blockquote>«ما مأمور نیستیم كه ۱۳۰۰ كیلومتر مرزمان با عراق را حفظ كنیم… ممكن است بعضیها هم از ایران بروند… آن طرف كاری انجام بدهند و برگردند».<ref>سخنرانی هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه - ۲۳ فروردین ۱۳۷۰</ref></blockquote> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}} | {{پانویس|۳|اندازه=ریز}} |
نسخهٔ ۴ اکتبر ۲۰۱۸، ساعت ۲۱:۱۶
عملیات مروارید از اسفندما ۱۳۶۹ بعد از تعرض و تمرکز نیرو توسط دولت ایران در مرزهای غربی ایران با عراق شروع شد. بعد از پایان بمبارانهای آمریکا و دست یابی به یک توافق بین ایالات متحده و دولت سابق عراق، دولت ایران تلاش کرد تا به داخل خاک عراق نفوذ کند، به همین جهت اقدام اعزام نیرو و تحریک و تخریب در مرز ایران و عراق کرد. مجاهدین اعلام کردند:
« هدف از این تحریكات چنانكه به كرات گفته بودند، صدور ارتجاع به عراق و ایجاد حكومت از نوع حكومت پلید خودشان در این كشور و همزمان سركوب و نابودی مجاهدین و ارتش آزادیبخش بود. میخواستند با یك تیر دو نشان بزنند».[۱]
مریم رجوی درباره حساسیت آن روزها در مصاحبهای گفت:
«اوضاع بیش از حد متصور خطرناك و پرریسك بود. هفتهها پشت سر هم از آسمان و زمین آتش میبارید و انفجار بمبها، پی در پی بهگوش میرسید. حتی گاه در چند متری آدم و در زیر گوشمان، بدون وقفه روز و شب انفجار و بمبارانها ادامه داشت. آخر بزرگترین بمباران تاریخ بود. البته از یك طرف دیگر عبور مجاهدین و ارتش آزادی از دل این ریسكها و خطرها، یقین به پیروزی نهایی و محتوم دشمن ضدبشری را صدچندان میكرد و همین بود كه قوت قلب میداد…»[۲]
در این شرایط بود که دولت ایران قصد داشت، مجاهدین را در تله انداخته و نابود کند. مجاهدین اعلام کردند:
«رفسنجانی دستور داده بود كه فقط برای قرارگاه رمضان جیرهی غذایی ۲۵ هزار نفر به مدت دو ماه تأمین شود. ارسال ۷۰۰ هزار عدد كنسرو و ۲۵ هزار قطعه پتو از تهران برای داخل خاك عراق نیز گوشهی دیگری از گستردگی طرحی را كه آخوندهای حاكم در سر میپروراندند، برملا میكرد».[۳]
بلافاصله پس از خاتمهی جنگ خلیجفارس آخوندها با چرخشی سریع، در ابعادی گسترده شروع به اعزام نیرو و تحریك و تخریب در سراسر نوار مرزی عراق و تا اعماق خاك این كشور نمودند تا به خیال خود، از این نمد برای خود كلاهی دست و پا كنند. هدف از این تحریكات چنانكه به كرات گفته بودند، صدور ارتجاع به عراق و ایجاد حكومت از نوع حكومت پلید خودشان در این كشور و همزمان سركوب و نابودی مجاهدین و ارتش آزادیبخش بود. میخواستند با یك تیر دو نشان بزنند.
مجاهدین اما اعلام کردند كه یكانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در برابر یورش مزدوران رژیم خمینی با تمام قوا دفاع نموده و تا آخرین نفس مقاومت خواهند كرد.[۴]
مسعود رجوی طی پیامی به ارتش آزادی بخش اعلام کرد:
«جنگ ما با رژیم اكنون آغاز شده و دعا میكنم كه هر ساعت و هر روز به پیروزیهای بیشتری تا آنجا كه مرحلهی كنونی اجازه میدهد،دست یابیم. بهراستی كه دشمن بهپای خود آمد به گور! ....رژیم درصدد بود با تسخیر شهر طوز از طریق مزدورانش،قرارگاه حنیف را در تله انداخته و آنگاه با عبور از شهر سلیمانبك از دو محور (یكی جادهی اصلی و دیگری از شمال و شرق قرارگاه اشرف) ما را دور زده و در برابرمان ظاهر شود. طرح رژیم این بود كه با بهكار گرفتن یك گروه مزدور از اكراد عراقی كه از شمال منطقه استقرار نیروهای ارتش آزادیبخش حمله را آغاز كرده بودند و نیز با واردكردن پاسداران از مرزهای ایران و عراق و از جنوب و غرب نیروهای ارتش آزادیبخش با تاكتیك شناختهشده چكش و سندان بهخیال خودشان ارتش آزادیبخش را تار و مار كنند. اما خوشبختانه ما زودتر توانستیم دست بهكار شویم و غروب یكشنبه رزمآوران قهرمان ارتش آزادی سلیمانبك را هم در كنترل خود داشتند…».[۵]
به گفته نیروهای ارتش آزادیبخش نیروهای دولتی ایران کاروان بزرگی از اتوبوسهای خالی را به همراه آورده بودند تا مجاهدین و رزمندگان ارتش آزادی را سوار كنند و كتبسته به تهران و زندان اوین منتقل كنند. در همین خصوص در کتاب ارتش آزادیبخش ملی آمده است
«در جمعبندی و تحلیل نظامی این شكست فضاحتبار، سركردگان سپاه پاسداران خمینی بر علت اصلی این شكستشان از ارتش آزادیبخش انگشت گذاشتند و صراحتاً اعتراف نمودند كه: «از دیوار بلندتر از قد خودمان میخواستیم بالا برویم».[۶]
این عملیات یک عملیات تدافعی بود که ارتش آزادیبخش توانست نیروهای مهاجم را عقب براند، این عملیات در دو مرحله انجام شد، عملیات مروارید ۱ و عملیات مروارید ۲.
حمله آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۱
با حمله عراق درسال ۱۳۶۹ به کویت و تصرف آن کشور بحرانی در خاورمیانه ایجاد شد. این بحران با دخالت نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا شکل پیجیده ای به خود گرفت. درنهایت به جنگ اول خلیج فارس منتهی شد. عملیات نیروهای ائتلاف تحت عنوان عملیات طوفان صحرا انجام گرفت؛ در این جنگ عراق با مهیبترین بمبارانهای تاریخ تا آن زمان روبرو شد. در این عملیان بیش از ۲۱ کشور شرکت داشتند.
تمرکز نیرو توسط دولت ایران برای تصرف عراق
بعد از بمبارانهای شدید آمریکا و بدلیل ضرباتی که ارتش عراق از آمریکا خورد، دولت ایران وسوسه شد تا بتواند دشمن دیرینهی خودش یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران را از میان بردارد. به همین دلیل نیروهای خودش را در مناطق شمال غربی در مرز عراق متمرکز کرد.
در کتاب ارتش آزادیبخش آمده است:
بر اساس مشاهدات عینی مجاهدین در سراسر نوار مرزی و اسنادی که از داخل ایران بدست آمدو شنود مکالمات بیسیمی پاسداران، رژیم خمینی با یک برنامه ریزی و طرح مشخص بسیج تمام عیار سپاه پاسداران در صدد اشغال خاک عراق و کسب حاکمیت در این کشور از طرق مختلف بود قرارگاه موسوم به رمضان، نجف و انصار، لشکر ۹ بدر و تیپ موسم به مقداد و کلیه نیروهای تحت امر آنها و نیز سپاه موسوم به حمزه بر اساس اطلاعات مشخص دست کم ۱۴ معبر ورودی در سراسر مرز ایران و عراق در جهت ایجاد توطئهی رژیم بویژه علیه پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی و رساندن و تدارکات به دیگر مزدوران فعال شده بودند.
بر اساس آخرین اطلاعات، محسن رضایی سرکرده سپاه پاسداران رژیم و وحیدی مسؤل اطلاعات سپاه پاسداران همراه با نیروی برون مرزی قدس در قرارگاه رمضان و شهر کرمانشاه مستقر شدند. [۷]
از اواخر اسفندماه ۱۳۶۹ تحرکات نظامی دولت ایران در اطراف پایگاههای ارتش آزادیبخش ملی ایران بخصوص در استان مرزی دیالی عراق آغاز شد؛ این تحرکات زمینه برای برخورد دو نیروی متخاصم آن هم در خلاء نیروهای عراقی را پیش آورد.
مواجهه مجاهدین با نیروهای دولتی ایران
برخورد نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران با نیروهای دولتی از اواخر اسفندماه ۱۳۶۹ شروع شد؛ این برخوردها پراکنده به تنش و درگیری و یک جنگ تمام عیار بالغ شد؛ از آنجا که این درگیریها عمدتاً در ارتفاعات مروارید در خاک عراق صورت گرفت؛ این درگیریها عملیات مروارید نام گرفت که شامل دو بخش عملیات مروارید۱ و مروارید۲ بود.
از آنجایی هم که دولت ایران محظوریت داشت که بگوید مستقیم در این عملیات دخالت داشته و درگیر بوده است؛ در نتیجه در طرف دولت ایران اسمی برای این عملیات شناخته نمی شود.
عملیات مروارید۱
عملیات مروارید۱ از روز شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۶۹ آغاز شد؛ در این روز دولت ایران با ۷ تیپ و لشکر اقدامات خود را برای ضربه به مجاهدین آغاز کرد.
در کتاب ارتش ازادیبخش آمده است:
به دنبال توطئه و تهاجم گستردهی پاسداران رژیم به مواضع مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در شمال شهر جلولا و خانقین، یکانهای ارتش آزادیبخش ساعت ۵ بامداد (دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۷۰) تعرض متقابل و بزرگ خود را برای دفاع از مقاومت عادلانهی مردم ایران در ۹ محور آغاز کردندو ساعتی بعد چند یکان دیگر ارتش آزادیبخش در دو محور جدید وارد این عملیات شدند.[۸]
نقطه تمرکز ضربه اول، به قرارگاه بزرگ حنیف نژاد بود . قرارگاه حنیف با مساحتی حدود ۱۰۰۰ کیلو متر مربع در ۶۰ کیلومتری خاک ایران درمجاورت استان کرمانشاه واقع شده و از بیابانها شمال شهر کفری در عراق آغاز می شود. تقریبا تمامی نیروهای رزمنده ارتش آزادیبخش با کلیه امکانات در این قرار گاه بصورت پراکنده مستقر بودند. آنان در مدت شروع جنگ نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا باعراق در سنگرهای ساخته شده در این قرارگاه ا به سر می بردند. دولت ایران با حساب همین پارامترها قصد نابودی آنان را داشت اما آنان در عمل خیلی سریع توانستند برنامه حمله زژیم ایرا را به شکست بکشانند.
نیروهای دولت ایران با پوشیدن لباسهای کردی و به کمک نیروهای کرد با ورود به شهرهای کفری و اطراف طوز سعی در محاصره ارتش آزادیبخش ملی را داشتند. نیرو های ارتش آزادیبخش به سرعت آماده شده وکلیه زرهی های و تسلیحات سنگین خود را از اختفا و استتار خارج کردند. در روز پنجشنبه ۲۳ اسفند نیروهای مستقر در قرارگاه حنیف موفق شدند که محاصره قرارگاه را درهم بشکنند و کلیه نیروهاو تجهیزات خود را از منطقه خارج کنند.
نیروهای دولت ایران می خواستند با محاصره قرارگاه حنیف و همزمان دور زدن قرارگاه اشرف با یک حمله گازانبری نیروها مجاهدین را نابود کنند. با خروج مجاهدین از قرارگاه حنیف این طرح باشکست روبرو شد و نیروهای مجاهدین در طول ۱۵۰ کیلومتر که منطقه مزبور را در بر می گرفت، در مقابل دولت ایران خط دفاعی بستند. متعاقبا یکانهایی از نیروهای ارتش آزادیبخش به مواضع سپاه پاسداران و مزودوران کرد در اطراف کفری حمله کردند و آنها را مجبو به عقب نشینی کردند. این نیروها شهر سلیمان بک راهم آزاد کردند و تعدادی زیادی از نیروهای دولتی ایران را از پای در آوردند.
در روز دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۷۰عملیات دفاعی مروارید ۱ در ابتدا در ۹ محور و سپس با اضافه شدن ۲ محور دیگر اغاز شد. در این عملیات ارتش آزادیبخش ملی توانست ارتفاعات آق داغ صغیر در ۵ کیلومتری مرز ایران در شمال خانقین، ارتفاعات استراتژیک مروارید در ۱۰ کیلومتری مرز ایران در شمال شرقی شهر جلولا و تمامی ارتفاعات جبه داغ در شمال غربی شهر جلولا را از دست پاسداران خارج کرده و به تصرف خود در آورد.
گفته می شود در این عملیات بیش از هفت تیپ ولشکر از پاسداران دولت ایران شرکت داشته اند. بر اساس گزارشات از صحنه نبرد، حجم زخمیها و تلفات نیروهای سپاه پاسداران به حدی بالا بود ه است که دولت ایران مجبور شد سیستم تخلیه مجروحین و کشته های جنگ را که از سال ۶۷ تعطیل کرده بود دوباره راه اندازی کند.فرماندهی سپاه پاسداران به یگانهای درگیر جنگ موکدا تاکید می کرد که کلیه مجروحین و کشته شدگان را به ایران باز گردانند. در این نبردها بر اساس اطلاعات بدست آمده، تیپهای امام علی، تیپ ۳۹نبی اکرم، تیپ ۵۹ مسلم بن عقیل و تیپ ۳۲ انصار الحسین برای نابودی ارتش آزادیبخش ازمرزها عبور کردند.
عملیات مروارید۲
از ساعت یک و ۳۰ دقیقه بامداد۱۲ فروردین سال ۱۳۷۰ نیروهای دولتی ایران تهاجم گستردهای در منطقه قصرشیرین از ۴ محوردرارتفاعات مروارید، آق داغ صغیر و شمال شهر خانقین علیه ارتش آزادیخش انجام دادند.
نیرو های ارتش آزادیبخش به مقابله با تهاجم نیروهای دولتی پرداختند. در این عملیات صدها تن از نیروهای دولتی کشته شدند؛ فقط در جبهه آق داغ بیش از ۳۰۰ تن از نیروهای سپاه پاسداران کشته شدند.
سازمان مجاهدین اعلام کرد:
«سازمان مجاهدین خلق ایران با استناد به انبوه اجساد پاسداران در خاك عراق كه كارت عضویت سپاه پاسداران را نیز به همراه دارند، از همهی مجامع بینالمللی بهویژه سازمان ملل متحد خواستار محكومكردن قاطع دخالتهای گستردهی نظامی رژیم خمینی در خاك عراق به منظور سركوب مقاومت ایران میباشد. ما همچنین مصرانه خواستار اعزام هیأتی از سوی سازمان ملل متحد به نواحی مرزی قصرشیرین ـ خانقین هستیم تا بهرأیالعین به لشكركشی گستردهی رژیم خمینی به داخل خاك عراق برای محاصره و سركوب مقاومت ایران و تأسیس حكومت بهاصطلاح اسلامی در عراق پی ببرند.»[۹]
موفقیت برای ارتش آزادیبخش در این عملیات بسیار مهم بود، چون ارتش آزادیبخش در استتار و در حالت استقرار بودند، اما توانستند خودشان را بلافاصله در هیبت یک نیروی نظامی آماده به جنگ سازماندهی کنند، از این رو بعد از این عملیات مریم رجوی پیام تبریکی به ارتش آزادیبخش فرستاد:
«به خواست خدا و براساس مقاومت فوقالعاده دلیرانه و شجاعانهی شما و همچنین طرح ضدحملهیی كه پیاده شد، نیروهای دشمن با برجای گذاشتن لااقل ۱۵۰۰جنازه از پاسداران، تودهنی و پس گردنی محكمی دریافت نموده و فعلاً عقب رانده شدند. الا اینكه هنوز هم به تبلیغات دجالانهی سیاسیشان برای وارونه جلوهدادن یورش شكستخوردهی خود ادامه میدهند… پاسدارانی كه از گردانهای مختلف نیروهای دشمن،به اسارت درآمدهاند، گواهی میدهند كه از خیلی از گردانهای اعزامشده تقریباً چیزی باقی نمانده است. راستی همانطور كه مسعود گفته بود «دشمن به پای خود آمد به گور» و زحمت ما را كه قرار بود همین جانوران را در آن سوی مرز گوشمالی بدهیم كم كرد. در جریان عملیات و بخصوص در ساعات اول، دشمن در داخل منطقهی تدافعی ما به پیشرویهایی دست یافت. ولی ما توانستیم به سرعت بر اوضاع مسلط شده و پس از چند ساعت به تعرض و تهاجم متقابل نیز دست بزنیم به طوری كه در غروب آفتاب یك یگان ارتش آزادی توانسته بود به خارج از منطقهی عملیاتی خودمان یعنی روستای خلیفه مراد تهاجم نموده و با موفقیت كامل و به سلامت به داخل منطقهی خودی بازگردد...این پیروزی بزرگ آن هم در یك جنگ تدافعی كه به آن عادت نداشتیم بر همهی شما و بهخصوص بر جاودانهفروغهای شهیدمان و تمامی مردم ایران مبارك باد...».[۱۰]
دولت ایران تلاش میکرد نقش خودش را در این عملیات پنهان کند اما هاشمی رفسنجانی نقش دولت ایران را پذیرفت و گفت:
«ما مأمور نیستیم كه ۱۳۰۰ كیلومتر مرزمان با عراق را حفظ كنیم… ممكن است بعضیها هم از ایران بروند… آن طرف كاری انجام بدهند و برگردند».[۱۱]
پانویس
- ↑ کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران چاپ ۱۳۷۴
- ↑ مصاحبه با رادیو مجاهد شهریور ماه ۱۳۷۰
- ↑ اطلاعیه رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران ۲۰ اسفند ۱۳۶۹
- ↑ اطلاعیه رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران ۲۰ اسفند ۱۳۶۹
- ↑ پیام مسعود رجوی به ارتش آزادیبخش ۲۰ اسفند ۱۳۶۹
- ↑ کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران چاپ ۱۳۷۴
- ↑ کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران- صفحه ۲۳۴
- ↑ کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران - صفحه ۲۴۲
- ↑ اطلاعیه رسمی سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران چاپ ۱۳۷۴
- ↑ سخنرانی هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه - ۲۳ فروردین ۱۳۷۰