کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۶۹: خط ۶۹:


== پیام‌های مسعود رجوی به کانون‌‌های شورشی ==
== پیام‌های مسعود رجوی به کانون‌‌های شورشی ==
بعد از اعلام استراتژی کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران، [[مسعود رجوی]] فرمانده کل [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] پیام‌هایی را خطاب جوانان قیام آفرین و کانون‌های شورشی ارسال کرد.
پیام‌های [[مسعود رجوی]] نقش مهمی در پیشبرد این استراتژی داشت:
* در گام اول این پیام‌ها راه‌کارهای انحرافی را کور می‌کرد و راه بر هر گونه انحراف در مسیر مبارزه برای سرنگونی در این مرحله می‌بست،
* این پیام‌ها زمینه‌های رشد راست روی و اپورتونیسم را در درون جبهه‌ی مردم می‌‌سوزاند،
* کاریسما و سابقه‌ی مبارزاتی [[مسعود رجوی]] تأثیر بسیار زیادی بر روی جوانان و قیام آفرینان می‌گذاشت، تا بتوانند در این مسیر مستحکم‌تر حرکت کنند،
رسانه‌های دولتی هم به نقش مسعود رجوی اذعان داشتند، یک سایت نزدیک به حکومت ایران نوشت:<blockquote>«خط دهی اصلی کانون‌های شورشی توسط [[مسعود رجوی]]، در قالب پیام به کانون‌های شورشی صورت می‌گیرد. [[مسعود رجوی]] در ۱۱مرداد در پیامی تحت عنوان مشت در برابر مشت، حمله در برابر حمله، آتش جواب آتش وعده داده که این اغتشاشات روز به روز گسترش می‌یابد و مدعی شد که نظام توان مقابله با آن را ندارد. مجاهدین دست به تغییر تاکتیک زده‌اند، اغتشاشات نسبت به مقطع دیماه از واقعیتهایی عبور کرده، امروز در همه صنوف اعم از کامیونداران، بازاریان، مالباختگان، معلمان و کارگران نفوذ کرده و خط دهی می‌کنند؛ خصلت اغتشاشات تغییر ماهیت داده است. هر تظاهرات به سرعت تبدیل به تظاهرات سیاسی می‌شود، شعارها رنگ و بوی ساختارشکنانه می‌گیرد». <ref>عبور از جمره‌‌ دوم! - [http://baharestaneh.ir/%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AC%D9%85%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85/ پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه]</ref></blockquote>این نوشته اعتراف از حکومت و مقامات امنیتی به نقش بی‌جایگزین و تعیین‌کننده‌ی فرمانده‌ [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادیبخش]] است که در کانون‌های شورشی متبلور می‌شود.


== تأثیر کار کانون‌های شورشی ==
== تأثیر کار کانون‌های شورشی ==
خط ۷۶: خط ۸۳:


== آیا ارتش آزادیبخش با کانون‌های شورشی تعارض دارد؟ ==
== آیا ارتش آزادیبخش با کانون‌های شورشی تعارض دارد؟ ==
ارتش آزادیبخش، هزار اشرف و کانونهای شورشی، یک مفهوم را بیان می‌کنند. در واقع اینها تکامل و انطباق فعال هستند با شرایطی که در آن قرار داریم. این سه پدیده در تضاد با یکدیگر نیستند، در وحدت با یکدیگرند. در یک جمله ، نشان دهنده‌ی گسترش، عمق پیدا کردن و وسعت ارتش آزادیبخش در سراسر خاک میهن هستند.


== آیا کانون‌های شورشی توان رویارویی با انبوه نیروهای سرکوب دولتی را دارد؟ ==
== آیا کانون‌های شورشی توان رویارویی با انبوه نیروهای سرکوب دولتی را دارد؟ ==

نسخهٔ ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۲۶

کانون‌های شورشی

کانون‌های شورشی و ایجاد آن یکی از راهبرد‌های مبارزه با دیکتاتورها می‌باشد؛ مبتکر این تئوری، انقلابی بزرگ ارنستو چه گوارا می‌باشد. این تئوری در واقع از فوکوئیسم (focoism) یا تمرکز گرایی گرفته شده‌است.

چه گوارا بر این باور بود که «یک نیروی نامنظم با همه کوچکی‌اش می‌تواند بر ارتشی منظم پیروز شود».[۱] این جمله پایه و اساس تئوری چه‌گوارا را تشکیل می‌دهد که توسط رژی دبره مدون شد.

چه‌گوارا برای نیروی کوچک با عنوان یک «کانون شورشی» مزایایی برمی‌شمارد، از جمله این‌ که توان تحرک بالا دارد، نیروهای منظم ارتش مانند نیروی هوایی بر آن چیرگی ندارد و نهایتاً‌ این که با ضرباتی که به دشمن وارد می‌کند، دشمن را به ستوه می‌آورد و دشمن را یا مجبور به عقب نشینی و یا تغییر تاکتیک می‌کند.

در نبرد آزادسازی کوبا ابتدا نیروهای انقلابی در منطقه سیئرا مائسترا توانستند با ایجاد کانون‌های شورشی و چریکی این منطقه را بدست بگیرند، با ضرباتی که به ارتش دولتی وارد آوردند؛ ارتش باتیستا از پاسگاه‌هایی که در سیئرامائسترا داشت عقب نشینی کرد و منطقه‌ی وسیعی را به اختیار شورشیان رها کرد.[۲] و نیروهای انقلابی از همین منطقه دولت دیکتاتوری باتیستا را سرنگون کردند.

در زمانی که چه‌گوارا در کوبا می‌جنگید، تجربه‌اش ایجاد یک پایگاه کوچک بود؛ بعد پیشروی و آزاد سازی شهر‌های کوچک و بعد از این طریق شهر‌‌های بزرگ را آزاد کند، آزاد سازی سانتاکلارا نمونه‌ای از این تجربه است.

تجربه‌ی انقلاب كوبا را چه گوارا، در نظریه كانونهای شورشی تئوریزه كرد، خلاصه این نظریه این بودكه اگر زمینه‌ی انقلاب دركشوری آماده باشد و توده‌های مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته كه او نام كانون‌های شورشی را برآن می‌نهاد، برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است. 

چه‌گوارا معتقد بود که نباید منتظر ماند که تمام شرایط مادی برای آغاز مبارزه مهیا شود؛ ایجاد کانو ن های شورش در نقاط مختلف کشور خود به خود می تواند این شرایط  را فراهم  کند.[۳]

چه گوارا همچنین اعتقاد داشت این کانونها می‌توانند به نقطه امید مردم در برابر حاکمیت ضدمردمی تبدیل شوند و با به حرکت در آوردن جامعه زمینه انقلاب و دگرگونی را به‌وجود آوردند.[۴]

در ایران امروزی شرایط عینی و ذهنی انقلاب وجود دارد، یعنی هم نارضایتی عمیق مردم از دولت وجود دارد (شرایط عینی) و هم یک اپوزیسیون سازمان‌یافته که رهبری جنبش را بدست دارد(شرایط ذهنی)، وجود دارد. این شرایط برای ایجاد کانون شورشی و ضربه زدن به دولت حاکم را فراهم می‌آورد.

راهبرد کانون‌های ‌شورشی هم در انقلاب کوبا و هم در انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه بکار گرفته شده و موفق بوده است. هر چند کپی‌برداری از یک راهبرد ممکن است در همه‌ جا یک جواب مشخص نداشته باشد، اما پس از اعلام راهبرد کانون‌های شورشی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران، از نتایجی که تا کنون بدست داده، درستی این راهبرد را به اثبات رسانده است.

پیشینه تاریخی و نمونه‌هایی از راهبرد کانون‌های شورشی

در عمده‌ی انقلابات و جنگ‌هایی که برای استقلال در سده‌ی اخیر انجام شده، بطور عام نقش هسته‌های مقاومت و چریکی بسیار عمده بوده‌است؛ حتی در جنگ جهانی دوم این هسته‌‌ها و پارتیزان‌های مقاومت بودند که ضربات سنگینی به دستگاه هیتلر وارد می‌کردند، در انقلاب الجزایر، ویتنام و... نقش هسته‌های چریکی بسیار عمده بوده است. در انقلاب مشروطه هم استبداد توانسته بود بر تمام سنگر‌های آزادیخواهان غلبه کند؛ اما یک محله و یک خانه بود که مقاومت کرد، در محله‌ی امیرخیز، ستار خان ایستاد، بیرق‌های تسلیم را از بالای خانه‌ها پایین کشید، و جنبش مشروطه از آن نقطه تا فتح تهران پیش رفت.

انقلاب کوبا

در کوبا مردم از دیکتاتوری و فساد در کشور به جان آمده بودند، یک حاکم نظامی زندگی را بر مردم کوبا سخت و دشوار کرده ‌بود، اولین تلاش مردم برای سرنگونی دیکتاتور شکست خورد، رهبران آن قیام دستگیر و به مکزیک تبعید شدند. انقلابیون در مکزیک در جمعبندی خودشان به این نتیجه رسیدند که برای سرنگون کردن یک دیکتاتور تا دندان مسلح، نیاز به سازماندهی مشخص می‌باشد.

۸۲ نفر در کشتی گرانما به سمت ساحل کوبا حرکت کردند، که بد‌ آموزش دیده بودند و بد تجهیز شده بودند، هیچ کدام نمی‌توانستند کشتی را درست راه ببرند؛ بیشتر آنها دریا زده شده بودند؛ و در طوفان تجهیزاتشان به دریا ریخته بود؛ در محلی نزدیک سیئرا مائسترا به ساحل رسیدند.[۵]در اولین نبرد در آلگریا دو پیو، شکست خوردند، اما معدود افرادی که در این نبرد زنده ماندند مایه‌ی همه چیز شدند، کم کم چریک‌ها با محیط سیئرا مائسترا خو گرفتند و با حمله به پاسگاه‌‌های محلی ارتش باتیستا را مجبور کردند که این منطقه را ترک کند و این افراد معدود به تدریج افزایش یافتند و یک منطقه بزرگ در اختیارشان بود که از این منطقه راه برای سرنگونی باتیستا باز شد.

دركوبا هم یك جامعه بجان آمده زیر فشار دیكتاتوری و فساد وجود داشت، با یك حاكم نظامیكه عرصه را بر مردم تنگ كرده بود. اولین تلاش مردم برای سرنگونی دیكتاتور شكست خورد، رهبران آن قیام كه درراسشان فیدل كاسترو بود، دستگیر و تبعید شدند. انقلابیون در تبعیدگاه خود در مكزیك در جمعبندی شان به این نتیجه رسیدند كه برای سرنگون كردن رژیم تا دندان مسلح باتیستا، دیكتاتور كوبا، نیاز به یك سازماندهی مشخص و منطبق با شرایط دارد. فیدل كاسترو و یارانش  با تشكیل یك هسته سی وچند نفره از یارانش وارد خاك كوبا شدند، و مبارزه ای را آغاز كردند كه نهایتا به سرنگونی دیكتاتور كوبا منجر شد.

تجربه انقلاب كوبا را چه گوارا، در نظریه كانونهای شورشی تئوریزه كرد، خلاصه‌ی این نظریه این بود كه اگر زمینه انقلاب دركشوری آماده باشد و تودههای مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته كه او نام كانون‌های شورشی را برآن می‌نهاد، برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است، از اینجا بود كه تئوری كانونهای شورشی  متولد شد، كانون شورشی مانند موتوری كوچك با كار منظم و حساب شده خود، موتور بزرگ كه همان جامعه باشد را به حركت در میآورد.  

انقلاب اکتبر ۱۹۱۷

لنین، در سال ۱۹۱۷ موفق شد اولین انقلاب سوسیالیستی را در کشور روسیه‌ی تزاری به ثمر بنشاند. او در مسیر مبارزه برای سرنگونی دیکتاتوری تزاری به این نتیجه رسید که بدون عنصر رهبری و نفرات از جان گذشته، این مبارزات به ثمر نخواهد نشست. استدلال لنین بسیار ساده، روشن و منطقی بود؛ او می‌گفت وقتی توده‌‌های مردم وارد خیابان می‌شوند، ولی فاقد سازماندهی باشند، نیروی حاکم با برخورد خشن و قهر‌آمیز می‌تواند آنها را سرکوب کند؛ بر همین اساس لنین یک حزب پیشگام تشکیل دارد و با آموزش نفرات، هسته‌های انقلابی را تشکیل داد که زمینه ساز شورش همگانی را بوجود آوردند، در نهایت حکومت تزاری بر اثر همین قیام‌های سازماندهی شده فروپاشید.

پیشینه‌ی تشکیل کانون‌های شورشی در ایران

بعد از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی‌‌ آمریکا، ایالات متحده‌ی آمریکا در یک معامله‌ی سیاسی با رژیم ایران مجاهدین را خلع سلاح کرد، اما مجاهدین تصمیم گرفتند که به هر قیمت مقاومت کنند. مسعود رجوی گفت:

اگر اشرف بایستد، جهانی به حمایت برخواهد خاست.[۶]

بعد از چند سال آمریکا اعضای مجاهدین را تحویل دولت عراق داد که دوست رژیم ایران بود و دشمن مجاهدین محسوب می‌شد؛ دولت عراق ده‌ها بار حملات مرگباری را علیه سازمان مجاهدین در اشرف و لیبرتی انجام داد؛ یکی از این حملات قتل عام ۱۰۰ عضو مجاهدین بود که در اشرف به کار نگهبانی از اموال مجاهدین مشغول بودند؛ در این حمله ۵۲ نفر جان باختند و ۷ نفر را به گروگان گرفتند. چند روز بعد نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران اشرف را تخلیه کردند.

بعد از تخلیه‌ی اشرف مسعود رجوی استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد، در واقع ارتش آزادیبخش بود که تکثیر شد به هزار ارتش آزادیبخش، به یگانهای ارتش آزادیبخش و این به سراسر ایران رفت. در هر شهر، در هر کارخانه، در هر اداره و در هر محله و روستا، یگانهای ارتش آزادیبخش شکل گرفت.[۷]

این یگان‌ها که همان کانون‌های شورشی هستند که از اعضای ارتش آزادیبخش به شمار می‌روند. کار این کانون‌های شورشی علاوه بر این که موتوری قیام هستند، هدایت و سازماندهی قیام مردم ایران را به عهده دارد؛ مردمی که برای سرنگونی رژیم ایران به پا خاستند.

ویژگی و نقش کانون‌های شورشی

کانون‌های شورشی کوچکترین سلول برای نیروی مقاومت می‌باشد. کانون شورشی یک تیم یا گروه در یک محله یا دانشگاه یا کارخانه یا مدرسه و یا هرجایی است که با تعداد محدود و از دو نفر بیشتر که در ارتباط با سازمان مقاومت سراسری علیه دیکتاتوری به فعالیت‌های مبارزاتی می‌پردازند. این کانون‌‌های شورشی که در میان مردم هستند، شناسایی آنها برای دشمن بسیار مشکل است،‌مانند ماهی در آب براحتی می‌توانند از چشم دشمن پنهان شوند. از این رو با رعایت نکات امنیتی می‌تواند ضربات جدی به دشمن وارد کند.

کانون شورشی یک یکان به فرمان ارتش‌ آزادیبخش می‌باشد؛‌ اعضای آن را باید اعضای ارتش آزادیبخش و مجاهدین دانست.

استراتژی کانون‌های شورشی یک استراتژی انقلابی است؛ که خواهان دگرگونی اساسی و سرنگونی دولت حاکم بر ایران است؛ پیشبرد این استراتژی به کادرهای انقلابی نیاز دارد، کادرهایی که بتوانند، سلول‌ها و یگان‌های ارتش آزادیبخش باشند و این استراتژی انقلابی را به پیش ببرند. یعنی مبارزه حرفه آنها بشود. به همین دلیل اعضای کانون‌های شورشی را باید اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران دانست. تأکید بر عضو بودن آنهاست و نه حتی هوادار یا سمپات سازمان مجاهدین خلق.

کانون شورشی یک هسته کوچک و پیش برنده یک خط در جهت سرنگونی رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه با هدف آزادی و حاکمیت مردمی است. کانون شورشی هسته و موتور اعتراضات و خیزش‌ها را به دست می‌گیرد و بهمن وار به سرعت گسترش می‌یابد.

معنی مبارزه‌ حرفه‌ای برای کانون‌های شورشی

حرفه‌ای بودن در مبارزه یعنی که تمام وقت مشغول مبارزه و کار در این راستا باشی، بدون داشتن کادرهایی که حاضر به مبارزه‌ی حرفه‌ای باشند، ادامه‌ی مبارزه برای به ثمر رساندن آن امکان پذیر نیست

مسعود رجوی در این باره می‌گوید:

«هر چند که به عمد، ساده‌سازی و مقایسه می‌کنم اما می‌خواهم بگویم که مبارزه هم مثل علوم پزشکی نفرات حرفه‌یی و سازمان کار تخصصی خاص خود را می‌خواهد.آیا کسی می‌تواند بدون این‌که دانشجوی حرفه‌یی پزشکی باشد، دکتر بشود؟ خیر. دانشجوی غیرحرفه‌یی طب مفهومی ندارد و از او طبیب متخصص ساخته نمی‌شود. مگر می‌شود، اگر من دانشجوی پزشکی هستم، هرازگاهی که وقت کردم سری به دانشکده بزنم و کتابی را ورق بزنم و بعد بتوانم دکتر حاذقی بشوم؟ نه این نمی‌شود. بنابراین مبارزه سیاسی یک علم است، افراد حرفه‌یی و سازمان کار حرفه‌یی خودش را می‌خواهد تا به هدف مورد نظر دست پیدا کند، به‌عنوان مثال یک وقت هست که ما می‌خواهیم فقط یک مقاله انتقادی بنویسیم یا یک نشریه منتشر کنیم یا در انتخاباتی در فضای دموکراتیک شرکت کنیم. اما یک وقت هست که می‌خواهیم رژیم ولایت فقیه را سرنگون کنیم، در این صورت همه چیز فرق می‌کند، از افرادش تا آموزش و آماده‌سازیهای آنها، از نوع و جنس تشکیلاتش، تا مناسبات اعضای این تشکیلات با یکدیگر. برای انجام این مأموریت از شعارها و برنامه‌شان گرفته تا آلترناتیو، استراتژی تا تاکتیک‌هایی که ارائه می‌دهند».[۸]

درستی راهبرد کانون‌های شورشی

نکته مهم در انتخاب راهبرد این است که،‌ استراتژی چیزی نیست که ما بیاییم آن را ابداع بکنیم، بلکه کشف کردنی است.[۹] از طرفی استراتژی یک مقوله‌ی استاتیک و ثابت نیست، بلکه براساس حرکات و راهبردی که دشمن در پیش می‌گیرد، متناسب با آن استراتژی تغییر پیدا می‌کند. به عنوان مثال در یک عملیات نظامی ویژگی‌های هدف، در طرح ریزی خط و مشی حمله به هدف و تسخیر آن را تعیین می‌کند؛ یعنی هدف خودش سخن می‌گوید و باید این زبان را کشف کرد، یعنی باید قانونمندی هر هدف را کشف کرد؛ استراتژی هم کشف کردنی است.

اگر استراتژی به معنی روش عام حاکم بر مسیر حرکت برای رسیدن به هدف، اشتباه باشد؛ اول بر سر کسانی که این راهبرد را انتخاب کردند؛ خراب خواهد شد. سازمان مجاهدین خلق ایران در مسیر رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم، خط و مشی‌‌های متفاوتی، متناسب با اقدامات دشمن اتخاذ کرده‌است. ابتدا این راهبرد بر روی مبارزه‌ی مسالمت آمیز سوار بود، مجاهدین در تمام انتخابات شرکت کردند، رأی آوردند و این حاکمیت بود که آنها را از رفتن به مجلس منع کرد؛‌ در انتخابات ریاست جمهوری هم به آنها اجازه‌ی شرکت نداد؛ بعد از بسته شدن این مسیر باید بلافاصله خودشان را منطبق می‌کردند، ورود به قیام انقلابی و سراسری قهر‌آمیز در این مسیر بود؛ چون ماندن در استراتژی قبلی یعنی این که مجاهدین نابود می‌شدند.

مجاهدین راهبردهای مختلفی را امتحان کردند؛ از جمله عملیات چریک شهری، اما در نهایت این تجارب به ارتش آزادیبخش ملی بالغ شد.

ماندگاری سازمان مجاهدین بعد از گذر از حوادث سهمگین نشان از درستی خط و مشی آنها بوده است، کانون شورشی هم به عنوان یک یکان از ارتش آزادیبخش به خوبی از عهده‌ وظایف خودش بر‌آمده و نتایج کارهایش موجب واکنش بالاترین مقامات حکومت ایران شده است. خامنه‌‌ای خودش وارد شد و گفت:

ضلع سوم (قیام دی‌ ‌ماه ۱۳۹۶) پادویی‌اش است، پادویی‌اش هم مربوط به سازمان منافقین (سازمان مجاهدین خلق ایران) بود.[۱۰]

منظور خامنه‌ای این است که نیروی عمل کننده در صحنه کانون‌های شورشی هستند.

در خلاصه‌ی کلام استراتژی کانون‌های شورشی نشان داد، زمانی‌ که دیکتاتور مجالی برای هیچ تحرک سیاسی نمی‌گذارد، تنها راه تشکیل کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت می‌باشد.

پیام‌های مسعود رجوی به کانون‌‌های شورشی

بعد از اعلام استراتژی کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی فرمانده کل ارتش آزادیبخش پیام‌هایی را خطاب جوانان قیام آفرین و کانون‌های شورشی ارسال کرد.

پیام‌های مسعود رجوی نقش مهمی در پیشبرد این استراتژی داشت:

  • در گام اول این پیام‌ها راه‌کارهای انحرافی را کور می‌کرد و راه بر هر گونه انحراف در مسیر مبارزه برای سرنگونی در این مرحله می‌بست،
  • این پیام‌ها زمینه‌های رشد راست روی و اپورتونیسم را در درون جبهه‌ی مردم می‌‌سوزاند،
  • کاریسما و سابقه‌ی مبارزاتی مسعود رجوی تأثیر بسیار زیادی بر روی جوانان و قیام آفرینان می‌گذاشت، تا بتوانند در این مسیر مستحکم‌تر حرکت کنند،

رسانه‌های دولتی هم به نقش مسعود رجوی اذعان داشتند، یک سایت نزدیک به حکومت ایران نوشت:

«خط دهی اصلی کانون‌های شورشی توسط مسعود رجوی، در قالب پیام به کانون‌های شورشی صورت می‌گیرد. مسعود رجوی در ۱۱مرداد در پیامی تحت عنوان مشت در برابر مشت، حمله در برابر حمله، آتش جواب آتش وعده داده که این اغتشاشات روز به روز گسترش می‌یابد و مدعی شد که نظام توان مقابله با آن را ندارد. مجاهدین دست به تغییر تاکتیک زده‌اند، اغتشاشات نسبت به مقطع دیماه از واقعیتهایی عبور کرده، امروز در همه صنوف اعم از کامیونداران، بازاریان، مالباختگان، معلمان و کارگران نفوذ کرده و خط دهی می‌کنند؛ خصلت اغتشاشات تغییر ماهیت داده است. هر تظاهرات به سرعت تبدیل به تظاهرات سیاسی می‌شود، شعارها رنگ و بوی ساختارشکنانه می‌گیرد». [۱۱]

این نوشته اعتراف از حکومت و مقامات امنیتی به نقش بی‌جایگزین و تعیین‌کننده‌ی فرمانده‌ ارتش آزادیبخش است که در کانون‌های شورشی متبلور می‌شود.

تأثیر کار کانون‌های شورشی

در همین راستا جا دارد جهت فهم بیشتر این تاکیدات، جملاتی از یک انقلابی (ارنستو چه گوارا) را هم داشته باشیم که در آن ایام گفت:

«اگر در جایی یک کانون (مقاومت) وجود داشته باشد، حتی اگر به لحاظ کمیت محدود باشد، این کانون ارزشهای دموکراتیک را ساطع می کند. تشعشع ارزشهای آزادی، تشعشع ارزشهای همبستگی بین المللی خواهد بود... وجود چنین کانونی در منطقه ای از جهان است که مستمرا مشروعیت رژیم ستمگر را از بین می برد».

آیا ارتش آزادیبخش با کانون‌های شورشی تعارض دارد؟

ارتش آزادیبخش، هزار اشرف و کانونهای شورشی، یک مفهوم را بیان می‌کنند. در واقع اینها تکامل و انطباق فعال هستند با شرایطی که در آن قرار داریم. این سه پدیده در تضاد با یکدیگر نیستند، در وحدت با یکدیگرند. در یک جمله ، نشان دهنده‌ی گسترش، عمق پیدا کردن و وسعت ارتش آزادیبخش در سراسر خاک میهن هستند.

آیا کانون‌های شورشی توان رویارویی با انبوه نیروهای سرکوب دولتی را دارد؟

مقایسه‌ی کمی کانون‌های شورشی با نیروهای دولتی، یک مقایسه‌‌ی درستی نیست؛ کانون‌های شورشی در مقابل نیروهایی مانند بسیج و سپاه پاسداران، یک پدیده‌ی مستقلی نیستند، به این معنی که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در مقابل این رژیم هستند؛ قالیباف در این باره در مناظره‌ انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۹۶ گفت:

«۴ درصد در جامعه ما هستند که از همه چیز برخوردارند ۹۶ درصد هستند که برخوردار نیستند».[۱۲] 

این نیروی اجتماعی در عمل، در سمت و جبهه‌ی کانون‌های شورشی قرار دارند. یعنی در تعادل قوا یک طرف مردم ناراضی یعنی همین ۹۶ درصد با کانون‌های شورشی (یگان‌های ارتش آزادیبخش) قرار دارند، یک طرف هم نیروهای سرکوب دولتی.

این تعادل به نفع مردم و کانون‌های شورشی است؛ به این دلیل که حکومت ایران با داشتن انبوه نیروی سرکوب نتوانسته قیام‌ها و تظاهرات‌ها را کنترل کند.

در رابطه با نقش کانونهای شورشی، یک سایت ایرانی در یک تحلیل ۶ماده‌یی برای نیروهای امنیتی ایران نوشته است:

«عنصر تعیین‌کننده نسبت به اغتشاشات دیماه ۹۶متشکل شدن اغتشاش‌گران است. چون سازمان‌یافته است. تشکل‌هایی به نام «کانونهای شورشی» درست کردند که هم قدرت تکثیر نیرویی دارند و هم از پتانسیل جایگزینی لیدرهای صحنه برخوردار می‌باشند. کیفی‌ترین تحول صورت گرفته، وصل عقبه این کانون‌ها به رهبری آن است». [۱۳]

که منظور از عقبه در اینجا ارتش آزادیبخش و فرماندهی‌اش می‌باشد.

خط دهی اصلی کانونهای شورشی توسط مسعود رجوی، در قالب پیام به کانونهای شورشی صورت می‌گیرد. مسعود رجوی در ۱۱مرداد در پیامی تحت عنوان مشت در برابر مشت، حمله در برابر حمله، آتش جواب آتش وعده داده که این اغتشاشات روز به روز گسترش می‌یابد و مدعی شد که نظام توان مقابله با آن را ندارد. مجاهدین دست به تغییر تاکتیک زده‌اند، اغتشاشات نسبت به مقطع دیماه از واقعیتهایی عبور کرده، امروز در همه صنوف اعم از کامیونداران، بازاریان، مالباختگان، معلمان و کارگران نفوذ کرده و خط دهی می‌کنند». این یعنی اذعان به نقش بی‌بدیل، بی‌جایگزین و نقش تعیین‌کننده یگانهای شورشی. «خصلت اغتشاشات تغییر ماهیت داده است. هر تظاهرات به سرعت تبدیل به تظاهرات سیاسی می‌شود، شعارها رنگ و بوی ساختارشکنانه می‌گیرد». شاختارشکنانه یعنی تغییر رژیم، سرنگونی رژیم آخوندی و «از پتانسیلی برخوردارند که در رویارویی با نیروهای امنیتی دست به سنگربندی خیابانی بزنند. در دیماه نقش مجاهدین بقدری بارز بود که خامنه‌ای از آنها نام برد و در حال حاضر عنصر تعیین‌کننده نسبت به دیماه هستند».

مهدی براعی: چنین قیاسی درست نیست. کانونهای شورشی در مقابل سپاه و بسیج و نیروهای سرکوبگر رژیم یک پدیده مستقل نیستند، ۸۰میلیون جمعیت ایران در مقابل این رژیم قرار دارند. خود سران رژیم در انتخاباتشان گفتند ۹۶درصد مردم مخالف این نظام هستند، خودشان به این اذعان کردند. به همین دلیل در تعادل‌قوا یک طرف مردم ایران هستند با کانونهای شورشی به‌عنوان یگانهایی که این قیام رو پیش می‌برند، در نقطه مقابل هم رژیم سرکوبگر قرار دارد. الآن رژیم و ارگانهای سرکوبش، سرکوب می‌کنند، دستگیر می‌کنند، شکنجه می‌کنند، کشتار می‌کنند، اما شاهد هستیم که نتوانسته‌اند تظاهرات مردم را بخوابانند، نتوانسته‌اند قیام را متوقف کنند. این نشان می‌دهد که تعادلی چرخیده و تغییر پیدا کرده است.

الآن رژیم است که می‌ترسد، نه مردم و کانونهای شورشی! این رژیم است که به وحشت افتاده که هر روز ممکن است سرنگون شود و تمام تلاشش این است که یک روز سرنگونی‌اش را عقب بیندازد. در مورد قیام و نقش کانونهای شورشی، بهترین حرف، همین اذعان خود رژیم است. بارها سران رژیم در رسانه‌هایشان به این اذعان کردند، بگذارید من چند تا فاکت به‌عنوان نمونه برایتان بیان کنم. سایت رژیم،

این اذعان یکی از عناصر سایت‌های رژیم است. و سرکرده سرکوبگرش برای نیروهای امنیتی‌اش دارد می‌گوید آقا ببینید با کی طرفید. و اینها را می‌ترساند و می‌گوید آقا تنها راهش این است که باید سرکوب کرد. چون در مقابل این مقاومت، در مقابل قیام مردم نیروهایش وارفته‌اند. به این وسیله می‌خواهد از وارفتگی و از صحنه بیرون رفتن آنها جلوگیری کند. آنها را تشویق به سرکوب و کشتار کند.

به همین دلیل در تعادل‌قوا این‌که فکر می‌کنید نیروهای رژیم انبوهند و در مقابل آنها نیروی اندکی وجود دارد واقعی نیست. تعادل‌قوا به شکلی چرخیده و دگرگون شده است. در یک طرف تعادل قوا، مردم، مقاومت سازمان یافته، ارتش آزادیبخش و کانونهای شورشی قرار دارند و مسلماً خواهند توانست در ادامهٔ قیام این رژیم را سرنگون کنند

پانویس

  1. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۴۵ -نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی
  2. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۳۶-نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی
  3. کتاب فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی و مینو افشاری راد
  4. وبسایت سازمان مجاهدین- راز قدرت کانون‌های شورشی به قلم مهدی ابریشمچی
  5. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۲۶ -نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی
  6. پیام مسعود رجوی به رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران
  7. استراتژی کانون‌های شورشی- گفتگو با مهدی براعی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  8. کتاب استراتژی و قیام - به قلم مسعود رجوی - صفحه‌ی ۲۸۹
  9. استراتژی کانون‌های شورشی- گفتگو با مهدی براعی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  10. تلویزیون دولتی ایران - سخنرانی خامنه‌ای - ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶
  11. عبور از جمره‌‌ دوم! - پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه
  12. تلویزیون حکومتی ایران شبکه ۱ - ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ اولین مناظره تلویزیونی ریاست جمهوری
  13. عبور از جمره‌‌ دوم! - پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه