کاربر:بخشایشی/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
== مریم رجوی در مقابل بنیادگرایی == | == مریم رجوی در مقابل بنیادگرایی == | ||
مریم رجوی در سال ۱۳۷۳ طی يك سخنرانی در شهرداری اسلو، نسبت به خطر اختاپوس استبداد مذهبی و بنیادگرایی اسلامی که به گفته وی قلبش در تهران میتپد، هشدار داد و گفت: «بنیادگرایی به نخستین تهدید صلح در منطقه و جهان تبدیل شده است» و «آخوندهای حاکم بر ایران با سوءاستفاده از باورهای مذهبی بیش از یکمیلیارد مسلمان، به توسعهطلبی و صدور بحران و تنش میپردازند». | مریم رجوی در طول تصدی خود به عنوان پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران به یک شخصیت ضد بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده است. وی در سال ۱۳۷۳ طی يك سخنرانی در شهرداری اسلو، نسبت به خطر اختاپوس استبداد مذهبی و بنیادگرایی اسلامی که به گفته وی قلبش در تهران میتپد، هشدار داد و گفت: «بنیادگرایی به نخستین تهدید صلح در منطقه و جهان تبدیل شده است» و «آخوندهای حاکم بر ایران با سوءاستفاده از باورهای مذهبی بیش از یکمیلیارد مسلمان، به توسعهطلبی و صدور بحران و تنش میپردازند». | ||
وي در تيرماه ۱۳۷۵ در كنفرانس زنان، صدای سركوبشدگان، در ارلزكورت لندن گفت: «مسأله زنان و جنبش برابری، با مبارزه عليه ارتجاع و بنيادگرايی پيوند میخورد، چرا كه زنان نه فقط پيشتاز جنبش برابری، بلكه همچنين نيروی اصلی توسعه، صلح و عدالت اجتماعیاند... بهنظر من، بشريت تنها در صورتی از شر پديده شوم ارتجاع و بنيادگرايی خلاص میشود كه زنان نقش پيشتاز خود را در اين كارزار جهانی بهعهده بگيرند و با استفاده از تمامی اشكال مبارزه دموكراتيك، راه را بر هرگونه مماشات و سازش با آخوندهای زنستيز و ضدبشر ببندند». | وي در تيرماه ۱۳۷۵ در كنفرانس زنان، صدای سركوبشدگان، در ارلزكورت لندن گفت: «مسأله زنان و جنبش برابری، با مبارزه عليه ارتجاع و بنيادگرايی پيوند میخورد، چرا كه زنان نه فقط پيشتاز جنبش برابری، بلكه همچنين نيروی اصلی توسعه، صلح و عدالت اجتماعیاند... بهنظر من، بشريت تنها در صورتی از شر پديده شوم ارتجاع و بنيادگرايی خلاص میشود كه زنان نقش پيشتاز خود را در اين كارزار جهانی بهعهده بگيرند و با استفاده از تمامی اشكال مبارزه دموكراتيك، راه را بر هرگونه مماشات و سازش با آخوندهای زنستيز و ضدبشر ببندند». |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۱۸
مریم رجوی (زاده ۱۳ آذر ۱۳۳۲ خورشیدی در تهران) با نام خانوادگی مریم عضدانلو، یک زن مبارز ایرانی است که رهبری مبارزه علیه حکومت ولایت فقیه در ایران و هدایت یک جنش سراسری زنان را بر عهده دارد. مریم رجوی درسال ۱۳۵۶ به عضويت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد. او تا سال ۱۳۵۷به عنوان يكي از مسئولان جنبش دانشجوييِ وابسته به مجاهدين، عليه رژيم شاه فعاليت كرد. او پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در جریان اولین انتخابات مجلس شورا در سال ۱۳۵۸ از سوی مجاهدین خلق ایران بهعنوان یکی از کاندیداهای مجاهدین برای نمایندگی مردم تهران در مجلس شورا معرفی شد. مریم رجوی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ از مسئولان بخش اجتماعي سازمان مجاهدين خلق ايران بود. با شروع سرکوب رسمی مجاهدین توسط ارگانهای نظامی حکومت روح الله خمینی، مریم رجوی به زندگی مخفی روی آورد و سپس از ایران خارج شد و بهعنوان پناهنده سیاسی در فرانسه به مبارزات خود علیه حکومت ایران ادامه داد.
مریم رجوی در سال ۱۳۶۳ از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران در موضع همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت. در همین زمان مریم رجوی پس از طلاق از همسر خود، مهدی ابریشمچی، از اعضای با سابقه سازمان مجاهدین خلق، در سال ۱۳۶۴ با مسعود رجوی ازدواج کرد. همردیفی و به دنبال آن، مسأله طلاق و ازدواج، موضوع یک تحول درونی در سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت که مجاهدین از آن به عنوان انقلاب ایدئولوژیک نام میبرند.
در سال ۱۳۶۶ با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران، مریم رجوی مسئولیت جانشینی فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی را عهدهدار شد و در مرداد سال ۱۳۶۷ در عملیات «فروغ جاویدان» فرمان پیشروی به داخل خاک ایران و فرمان آتش علیه نیروهای نظامی حکومت ایران را به ارتش آزادیبخش ملی صادر کرد. در این عملیات، ارتش آزادیبخش توانست از مرز ایران و عراق تا دروازههای شهر کرمانشاه پیشروی کند. بعد از این حمله، مریم رجوی تصمیم به دگرگونی در ارتش آزادیبخش گرفت و توانست ظرف ۴ سال ارتش آزادیبخش ملی ایران را از یک نیروی پیاده نظام به یک ارتش زرهی ـ مکانیزه تغییر دهد.
مریم رجوی در سال ۱۳۶۸ پس از اینکه از سوی مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران، در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت، همزمان با ایجاد تحولات اساسی در ارتش آزادیبخش ملی که این ارتش را مکانیزه و به یک ارتش زرهی تبدیل نمود، تصمیم به تحول و پالایش در اذهان اعضای این ارتش گرفت که به گفته اعضای مجاهدین، به درک ژرفتر آنان از مقوله مبارزه و فداکاری در راه آزادی مردم، منتهی شد. طبق این انقلاب درونی، هر عضو متأهل سازمان آگاهانه و آزادانه از همسر خود جدا شد و اعضای مجرد هم اذهان خود را از مسأله ازدواج رها ساختند، تا فارغ از هر نوع وابستگی، با عشق به آنچه که مجاهدین به آن «آرمان آزادی مردم ایران» میگویند، همه نیروی خود را صرف مبارزه تمام عیار با حکومت ولایت فقیه ایران کنند. تحولی که به گفته مجاهدین، آزمایش صداقت و خلوص انقلاب تک تک اعضا را طی سه دهه گذشته بطور جمعی به منصه ظهور رساند و مجاهدین ماندگاریشان را در زیر شدیدترین ضربات حکومت، از بهترین نشانههای صحت و درستی این انقلاب درونی میدانند. به این ترتیب، به گفته مجاهدین، در این سال مریم رجوی انقلاب ایدئولوژیک درونی را که از این پیشتر در سال ۱۳۶۴ در مجاهدین شروع شده بود، به یک مدار بالاتر ارتقاء داد و آن را به تمام سطوح سازمان مجاهدین تعمیم و گسترش داد و بانی یک انقلاب درونی سراسری شد که مجاهدین از آن بهمثابه پاکیزه و خالص کردن صفوف خود از هر نوع وابستگی محدود کننده در جهت مبارزه تمام عیار با حکومت ایران، یاد میکنند.
در سال ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ایران که ائتلافی فراگیر از سازمانها و شخصیتهای اپوزیسیون ایران است در اجلاس سالانه خود، مریم رجوی را بهعنوان رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران برگزید و او از مناصب خود در سازمان مجاهدین خلق و ارتش آزادیبخش ملی ایران استعفا داد.
در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ برابر با ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ در یک یورش ناگهانی توسط ۱۳۸۰ نفر از نیروهای پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت ایران در اورسورآواز، مریم رجوی از سوی دولت فرانسه به اتهام تروریسم دستگیر و همراه با ۱۶۵ نفر از مسئولین مقاومت ایران و پناهندگان ایرانی، در بازداشتگاهی در پاریس زندانی شد. او ۱۷ روز بعد در ۳ ژوئیه ۲۰۰۳ از زندان آزاد شد. یک دهه بعد در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴ قاضی تحقیق ضد تروریسم دادسرای پاریس با صدور دستور منع تعقیب در پرونده ۱۷ ژوئن که با اتهام تروریسم و تأمین مالی تروریسم شروع شده و در قدمهای بعد در فقدان هرگونه سند در مورد تروریسم به اتهامهای مالی مانند پولشویی و تقلب تبدیل شده بود، با تصریح بر اینکه هیچ دلیلی برای اتهامهای مالی و هیچ نشانهای مبنی بر پولشویی، تقلب، جعل و… در این پرونده دیده نمیشود، پرونده ۱۷ ژوئن را که از ۱۱ سال پیش علیه مریم رجوی، مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران گشوده شده بود، برای همیشه مختومه اعلام کرد.
مریم رجوی بعد از خروج از زندان طی چند سال یک کارزار گسترده و همهجانبه را برای خروج نام سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران از لیست سازمانهای تروریستی در آمریکا و اروپا هدایت کرد که در نهایت منجر به حذف نام سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران از همه لیستهای تروریستی گردید.
مریم رجوی برای اولین بار پس از گذشت ۲۹ سال از آنچه که مجاهدین از آن به عنوان قتل عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷ توسط حکومت ایران، یاد میکنند، یک جنبش جهانی به نام جنبش دادخواهی خون قتل عام شدگان سال ۶۷ ایجاد کرد که به طرح مجدد این موضوع در میان نسل جوان جامعه ایران و تصویب قطعنامه دو حزبی شمارهٴ ۱۸۸کنگرهٴ آمریکا در محکومیت قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ منجر شد.
مریم رجوی هر ساله گردهمایی و کنوانسیون ایرانیان را در پاریس برگزار میکند که به گفته وی برای متحد کردن صفوف مردم در مبارزه علیه حکومت ایران میباشد. اولین گردهمایی بزرگ ایرانیان پس از واقعه ۱۷ژوئن ۲۰۰۳ در اولین سالگرد این حمله در ژوئن ۲۰۰۴ (خرداد ۱۳۸۳) برگزار شد و تا امروز این گردهمایی هر ساله در سالگرد حمله ۱۷ ژوئن در پاریس برگزار میگردد. به گزارش رسانهها و خبرگزاریهای بینالمللی در این گردهماییها بیش از صد هزار نفر شرکت میکنند. آخرین گردهمایی در روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ برابر با ۹ تیر ۱۳۹۷ بنا به گزارش روزنامه واشینگتن تایمز با حضور بیش از یکصد هزار پناهنده ایرانی و با شرکت شماری از شخصیتهای برجسته سیاسی در ویلپنت پاریس برگزار شد [۱] و طی آن مریم رجوی از عزم خود برای سرنگونی حکومت ایران سخن گفت.
مریم رجوی در حال حاضر رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران است. او در طول سالها مسئوليتش در شوراي ملي مقاومت ايران، هدايت كارزارهاي بين المللي عليه حکومت ولايت فقيه را بر عهده داشته است. خروج نام سازمان مجاهدين خلق ايران از ليست تروريستي، بسته شدن پرونده حمله ۱۷ ژوئن و تأمين حفاظت و انتقال مجاهدين به خارج از عراق، از جمله اين كارزارهاست. مریم رجوی از همسر سابقش مهدی ابریشمچی یک دختر دارد که نامش اشرف است و در حال حاضر از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق میباشد.
زندگینامه مریم رجوی
خانواده مریم رجوی
مریم رجوی سومین فرزند از یک خانواده هشت نفره با سه خواهر و دو برادر است. یکی از برادران مریم رجوی بهنام محمود عضدانلو، از اعضای باسابقه سازمان مجاهدین خلق، در دوران حکومت سلطنتی شاه یک زندانی سیاسی بود. او در سال ۱۳۵۲ توسط مأموران ساواک به جرم مبارزه علیه حکومت شاه دستگیر و زندانی شد. خواهر بزرگتر مریم رجوی به نام نرگس که او نیز علیه حکومت شاه مبارزه میکرد در سال ۱۳۵۴ بهدست مأموران ساواک شاه تیرباران شد. خواهر کوچکتر مریم رجوی بهنام معصومه، دانشجوی مهندسی به مبارزه با حکومت کنونی ولایت فقیه برخاست. معصومه عضدانلو روز ۱۳ فروردین ۱۳۶۱ در حمله مأموران سپاه پاسداران بهمحلی که وی و همسرش، مسعود ایزدخواه، در آنجا مستقر بودند، دستگیر گردید. درجریان این حمله، همسرش، مسعود ایزدخواه، بهقتل رسید و معصومه عضدانلو بهدلیل اصابت ۴ گلوله بهناحیه فک و دست بیهوش شد و توسط مأموران سپاه پاسداران در زندان اوین زندانی شد. بنا به گفته یاران و همبندان وی، با ورود معصومه عضدانلو به زندان اوین، بازجویان زندان تحت ریاست اسدالله لاجوردی، دادستان وقت تهران، شکنجه را بر روی او آغاز کردند. این در شرایطی بود که معصومه که باردار و بهشدت مجروح بود گلولهای که در ناحیه گردن و نزدیک نخاع او باقی مانده بود، وی را بسختی آزار میداد. بهگفته یارای وی در زندان، بر اثر شدت شکنجه بر روی معصومه عضدانلو جنین چند ماهه وی سقط شد و او پس از ۶ ماه توسط حکومت روحالله خمینی اعدام گردید. [۲]
کودکی مریم رجوی
مريم رجوی در سال ۱۳۳۲ درجنوب شهر تهران در محلة وزیر نظام، کوچة شهاب الدوله پلاک ۱۸ متولد شد. خانواده او بهلحاظ سطح زندگی از قشر متوسط محسوب میشدند. مریم رجوی دوران تحصیلات ابتدايي را در تهران در دبستان دخترانه طوبی گذراند. ده ساله بود که از پنجرة خانه برای اولین بار شاهد شلیک نیروهای گارد شاهنشاهی به روی مردم معترض و سرکوب تظاهرات ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ توسط حکومت شاه بود. این صحنه در ذهن او نقش بست و ۷ سال بعد این موضوع از جمله انگیزههایی شد که او را به صحنه سیاست و مبارزه کشاند.
نوجوانی مریم رجوی
مریم رجوی پس از گذراندن دوره دبستان در ادامه به دبیرستان مشهور هدف در تهران رفت و تحصیلات متوسطه را در این مدرسه به اتمام رساند. مریم رجوی در سال ۱۳۴۹ در حالیکه دانشآموز كلاس چهارم دبيرستان بود، از طریق برادرش، محمود عضدانلو، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. این آشنایی توأم با پیشینهای از انگیزههای شخصی وی برای مبارزه با ظلم که از تجربههای روزمره او در محیط جامعه حاصل شده بود، شرایطی فراهم آورد تا وی هر چه بیشتر به سیاست روی آورد و به مبارزه با ظلم و ستم برخیزد. مریم رجوی از دوره نوجوانی و جوانی با درد و رنج مردم و ستمی که از دید او از جانب حکومت شاه به آنها میشد، آشنا شد و همین آشنایی، انگیزهای برای ورود او به سیاست شد و در قدم بعد به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و یک زندگی مبارزاتی را برگزید.
جوانی مریم رجوی
مریم رجوی در زمانی که فرهنگ و مناسبات جامعه و روابط حکومتی هنوز فرصت محدودی برای طی مدارج دانشگاهی برای زنان قائل بود، تصمیم به طی تحصیلات عالیه در سطح کارشناسی گرفت و در این راستا وارد دانشگاه صنعتي شريف شد و در رشته مهندسی متالوژي از اين دانشگاه فارغ التحصيل گشت. او با ورود به دانشگاه صنعتی شریف، فعالیت سیاسی خود علیه حکومت شاه را گسترش داد. محیط دانشجویی در زمان حکومت سلطنتی در دهه پنجاه از جهت اعتراضات و اعتصابات دانشجویی مشهور و زبانزد بود. مریم رجوی در همین محیط توانست با دختران مبارز که مخالف رژیم شاه بودند، یک گروه تشکیل دهد. کار این گروه جمعآوری اخبار رادیوهای حامی انقلاب مردم ایران و انتشار آنها بود.
عضویت مریم رجوی در سازمان مجاهدین خلق
مریم رجوی پس از ورود به دانشگاه از طریق برادرش محمود، رهنمودهای سازمان را در زمینة کوهنوردی، شهرگردی، کارگری در کارخانجات که بخشی از پروسة ورود به مبارزة حرفهیی بود به کار میبست و همزمان با بهرهگیری از کتابهای سازمانی که به صورت مخفی از سوی سازمان مجاهدین چاپ و منتشر میشد، دانش تئوریک خود را ارتقا میداد. مریم رجوی در دوره تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف در تمرکز و سازماندهي دختران دانشجو در فعاليتهاي كوهنوردي، ورزش، مطالعات سياسي، اعتصابات و بيرون كشيدن آنها از جريانهاي انحرافي چپنما و راست و هدايت آنها در خطوط مجاهدين، نقش خود را ايفا كرد. مریم رجوی بعد از دستگیری برادرش، محمود عضدانلو، در سال ۱۳۵۲ مجددا از کانال دیگری با سازمان مجاهدین خلق در ارتباط قرار گرفت و از آن تاریخ به عنوان یک کانال ارتباطی فعال بین داخل و خارج زندان به فعالیت خود ادامه داد. او در این ایام به خانوادههاي زندانيان سياسي كه از حکومت شاه آسیب دیده بودند كمك مادي و معنوي میرساند. مریم رجوی در آن سالها با مجاهدين شهييد عليرضا الفت و حسن نصير زاده رابطه فعال سياسي – صنفي داشت. علاوه بر اين درجريان ملاقات با برادرش توانسته بود رابطه نزديكي با خانوادههاي شهداي مجاهدين و ساير زندانيان سياسي برقرار كند. [۳] مریم رجوی سرانجام پس از احراز صلاحیتهای مکفی برای ورود به سازمان، در سال ۱۳۵۶ به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد.
موضع مریم رجوی در ضربه اپورتونیستی ۱۳۵۴
درسال ۱۳۵۴سازمان مجاهدین خلق با تغییر ایدئولوژی تعدادی از اعضای خود از اسلام به مارکسیسم مواجه شد. اعضایی که ظاهراً تغییر ایدئولوژی داده بودند، در ادامه این روند به ترور و قتل اعضایی که همچنان بر ایدئولوژی بنیانگذاران سازمان یعنی به ایدئولوژی اسلام تأکید و پافشاری میکردند، مبادرت ورزیدند. ترور مجید شریف واقفی، از اعضای وفادار به ایدئولوژی سازمان و سوزاندن جسد او برای جلوگیری از شناسایی آن توسط ساواک شاه، از جمله اعمالی بود که اعضای تغییر ایدئولوژی داده مرتکب آن شدند. اعضای قدیمیتر سازمان با هدایت مسعود رجوی که همگی در زندان بوده و به ایدئولوژی اسلام وفادار بودند، از این جریان به عنوان یک جریان فرصتطلبانه خائنانه نام بردند و به آن نام «ضربه و کودتای اپورتونیستی» اطلاق کردند و افراد این گروه را «اپورتونیست چپنما» نامیدند. در چنین فضایی مريم رجوی که هنوز به عضویت رسمی سازمان مجاهدین خلق درنیامده بود، عليرغم كوششهاي بسیار اپورتونيستها كه از كانال هاي مختلف براي جذب او تلاش میکردند، بهسوی این جریان کشیده نشد و بر موضع خود در برابر آنان پافشاری کرد. او جزء آن دسته از افراد معدودي بود كه در اثر ضربه جريان اپوتونيستي به مواضع انحرافي دچار نشد و از سوی دیگر در دافعه از این جریان، هیچگاه به تفكرات ارتجاعی و استنباطات راستگرايانه گرايش پيدا نكرد. اعضای وفادار به سازمان مجاهدین تأسیس شده توسط بنیانگذاران، با هدایت مسعود رجوی در زندان، در آن شرايط در جهت خنثي كردن آثار ضربه اپوتونيستي و شكل گيري انسجام دروني، آموزشهاي سياسي ايدئولوژيك را در داخل سازمان آغاز کردند. در آن دوره با وجود شرايط پليسي و طاقتفرسای حاكم بر جامعه، سازمان مجاهدین خلق توانست در اثز این آموزشها از يك قوام نسبي برخوردار شود و چون دستاوردهاي ايدئؤلوژيك سازمان نياز به تكثير و گسترش داشت، مريم رجوی دراين زمينه در بیرون از زندان به کمک مجاهدین درون زندان شتافت و به نشر و انتشار جزوات و کتابها و مواضع مجاهدین پرداخت. [۳]
مریم رجوی پس از عضویت در سازمان مجاهدین
پس از عضویت مریم رجوی در سازمان مجاهدین خلق درسال ۱۳۵۶ از آنجا که سازمان مجاهدین هنوز با آثار ضربه آن دسته از اعضا که تغییر ایدئولوژی داده بودند، قرار داشت و بهلحاظ مادي و معنوي از کمبود امکاناتی مانند خانه و ماشين رنج میبرد؛ و از آنجا که تور گسترده پليسي حکومت شاه از تحرك سازمانها و نيروهاي مخالف حکومت سلطنتی به مقدار قابل ملاحظهاي كاسته بود، مريم رجوی در چنين شرايطی امكانات مادي براي سازمان تهيه کرد و از طرف ديگر با اجراي قرارهایی که باعث رد گم كردن و فرار انقلابيون از چنگال پليس ميشد، به سازمان یاری رساند. مريم رجوی به علت ارتباط فعالي كه با دانشجويان داشت درجمع آوري اخبار دانشجويي و انتقال آنها به سازمان نقش عمدهاي را ايفا كرد و بالعكس خطوط سازمان را در رابطه با محيطهاي دانشگاهي پياده نمود. مأموريت سازماني ديگر مریم رجوی درسال ۱۳۵۶ ارتباط گرفتن با گروههايي بود كه بعد از ضربه ۱۳۵۴ شكل گرفته بودند. ارتباط با اين گروه ها به علت فضای عدم اعتمادي كه پس از ضربه و نيز در اثر تبلیغات حکومت شاه بوجود آمده بود، بسيار مشكل بود. با اینحال مريم رجوی با اين گروهها عليرغم مشكلات فراوانش تماس گرفت و در ارائه آخرین آموزشها و خطوط سازمان به آنها تلاش کرد. [۳]
مریم رجوی در انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷
مریم رجوی در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ به عنوان یک عضو فعال سازمان مجاهدین خلق ایران طیف وسیعی از دانشجویان را وارد مبارزه علیه حکومت سلطنتی کرد و آنها را در جریان انقلاب ضدسلطنتی سازمان داد. او به دلیل اینکه از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ مسئول تشکل دانشجویی وابسته به مجاهدین بود، در جریان قیام سال ۱۳۵۷ توانست همراه با شمار دیگری از اعضای سازمان مجاهدین خلق، نخستین تشکل دانشجویی مجاهدین به نام «انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی شریف» را تأسیس نماید تا در مدار جدیدی مبارزات دانشجویی را به پیش ببرد.
مریم رجوی پس از سرنگونی حکومت سلطنتی شاه
مریم رجوی از مسئولان بخش اجتماعی سازمان مجاهدین
بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷ و روی کار آمدن حکومت روحالله خمینی، دوران مبارزات سیاسی، علنی و افشاگرانه سازمان مجاهدین با این حکومت شروع شد که مجاهدین از آن به عنوان «فاز سیاسی» نام میبرند، در این دوره مریم رجوی از مسئولان بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او همچنین از نخستین مسئولان شاخة دانشآموزی و از سازمان دهندگان دختران میلیشیای دانشآموزی بود و سرپرستی اردوهای آموزش و سازندگی آنان در روستا را به عهده داشت. مریم رجوی دراين ارودها آنها را طي آموزش و تجربه با دردها ومحنت هاي مردم ستمديده روستايی آشنا میكرد و درعين حال مسئوليت آنها را در تلاش به خاطر رهاييشان از زير بار ستم يادآور میشد. [۳] آخرین مسئولیت مریم رجوی در بخش اجتماعی، آموزش و سازماندهی نیروهای انجمنهای محلات تهران بود. پس از کشتار هواداران مجاهدین در شهرهای مختلف ایران توسط دستههای چماقدار تحت حمایت حکومت، در تظاهراتی که در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ در تهران در اعتراض به این کشتار برگزار شد [۴] و مجاهدین از آن بهعنوان تظاهرات مادران یاد میکنند، مریم رجوی مسئولیت سازماندهی هستة مرکزی این تظاهرات (مادران تهران) را به عهده داشت. همچنین کمتر از دو ماه بعد در تظاهرات بزرگ نیم میلیون نفر از مردم تهران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، [۵] مریم رجوی عهدهدار سازماندهی بخش عمدة نیروهای محلات تهران بود.
مریم رجوی کاندید مجاهدین برای نمایندگی در مجلس
با شروع فعالیتهای انتخاباتی برای نمایندگی مجلس در حکومت نو بنیاد جمهوری اسلامی، مریم رجوی از سوی مجاهدین خلق برای نخستین انتخابات مجلس شورا در سال ۱۳۵۸ نامزد نمایندگی از حوزه تهران شد. انتخاباتی که در آن به گفته مجاهدین، با تقلبهای گسترده حکومتی همراه بود و هيچيک از اعضای اپوزيسيون در اثر این تقلبات به مجلس راه نيافتند. [۶] با اين همه، مریم رجوی بيش از ۲۵۰ هزار رأی را بهخود اختصاص داد.
مریم رجوی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
با سقوط حکومت سلطنتی در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و روی کار آمدن حکومت مبتنی بر ولایت فقیه از این روز تا روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بیش از ۷۰ نفر از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق توسط دستههای چماقدار تحت حمایت دولت و با شلیک مأموران سپاه پاسداران به قتل رسیدند. در اعتراض به این کشتارها و در اعتراض به محدود شدن آزادیها و به تعبیر مجاهدین خشک شدن آخرین قطرات آزادی توسط حکومت، سازمان مجاهدین تصمیم به برگزاری یک تظاهرات بزرگ در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ گرفت. به این ترتیب ساعت ۴ بعدازظهر روز شنبه ۳۰خرداد یک راهپیمایی بزرگ که بهطور علنی اعلام نشده بود، در تهران شکل گرفت. جمعیت که طی مدت کوتاهی شمار آن به نیم میلیون نفر رسید از هر سو به سمت تقاطع خیابان مصدق (ولیعصر) و خیابان انقلاب سرازیر شد. به فاصله کمتر از نیم ساعت حوالی میدان ولیعصر چماقداران تحت حمایت دولت به جمعیت معترض حمله کردند. اما در مواجهه با جمعیت انبوه، دیگر کاری از دست تیمهای چماقدار ساخته نبود و روحالله خمینی با فرمان شلیک مستقیم به مقابله با این تظاهرات برخاست.
به این ترتیب از فردای ۳۰خرداد ۱۳۶۰ دوران جدیدی شروع شد. نیروهای اپوزیسیون و در رأس آنها مجاهدین خلق، در معرض شدیدترین سرکوب حکومتی قرار گرفتند و مبارزه آنها شکل مخفی و زیرزمینی به خود گرفت. مریم رجوی نیز مانند بقیة کادرها و مسئولان مجاهدین به زندگی مخفی روی آورد و در خانههای تیمی مستقر شد. مریم رجوی در این دوران تا چند روز قبل از بهقتل رسیدن اشرف رجوی (همسر مسعود رجوی) در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ که در تهاجم پاسداران به همراه موسی خیابانی، نفر شماره ۲ سازمان، در تهران کشته شد، با اشرف رجوی در یک پایگاه زندگی میکرد. در روز ۱۹ بهمن۶۰ به دنبال قتل موسی خیابانی و اشرف رجوی توسط مأموران سپاه پاسداران، محل استقرار مریم رجوی نیز مورد تهاجم سپاه پاسداران قرار گرفت و در اثر این حمله تمامی مجاهدین درون پایگاه کشته شدند. مریم رجوی در زمان حمله در حال انجام مأموریت دیگری بود و در آن پایگاه حضور نداشت. او در سخنرانی خود به تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ در این باره میگوید: «در روز ۱۹بهمن من در پایگاهی در یکی از خیابانهای تهران بودم. در آن موقع، ۲۴ ساعته بهوسیله صامت پیامهای بیسیمی مراکز سپاه و کمیته را گوش میکردیم که از تحرکات آنها با خبر بشویم و حملاتشان را خنثی کنیم، ولی از چند ساعت قبل از حمله، سکوت بیسیمی برقرار کرده بودند. معلوم بود که دستاندرکار حملهیی هستند که تمام دستگاهشان پشت آن است. حمله را از شب قبل، با ایجاد چند حلقه محاصره در اطراف پایگاه موسی و اشرف تدارک دیده بودند و در نیمههای شب حمله رژیم شروع شد. بهفاصله کمی پایگاههای مختلف مطلع شدند که خانه موسی زیرضربه قرار گرفته است. بلافاصله نقل و انتقالها را شروع کردیم. باید خانهها و پایگاههایی که احتمال میرفت رژیم از آنها سرنخی داشته باشد، تخلیه میشد تا ضربه گسترده نشود. بههر حال تا حوالی ظهر بخش زیادی از بدنه تشکیلات ما در تهران از شهادت موسی و اشرف با خبر شده بودند، ولی بیرون از ما هنوز کسی اطلاع نداشت. تا اینکه شب رادیو و تلویزیون رژیم خبر را پخش کردند». [۷] بعد از شهادت اشرف رجوی و موسی خیابانی، مریم رجوی در شرایط پلیسی ـ نظامی سالهای ۶۰ و ۶۱ در بخشهای مختلفی از سازمان مجاهدین به مبارزه خود ادامه داد و در سال ۱۳۶۱ با کسب پناهندگی سیاسی از دولت فرانسه به پاریس و به مقر شورای ملی مقاومت ایران اعزام گردید و به مسئولیتهای خود در مبارزه با حکومت ادامه داد.
مریم رجوی همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین
جمعبندی دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین
در تاریخ معاصر ایران، شرکت زنان پیشتاز در جنبش آزادیخواهی و نقش زنان مبارز در نبرد با حکومتهای مستبد، چشمگیر است. با روی کار آمدن حکومت روحالله خمینی، حضور زنان در عرصه مبارزه با حکومت وی بیش از پیش افزایش یافت. در اين دوره دهها هزار زن از احزاب و سازمانهای مختلف بویژه از سازمان مجاهدین در رويارويي با حکومت ولایت فقیه جان باختند. نزدیک به یک سوم از صد و بیست هزار نفری که در مخالفت با حکومت به قتل رسیدند، از زنان هستند. همچنین رقم بالای زندانیان سیاسی زن در درون زندانهای حکومت، حضور گسترده زنان در مبارزه با این حکومت را تأئید میکند. [۸] مجاهدین معتقد بودند این آثار خودبخودی و شائبههای مردسالاری است که اینچنین نمود پیدا کرده است. آنها به این درک رسیدند که با توجه به خصلت اصلی و بارز جمهوری اسلامی و اندیشه روح الله خمینی که «زن ستیزی» است، آنها که چنگ در چنگ با این حکومت مبارزه میکنند، باید در این رابطه در نقطه مقابل اندیشه خمینی قرار داشته و هیچ وجه اشتراکی با وی نداشته باشند.
سرانجام سازمان مجاهدین در جمعبندی چهارمین سالگرد مقاومت خود در برابر حکومت در پاییز ۱۳۶۳ به گفته مریم رجوی با این سوال كليدي رو به رو شد كه: «چرا در سازمان مجاهدين خلق ايران (به عنوان سازمان محوري مقاومت)، سطح مسئوليت زنان سه مدار پايينتر از مردان باقي مانده است؟ يعني در حالي كه زنان به طور گسترده در تمامي صحنههاي مقاومت حضور دارند و همچنين با توجه به اينكه مجاهدين به برابري زن و مرد به عنوان يك ارزش آرماني معتقدند و در عمل هم به ظاهر هيچ مانع و محدوديتي براي ارتقاي زنان وجود ندارد، پس چرا زنان ما در چنين حدي متوقف شدهاند؟ مریم رجوی در اینباره میگوید: «ﺩﺭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻲ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺭﺍﻩﺣﻠﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺭﺍﻩﺣﻞ ﺟﺪﻳﺪ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ...ﻣﺴﻌﻮﺩ، ﺭﺍﻩﺣﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺮﻛﺖ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻋﺪﻩﻳﻲ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻢﻋﻘﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﺮﺧﻲ ﻫﻢ، ﻫﻢﭼﻨﺎﻥ ﺭﺍﻩﺣﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻭ ﺩﺭ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ زناﻥ ﺩﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍﻳﻲ ﻣﻲﺟﺴﺘﻨﺪ... ﺭﺍﻩﺣﻠﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﻼﻡ ﺭﺍﻫﮕﺸﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻬﺶ ﻛﻴﻔﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺷﺮﻛﺖ ﺯﻥ ﺩﺭ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﺑﻮﺩ. [۹]
در سازمان مجاهدین پس از درک چنین ضرورتی، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﺯﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺘﻲ ﺭﺍ ﺑﻪﻋﻬﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻳﺎ ﻧﻪ؟ در همین راستا بود که مریم رجوی به عنوان یکی از اعضای ذیصلاح در میان زنان این سازمان به عنوان همردیف مسئول اول انتخاب شد.
مریم رجوی تئوریسین «نقطه خارج از خود»
مریم رجوی در مورد پروسه عهدهدار شدن مسئولیت «همردیفی» و بروز یک ایده و اندیشه نو در درون خود، میگوید: «ﻭﻗﺘﻲ ﻣﺮﺍ ﻛﺎﻧﺪﻳﺪﺍﻱ ﺑﻪﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﻭ ﻃﺎﻗﺖﻓﺮﺳﺎ ﺑﻮﺩ. آنهم سازماني كه چنگ در چنگ با مهيبترين استبداد مذهبي حاكم بود. ولي يك چيز ترديدهايم را از بين ميبرد: اينكه به طور واقعي ميديدم كه خارج از ذهن خودم و به خاطر الزامات جنبش مقاومت، ميبايست اين قدم برداشته شود. يعني براي پيش رفتن، بايد به اين ضرورت پاسخ ميداديم. انگيزش حركت بر اساس ضرورت خارج از خود فرد، در آن زمان جرقه انديشة جديدي را در ذهن من مشتعل كرد. اينكه اگر من از خودم شروع كنم جواب سخت است ولي اگر از واقعيت بيرون و مسئوليتي كه هست شروع كنم، ديگر بايد برغم همه سختي آن، جواب مثبت داد. بعدها در طول تجربة رويارويي با انديشة مبتني بر تبعيض جنسي و مردسالار به عنوان ايدئولوژي حاكم در طول تاريخ، به ما ثابت شد كه رهايي از اسارت چه براي زنان و چه براي مردان جز با ديناميسم خارج از خود و انگيزشهاي نوين انساني ميسر نيست. علاوه براين، در جريان نشستهاي چندماهه، حس كرده بودم كه رهايي زنان و آزاد شدن انرژيشان و رهايي خودم در گرو پذيرش همين مسئوليت است. در عمل چيزي اتفاق افتاد كه هيچكدام از ما نميتوانستيم آن را حدس بزنيم». [۹]
در پاسخ به ضرورت نتیجهگیری به عمل آمده در جمعبندی پائیز ۱۳۶۳ دفتر سیاسی و کمیته مرکزی مجاهدین مسعود رجوی طی پیامی مریم رجوی را به عنوان همردیف مسئول اول معرفی کرد. در قسمتی از این پیام چنین آمده بود: «در میان عموم خواهران رزمنده و قهرمان ما، خواهر مجاهد مریم عضدانلو، پس از اشرف شهید، ذیصلاحترین آنها بوده و سه سال پس از شهادت اشرف، در پی ۱۴ سال مبارزه و حیات رهاییبخش انقلابی و توحیدی در راستا و در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان همردیف مسئول اول سازمان برگزیده شده است. طی این دوران و به ویژه از ۳۰ خرداد سال۶۰ به این سو، وی مدارج و مراحل خطیر مربوط به ارتقاء ایدئولوژیکی و تشکیلاتی خود را با آزمایشات متعدد و با سرفرازی و موفقیت از سر گذرانده و لذا اکنون در بیستمین سال حیات خونین و پرافتخار سازمان مجاهدین خلق ایران، برای نخستین بار رسما جایگاه ایدئولوژیکی و تشکیلاتی شایسته برای ذیصلاحترین و بالاترین زن انقلابی مجاهد خلق را احراز میکند؛ جایگاهی که عاری از تلقیهای سوداگرانة سیاسی و اجتماعی برای ذیصلاحترین زن تشکیلاتیمان به رسمیت شناخته شد و تعادل عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بسیار عالیتری را برای همة ما (چه زن و چه مرد) تأمین میکند. جایگاهی که در پرتو ایدئولوژی انقلابی و توحیدی خود از صدر محور انقلاب و ترقی به آن راه بردهایم و مشخصا بر تساوی و یگانگی ماهوی زن و مرد تأکید میکند». [۱۰]
بعد از معرفی مریم رجوی به عنوان همردیف رهبری، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی، طی اطلاعیهیی تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین و انقلاب نوین مردم ایران را اعلام و معرفی کرد. در بخشی از این اطلاعیه آمده است: «این سرآغاز یک تحول کیفی در اندیشه و مناسبات درونی مجاهدین و ورود زنان مجاهد به سطح رهبری بهمنظور آزاد کردن و استخراج حداکثر پتانسیل برای سرنگونی رژیم آخوندی بود؛ تحولی که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامیده میشود». [۱۱]
طلاق مریم رجوی
در تاریخ مبارزات احزاب و سازمانهای پیشگام در امر مبارزه در طول تاریخ و بهویژه در تاریخ معاصر ایران و کشورهای تحت ستم، در اغلب سازمانهای چریکی، لاجرم بهدلیل تقابل زندگی خانوادگی و مبارزه برای آزادی، موضوع ازدواج و تشکیل خانواده پیوسته امری نکوهیده و بازدارنده محسوب میشد و اگر هم در بین اعضاء وجود داشت، بسیار کم و نادر بود. بخصوص که زنان نیز تنها بصورت تکنمود در این احزاب و سازمانها حضور داشتند. به همین دلیل در شرایطی که سازمان مجاهدین با طیف گسترده ای از زنان در صفوف خود مواجه بود، باید موضوع تقابل زندگی خصوصی و خانودگی با یک مبارزه حرفهای چریکی و البته سخت و دشوار را حل میکرد. به همین دلیل به دنبال اعلام همردیفی در سازمان مجاهدین، مریم رجوی گام بعدی را برداشت؛ گامی که به گفته خودش تصمیم آن برای او بسیار دشوار و سنگین بود. او که دارای همسر و فرزند بود، زندگی شخصی و خانواده خود را با مداری از مسئولیت که در آن قرار گرفته بود، در تعارض میدید. به گفته مریم رجوی، در حالیکه در ایران هزاران و میلیونها خانواده و همسر و فرزند تحت ستم حکومت ایران قرار دارند، به فکر خانواده و همسر و فرزند خود بودن، شایسته مجاهدین نبوده و نمیتوانست باشد. از قضا از عواطف بسیار بالای مجاهدین به همه خانوادهها و فرزندان ایران است که باید برای رهایی آنها، به گفته او، از ظلم این حکومت از همه چیز خود حتی از خانواده و همسر و فرزند گذشت. از سوی دیگر مریم رجوی که خود در جمعبندی دفتر سیاسی و کمیته مرکزی در مورد نقش زنان مجاهد در سازمان، حضور داشت، معتقد بود مبارزه با آثار مردسالاری و تمامی موانعی که در برابر یک زن قرار میگیرد، مبارزهای بسیار پیچیده و عمیق است که نیاز به یک انقلاب در اندیشه دارد. از دیدگاه او بخش قابل توجهی از قوانین بندهساز و منعکننده برای یک زن در مسیر مبارزه، زمانی عینیت مییابد که او خود را به عنوان یک زن - آگاهانه یا ناخودآگاه و به هر میزان - در تملک یک مرد به عنوان «شوهر» میبیند. به این ترتیب مریم رجوی پس از برعهده گرفتن مسئولیت «همردیفی» با طیب خاطر بهدرخواست خود و با توافق کامل با همسرش، مهدی ابریشمچی، از وی جدا شد. امری که بلافاصله مخالفت مسعود رجوی را برانگیخت. اما آن دو با توافق خودشان، بدون آنکه مسعود رجوی در جریان باشد، پیشتر تصمیم به جدایی گرفته بودند. طلاق مریم رجوی از همسرش نه یک طلاق معمول، بلکه ناظر بر این امر بود که او نقش خود به عنوان یک همسر در زندگی خانوادگی را در شرایطی که با حکومت چنگ در چنگ است، مغایر با ادامه مبارزهیی میدید که تمام توان و انرژی او را میطلبید. مریم رجوی در باره این طلاق گفت: «مگر میشود در حلقة رهبری و مسئولیت چنین سازمانی قرار گرفت و آن وقت مسائل خانوادگی و در واقع شخصی و فردی را مقدم بر مسائل جنبش قرار داد؟... وای بر آن زن و مرد مجاهدی که مقدم بر هر چیز به فکر خود و خانواده و همسر و بچهٔ خود باشد؛ به خصوص در شرایطی که ۵۰ هزار شهید و ۱۴۰ هزار زندانی داریم. در شرایطی که انبوهی خانوادههای بیسرپرست و زنهای بیشوهر و شوهران بیزن و بچههای یتیم داریم... آیا سازمانی با این میزان از مسئولیت تاریخی و اجتماعی و سیاسی و با کاروان بیکران اسیران و شهیدانش میتواند در حلقة رهبریاش چنین مسائلی را بهانه نموده و به ضرورتهای جدی انقلاب پاسخ نگوید؟... آن روز که مسعود، اشرف [همسر خود] و مصطفی [فرزند خود] را گذاشت و به دنبال مسئولیتش شتافت، اگر مسألة مقدم برای او، زن و بچة خودش میبود، [آیا او] مرتبت رهبری میداشت؟» [۱۲]
در واقع گذشتن از علایق و دلبستگیها برای هدف و آرمانی والاتر، نه تنها در امر مبارزه موضوع جدیدی نبوده و نیست، بلکه در پهنههای دیگر زندگی هم این مسائل همواره وجود داشته است. بهعنوان مثال کسانی که بهخاطر هدفی که در سر دارند برای تحصیل و کسب مدارج عالی، خانواده خود را ترک میکنند و راهی دیار و کشور دیگری میشوند، در واقع از خانه و خانواده خود میگذرند تا هدف خود را محقق کنند. یا کسانی که بهخاطر دلبستگی به شغل دلخواه و برای کسب درآمد، خانواده خود را ترک کرده و گاه تا سالها به شهر و کشور دیگری میروند، در واقع برای هدفی دیگر از خانواده خود میگذرند؛ و نیز چه بسیار آزادیخواهانی که در طول تاریخ از تحصیل، شغل، رفاه و زندگی آسوده و خانواده خود گذشتند و برای تحقق آزادی به مبارزه و سختیهای آن روی آوردند و در این راه چه بسا جان باختند. بنابراین آنچه که مریم رجوی در درخواست طلاق از همسرش به خاطر هدف و آرمانی والاتر، انجام داد، به گفته مجاهدین، بالاتر و فراتر از فداکاری و گذشتهای مرسوم زمانه بود. یک سنت شکنی و یک گذشت و فداکاری برای تحقق بخشیدن به آرمانی والا یعنی آزادی مردم. بخصوص که اینکار از سوی یک «زن» - و نه یک «مرد» - صورت میگرفت. به این ترتیب مریم رجوی که تا آن موقع از سوی مجاهدین ذیصلاحترین فرد برای احراز مسئولیت همردیفی شناخته شده بود، با این عمل جسارتآمیزش در طلاق از همسر، هر چه بیشتر صداقت و صلاحیت خود را در امر رهبری مبارزه نشان داد.
ازدواج مریم رجوی
با قرار گرفتن مریم رجوی در مسئولیت سنگین همردیفی، که ایده طلاق از همسرش را به دنبال داشت، او بار دیگر دست به یک سنت شکنی جدید زد. وی در اقدامی عجیب و متهورانه به رغم اتهاماتی که میدانست نثار او خواهد شد، از مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران و مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، تقاضای ازدواج کرد و این ازدواج در ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ انجام پذیرفت. این ازدواج یک ازدواج معمول و مرسوم در چارچوب روابط زناشویی نبود. چرا که هدف از آن از دیدگاه مریم رجوی شکستن ساختارها و سنتهای ارتجاعی و مردسالارانه توصیف شده بود. مسعود رجوی در آن زمان و بطور خاص بخاطر نقش بلاجایگزینش در دوران مبارزه با حکومت شاه و سپس نقش مؤثرش در مبارزه سیاسی مسالمت آمیز با حکومت روحالله خمینی و نقش رهبریکنندهاش در نبرد با حکومت ولایت فقیه، برای مجاهدین به یک رهبر کاریزماتیک و به سمبلی از آرمانهای مجاهدین تبدیل شده بود. مریم رجوی معتقد بود این حرکت نمادین و در عین حال سنت شکنانه او برای تمامی زنان و مردان مجاهدین این پیام را دارد که یک عضو مجاهدین زمانی که در صف مبارزه برای تحقق آرمان آزادی قرار میگیرد، باید آرمانش را که در راهبر عقیدتیاش سمبلیزه میشود، در کانون عواطف خود قرار دهد. او با این حرکت به تمامی زوجهایی که در آن زمان در مجاهدین حضور داشتند شوکی وارد کرد که نشان میداد اولویت برای اعضاء مجاهدین نه زندگی خصوصی و خانوادگی بلکه آرمان و اهداف مبارزهای است که بدان خاطر از خانواده و زندگی معمول خود گذشتهاند. این امر بخصوص برای زنانی که خود را در چارچوب زندگی خانوادگی محدود و محصور به همسر میدیدند، یک سنت شکنی و یک خرق عادت رو به جلو و نشانهای راهگشا در جهت کسب هویت مستقل مبارزاتی آنها بهشمار میرفت. از نظر مجاهدین مریم رجوی میخواست استقلال هویتی یک زن و جوهرهٔ حقیقی یک مرد را به نسل گستردهیی از زنان و مردان اعلام کند. از دیدگاه او این نسل از زنان و مردان در ارتباط خود با یکدیگر، یا باید مطیع قوانین مردسالار حاکم بر جامعه باشند- که مریم رجوی آنرا مانع شکلگیری شخصیت مبارزاتی آنها میدید - و یا هویت مستقل در ارتباط با هدف و آرمان خود داشته باشند. او با درخواست ازدواج از مسعود رجوی به عنوان رهبری که آرمانها و اهداف سازمان مجاهدین را نمایندگی میکرد، نشان داد که یک زن خود انتخاب میکند کدام مسیر، کدام آرمان و کدام هدف را برگزیند. از نظر مجاهدین، وی با این حرکت سنتشکنانه که منجر به واکنشهای بسیاری علیه او شد به همه اعضاء مجاهدین نشان داد که سمت گیری آنها در شرایط پیچیدهی مبارزه، به جای یک زندگی معمول که بطور مشخص برای زنان متضمن قید و بندهای زندگی خانوادگی است، همچنان باید در جهت آرمان آزادیخواهانه و رهبری عقیدتی باشد. مریم رجوی که این حرکت را برای ادامه یافتن حیات مبارزاتی سازمان مجاهدین خلق ایران ضروری میدانست، در مورد دشواری چنین اقدامی که حدس میزد واکنشهای بسیاری را برخواهد انگیخت گفته بود: «این دوران کوتاه [همردیفی و طلاق و ازدواج] بر من سی سال گذشت!»
سخنان مسعود رجوی در مورد «طلاق و ازدواج»
در مراسم تحویل سال نو ۱۳۶۴ مسعود رجوی طی سخنانی در مورد این تحول در سازمان مجاهدین خلق گفت: «… داستان یک انقلاب جدید در صفوف مجاهدین است... کارهای شگفت انگیز و حتی به قول بعضیها "دیوانهوار" و دقیقاً ضدمصلحت و ضدسیاست در مجاهدین بسیار دیده شده است... حالا امروز باز هم حرکت دیگری در پیش داریم و بازهم طبق معمول، همان بهانهها و برچسبها. در دنیای سیاستپیشگی، هرکس الفبا بداند، از نظرش این طلاق و ازدواج خیلی ابلهانه! و دیوانهوار! است. در این دنیا هیچ آدم عاقلی! از این ریسکها نمیپذیرد، آن هم چنین ریسک بزرگی را. اما همه میدانند که کار و کاروان مجاهدین دربرابر دشمن ضدبشری پیوسته از میان جنگل ریسک و شگفتی عبورکرده است… میبایست پیوسته صفوف درونی خودمان را پولادینتر بکنیم؛ میبایستی به استقبال آزمایشات جدید برویم؛ میبایستی سراپای وجود خود و سازمان و طیف هوادارانمان را عمیقاً بتکانیم... این چنین است که امروز هم شاید تعجب کرده باشید و خشکتان زده باشد که یعنی چه؟ یعنی یک مرتبه آب جوش صد درجه را با فشار قوی و بدون وقفه روی سرتان سرازیر کنند، آیا میتوانید تحمل کنید؟ واویلا که پای زن و طلاق و ازدواج هم در این آزمایش اخیر در کار است. اما، فیالواقع اینها بهانه است. ما پولاد آبدیده میخواهیم ما اشل و مدار جدیدی از توان و ظرفیت و کار میخواهیم، تا دورترین سمپاتیزانهای سازمان. ما مرز صیقل یافته و نوینی بین انقلاب و ارتجاع و دگمهای ادوار جاهلیت ترسیم میکنیم، در غیر این صورت قادر نخواهیم بود مسائل حال و آیندة صفوف انقلاب را حل کنیم... در یک اوجگیری ایدئولوژیکی جدید بر سر یکی از پیچیده ترین تضادها، که تضاد زن و مرد است، مجاهدین به آزمایش کشیده میشوند... در قدم اول در داستان همردیفی مریم، آزادشدن زنها مدنظر بود، اما بدون این که قصد و غرضی از پیش در کار باشد، به همین جا ختم نشد، بلکه به تارک ایدئولوژیکی جدیدی رهنمون گشت. زیرا مگر زن از مرد جداست؟ تا وقتی زن، اسیر و دربند است، مرد هم اسیر و دربند است.... آزادی زن در جوهر خودش آزادی مرد هم هست، یعنی آزادی کل جامعه...» [۱۳]
سه ماه بعد در ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ مسعود رجوی بار دیگر در مورد تحول صورت گرفته در سازمان مجاهدین که از آن بهعنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام برده میشود؛ و تا آن زمان واکنشهای بسیاری را در دوست و دشمن مجاهدین برانگیخته بود، گفت: «... «راستی، جوهر ایدئولوژیک انقلاب چه بود؟ آخر، رهایی زن، تازه، قدم اول بود. زدودن افکار ارتجاعی راجع به زن، قدم اول بود. پیام این انقلاب، انفجار رهایی است... خرج اصلی، آن گوهری است که در درون تک تک آحاد انسانی وجود دارد و وقتی که آن گوهر منفجر و بسان هستة اتم شکافته و شکسته شود، آن وقت: "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند"... پیام چیست؟ بله. من آمده ام تا خودم را و نسلم را و سازمانم را فدابکنم برای رهایی ایران. هزارها بار قلبم را سوراخ کردند؛ هزارها بار طناب به گردنم انداختند؛ هزارها بار بر بدنم شلاق زدند. من مجاهد خلقم؛ صدها هزارانم؛ نمایندة نسل بیشمارانم. آمده ام خودم را فدیهٔ رهایی خلق در زنجیرم بکنم. آی مردم ایران: مَن انصاری الی الله؟... چه کسی من "مجاهد خلق" را در مسیر خدا و خلق نصرت خواهد کرد؟ هَل مِن ناصر ینصرنی؟... نصرت و حمایت برای چی؟ برای صلح، برای آزادی، برای حاکمیت مردمی، برای گسستن زنجیرها، برای عدالت، برای به پاداشتن قسط. بله، بله، من مجاهد خلقم و آمده ام خلقم را از تجارب تلخ گذشته پرهیز بدهم و رها کنم. پیام این است...». [۱۴]
مریم رجوی و انتخاب هویت «رجوی»
در مراسم ازدواج مسعود و مریم رجوی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۴، مریم رجوی در مورد انتخاب نام خانوادگی «رجوی» به جای «عضدانلو» توضیحاتی داد. انتخاب این نام برای مریم رجوی آنطور که خود میگوید، به دلیل یک امر آرمانی بود. او در انتخاب این نام برای خود در آن مراسم گفت: «اشارهیی هم میکنم به برگزیدن نام مریم رجوی همانطور که در اطلاعیة شورای مرکزی سازمان یادآوری شده بود، انتخاب این نام به این دلیل نیست که ما معتقدیم زن باید فامیل همسرش را بگیرد. من [نام] رجوی را از همسرم نگرفتهام. این نام در واقع شاخص تولد نوین من در این انقلاب در مدار رهبریاش بود. نام را نه از شوهر آیندهام که از همة دختران و زنان و مردان مجاهدی گرفتم که با نام «رجوی» جان و خانمان و عزیزان را بدرود گفتند، حق آنها را گرفتم. البته من هم مثل سایر خواهران و برادرانم به وسیلة خود مسعود متولد شدم. آنهم در سطح رهبری؛ پس نام فامیلم به طور ایدئولوژیک و محتوایی تغییر کرد. آن را نه از شناسنامة شوهر آینده بلکه از شناسنامة جنش زنان مجاهد و مقاومت انقلابی کشورم گرفتم و در شناسنامه وارد کردم». [۱۴]
مریم رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران
مریم رجوی در ۲۶مهر ۱۳۶۸ به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب و معرفی شد. از نظر مجاهدین قرار گرفتن مریم رجوی در موضع همردیف مسئول اول به مدت ۴ سال آثار رهاییبخش خود را در سازمان اثبات کرده و به امری بدیهی و خارج از ذهن تبدیل شده بود. به همین دلیل مریم رجوی بهدلیل صلاحیتهایی ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و بهخاطر توان مدیریتی بالا که در موضع همردیف مسئول اول از خود بارز کرده بود، در جایگاه مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت. در قسمتی از معرفینامة مسعود رجوی برای معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول جدید چنین آمده است: «با قرارگرفتن مریم در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان به اوج بلوغ و کمال شایستة خود میرسد و سرچشمة خیرات و برکات بسا عظیمتری برای مجاهدین و خلق محبوبشان میگردد. بگذار قید و بندهای استثماری تماما در هم بشکند و نسیم جامعة بیطبقة توحیدی که در دل و بر مزار هر مجاهد خلق حک شده به هر سو بوزد و فضای عطرآگین رهایی را بشارت دهد».
مریم رجوی با عهدهدار شدن مسئولیت سازمان مجاهدین خلق ایران به اقدامات و دگرگونیهای زیادی در این سازمان دست زد، اما در بین همه آنها دو کار او بیش از بقیه کارها برای سازمان سرنوشتساز بود. یکی در عرصه آموزش و تربیت کادرها که بهاختصار از آن بهعنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام برده میشود و به گفته مجاهدین سبب ماندگاری و شکوفایی سازمان در طی سه دهه تا کنون شد؛ و دیگری تبدیل ارتش آزادیبخش ملی ایران از یک نیروی پیاده به یک ارتش زرهی-مکانیزه، که به گفته مجاهدین به دلیل عملیاتش در سالهای پایانی دهه ۶۰ خورشیدی و بهطور خاص با عملیاتی که به اسم عملیات چلچراغ معروف شد و در آن عملیات ، سبب پایان جنگ خانمانسوز و هشتساله ایران و عراق شد و حکومت ایران بهناچار تن به آتش بس داد و روحالله خمینی با بیان اینکه «جام زهر را نوشیده است» قطعنامه ۵۹۸ ملل متحد را پذیرفت.
مریم رجوی واضع انقلاب ایدئولوژیک
«همردیفی» و به دنبال آن «طلاق و ازدواج» و تحولات بعدی آن در درون سازمان مجاهدین بهعنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام گرفت. از نظر مجاهدین، مریم رجوی در آن بطور نمادین نشان داده است که زندگی خصوصی و ازدواج به معنی قرار دادن دیگری در کانون عواطف فردی در صورتی که خارج از سمتگیری مبارزاتی باشد، بهصورت یک مانع در مبارزهٔ تمام عیار و حرفهای عمل خواهد کرد. اگرچه مریم رجوی بخاطر این ایده جدید و این حرکت نوین مورد اتهامات بسیاری قرار گرفت، اما او این تحول و انقلاب درونی را لازمهٔ بقا و ادامه حرکت سازمان مجاهدین خلق میدانست. از سوی دیگر انقلاب ایدئولوژیک که مجاهدین آنرا رمز تداوم بقاء خود در شرایط سرسخت مبارزه میدانند، اگر چه به نظر برای مجاهدین دستاوردهای بزرگی در ایجاد انگیزه و روحیه جلو برنده مبارزاتی داشت، اما به گفته مجاهدین برای شخص مریم رجوی - کما اینکه برای مسعود رجوی - جز سیل سهمگینی از اتهامات و ناسزاهایی که تا کنون ادامه دارد، در پی نداشته است. اما او به گفتهٔ مجاهدین عزم جزم کرده بود که این مسیر را با تمام قوا ادامه دهد. وقتی مریم رجوی در بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق انتخاب شد، او یک گام سرنوشتساز دیگر برداشت که از نظر اعضاء مجاهدین، آنها را چند مدار کیفی در مبارزه با حکومت ایران جهش داد. در این سال مریم رجوی آنچه را که در موضوع «طلاق و ازدواج» در سال ۱۳۶۴ انجام داده بود، به همه مجاهدین بسط و گسترش داد. به این ترتیب در سازمان مجاهدین خلق تصمیم شگفتانگیز مریم رجوی برای کنار گذاشتن خانه و خانواده و همسر و فرزند و انتخاب و پیوند با رهبری آرمانی، به سنتی انقلابی در سازمان مجاهدین تبدیل شد. مجاهدین میگویند اگرچه آن روز در سال ۱۳۶۴ این حرکت سمبلیک مریم رجوی آنچنان که باید حتی از سوی آنها درک نگردید، اما چند سال بعد، در کوره عمل مبارزاتی و در شرایط پیچیده همراه با ضربات کمرشکن و کشنده حکومت ایران و حامیان بینالمللیاش به مجاهدین، آنها در مقاومت و ایستادگی خود در برابر آن ضربات، به اصالت این انقلاب پی بردند. از نظر مجاهدین این انقلاب حرکتی برای شکستن حصارهای ایدئولوژی جنسیت و گامی به سوی ایدئولوژی توحیدی (برابری زن و مرد) بود که در یک «طلاق و ازدواج» سمبلیزه میشد. اما مجاهدین اعم از زن و مرد در گامهای بعدی دریافتند که اگر در قید و بند همسر و فرزند و خانه و خانواده باشند نمیتوانند به گفته آنها در نبرد با مهیبترین استبداد مذهبی تاریخ ایران، جانانه گام بردارند. مجاهدین معتقدند، همواره «نگاه به پشت» و «مشروط بودن به دیگری» باعث میشود تا در لحظة ضرور از فدا و فداکاری برای آرمان آزادی مردم دریغ گردد.
مریم رجوی خالق «دو دستگاه»
از سال ۱۳۶۸ به بعد همهٔ مجاهدین پس از شناخت و آگاهی از موانع مبارزهٔ دائمأ پیچیده شونده با حکومت ولایت فقیه و با درک گذشت و فداکاری مریم رجوی در قضیه «طلاق و ازدواج» و با الگو قرار دادن جسارت او برای تحقق آرمانشان، مرحله به مرحله آگاهانه و آزادانه همان مسیری را در پیش گرفتند که مریم رجوی در سال ۱۳۶۴ آن را گشوده بود. مریم رجوی در سال ۱۳۶۸ و سالهای بعد به گفته مجاهدین با یک کار عظیم آموزشی در برگزاری کلاسهای درس انقلاب ایدئولوژیک توانست مجاهدین را در امر مبارزه هر چه بیشتر آماده و تراز شرایط جدید کند. او با برشماری موانع پیچیدهٔ مبارزه و با تشریح علمی و آکادمیک گوهر وجودی انسان در توانایی بیکرانش برای مسئولیت پذیری در مسیر نیل به آرمان آزادی مردم؛ و با آموزش و تعلیم پدیدهٔ «نقطهٔ خارج از خود» در جهت وصل به آن برای غلبه بر موانع مبارزه؛ و با تبیین پدیدهٔ «دو دستگاه» بهعنوان ابزاری کارآمد برای ارزیابی و سنجش راه و مسیر درست، مجاهدین را بهلحاظ ذهنی با تئوری انقلاب و ابعاد آن آشنا کرد و به اشراف رساند. سپس تمام اعضای مجاهدین برای پاسخ به شرایط جدید مبارزه و برای ماندگاری بهعنوان یک مبارز و مجاهد در مسیر مبارزه با حکومت ولایت فقیه ایران، آزادانه و با طیب خاطر وارد این مرحله از انقلاب ایدئولوژیک شدند. اعضاء با فهم مانع «همسر» در مسیر مبارزهٔ حرفهای و دشوار خود با حکومت ولایت فقیه ایران؛ و با درک این سد و راهبند بزرگ و اشراف به روابط استثماری مردسالار حاکم بر آن، آگاهانه و با صداقت اقدام به جدایی و طلاق از همسرانشان کردند. اعضای متأهل با توافق کامل از همسرانشان جدا شدند و اعضای مجرد نیز اذهان خود را از مسأله ازدواج آزاد و رها ساختند، تا فارغ از هر نوع وابستگی، با عشق به آنچه که مجاهدین به آن «آرمان آزادی مردم ایران» میگویند، همه نیروی خود را صرف مبارزه تمام عیار با حکومت ولایت فقیه ایران کنند. تعدادی هم که توان این گذشت و فداکاری را در این مرحله از مبارزه نداشتند، از سازمان خارج شده و راه خود را برای یک زندگی عادی در پیش گرفتند. در میان این افراد تعدادی هم به ورطه خیانت کشیده شدند و از گذشته خود ندامت کردند. برخی نیز در مقطعی به همکاری با حکومت ایران علیه سازمان مجاهدین پرداختند و برخی از میان آنها هم این همکاری را ادامه دادند و کارمند رسمی و مزدبگیر حکومت و مأمور وزارت اطلاعات دولت ایران شدند.
از نظر مجاهدین، طلاق همگانی و جمعی همه مجاهدین که در تاریخ یک فداکاری منحصر بهفرد محسوب میشود و به آنها انگیزه و توان عظیمی در ادامه و پیشبرد مسیر مبارزه داد، جز با راهگشایی و فداکاری عظیم مریم رجوی امکانپذیر و میسر نبود. چرا که اقدامات و راهگشاییهای مریم رجوی فقط به مسأله «طلاق و ازدواج» که در نوع خود بنبست شکن بود، ختم نشد. از نظر مجاهدین یکی از تعالیم راهگشا و ماندگار مریم رجوی در سال ۱۳۶۸ خلق ایدهٔ معروف «دو دستگاه» بود که در سالهای بعد با تلاش و کوشش بیوقفه و خستگی ناپذیر مریم رجوی، در جریان مبارزه و عمل روزمره مجاهدین و در مناسبات و تنظیمرابطههای لحظهمرهٔ آنها با یکدیگر، هر چه بیشتر عمق و تکامل پیدا کرد. ریشهٔ دو دستگاه به دو جریان فکری در طول تاریخ برمیگردد. در یک سو نیروهای استثمار کننده و در طرف دیگر نیروهای استثمار شونده. این دو نیرو در طول تاریخ در حال نبرد و ستیز با یکدیگر هستند. لنین نیز در باره این دو جریان میگوید: «در این نبرد عظیم دو جهان در مقابل یکدیگر می ایستند: یکی جهانِ استثمار و بردگی و دیگری جهانِ آزادی و برادری». هر یک از این دو نیرو، فرهنگ، ارزشها و دستگاه فکری خود را تبلیغ و ترویج میکنند. بهعنوان مثال در یکی «زن» بهمثابهٔ یک کالا تلقی میشود که پس باید مورد تملک مرد قرار گیرد؛ و در دستگاه دیگر، «زن» انسانی است برابر با مرد در همهٔ زمینهها. یا فیالمثل در یکی، فرد فقط بهعنوان یک فرد مطرح است با ضعفها، خطاها، اشکالات یا توانمندیهای فرد، که در این دستگاه فرد هر چه بیشتر در لاک و دهلیز فردی خود میرود؛ از ضعفها و ناتوانیهای خود مأیوس و درمانده میشود، یا در سوی دیگر از توان و کردههای خود غره و مغرور میگردد؛ در حالیکه در آن دیگری، فرد در رابطه با جمع معنی و مفهوم پیدا میکند. در این دستگاه یک فرد قدرت و توان خود را از نقطه بیرون از خود و از جمع میگیرد و خطاها و ضعفهای یک فرد هم در درون جمع و در یک کنش واکنش متقابل و فعال، برطرف و جبران میگردد. همان رابطه فرد و جمعی که سعدی شیرازی، شاعر مشهور ایرانی آن را در شعر معروف خود چنین توصیف میکند: بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش ز یک گوهرند، چو عضوی بهدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.
مریم رجوی در نظریهٔ «دو دستگاه» خود دو رویکرد انسان به پدیدهها را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. بطور خلاصه در این تئوری انسان در یک دستگاه- مثلاً دستگاه سمت راست- فقط توان فرد خودش را در انجام کارها و مسئولیتها میبیند، در حالیکه در دستگاه دیگر- دستگاه سمت چپ- انسان عملکرد و توان انجام کار خود را در رابطه با یک جمع میبیند. در اینجا دیگر توان یک فرد مطرح نیست، بلکه توان و نیروی کلیه نفرات آن جمع است که به هم گره خورده و در یکدیگر ضرب میشوند و به توان میرسند. چنین جمع متحد و یکپارچهای برای نیروهای ستمکار و استثمارگر خوشایند نیست و به همین دلیل دستگاه سمت راست مبلغ فردگرایی است تا از آن درونگرایی را ترویج کند. چنین فردی که پیوسته در پیله و لاک خود قرار دارد و درون خود سیر میکند، هیچگاه برای نیروهای حاکم غارتگر یک تهدید محسوب نمیشود.
تئوری مریم رجوی در هژمونی زنان
یکی آثار انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی هژمونی زنان مجاهد در سازمان مجاهدین است. اكثر فرماندهان ارشد ارتش آزاديبخش ملي، از زنان هستند. بیش از ۵۲ درصد از اعضاي شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید مقاومت، كه بيش از ۵۰۰ عضو دارد زنان هستند. شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران تماماً متشکل از زنان مجاهد است. به گفته مجاهدین، آنها يك هژموني يكدست و تمام عيار را در سازماني كه جديترين مسئوليتهاي مقاومت را عهدهدار است به شايستگي اعمال ميكنند و يك تجربه طولاني پشت سردارند. مریم رجوی در بیان و تشریح تئوری هژمومی زنان در کتابش به نام «زنان، نیروی تغییر» میگوید: «ما از يك رهبري صحبت ميكنيم كه محصول عنصر شكوفا شدة انساني است و خودش نيز بر روابط انساني متمركز است. اين شورش بزرگي است عليه مردسالاري و فرهنگ عقبماندهيي كه بايد نفي شود. به همين دليل وقتي در جنبش مقاومت، زنان مواضع رهبريكننده را برعهده گرفتند، اين تغيير براي ما فقط يك جابه جايي مديريتي نبود، بلكه فراتر از آن هدف، نفي ساز و كار مبتني بر تبعيض جنسي بود. چنين نبود كه مردان پستهايشان را ترك كنند تا زنان در همان پستها جايگزين شوند و همان مناسبات را با همان شيوهها اداره كنند. چنين نبود كه زنان پا در جاي پاي مردان بگذارند يا در كلوپ مردان پذيرفته شوند. خير، اصل موضوع اين بوده و هست كه روابط كهنه مبتني بر بينش مردسالاري كنار زده شود و جاي خود را به روابط انساني بدهد. حضور زنان در رهبري، مردان را حذف نكرد و سبب انفعال يا افت آنها نشد. به عكس، آنها را از بندهاي فرهنگ مردسالار كه بر ذهنها، ارادهها و عاطفههايشان پيچيده شده بود، رها كرد. آنها تجربههاي خود را به زنان منتقل كردند و از آنان كه افقهاي تازهيي را گشوده بودند، بسياري چيزها را آموختند. پس ما به رهبري زنان اينگونه نگاه ميكنيم: يك آرمان پيشرو انساني. مجاهدين به اين كشف مهم رسيدند كه اگر بخواهند در مقابل استبداد مذهبي بايستند، بايد با تمامي آثار ايدئولوژيك و فرهنگي بنيادگرايي مبارزه كنند. در يك كلام، ما ديديم كه زدودن انديشة جنسيتگرايي انرژي عظيمي از درون اين مقاومت آزاد ميكند و ديناميسم شگفتي براي جهش به جلو فراهم ميكند كه سرچشمة تواناييهاست. اين دگرگوني، اشاره ميكنم: اولين تغيير، حضور فعال زنان در رهبري جنبش مقاومت و مواضع تصميمگيري در سطوح مختلف بود. پروسة طولانی مبارزات زنان، زمينهساز اين تحول بود. اما نقطة عزيمت آن ضرورت سرنگوني ملایان بود. جان باختن هزاران زن مجاهد خلق در مبارزه با اين رژيم در دهة ۱۳۶۰ گواهي داد كه همين زنان شايسته رهبري هستند و بدون نقش آنها، جنبش مقاومت راه به جلو باز نخواهد كرد». [۱۵]
فهیمه اروانی، مسئول اول اسبق سازمان مجاهدین خلق ایران، مسئول بخش تبلیغات سازمان مجاهدین و از فرماندهان عالیرتبه این سازمان، در هنگامی که در سال ۱۳۷۰ در موضع جانشین مسئول اول سازمان قرار داشت، درباره این موضوع گفت: «انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین و پیام مریم رهایی مستقیماً در ارتباط با سرنگونی دشمن ضدبشری است و پیام رهائیبخش آن هم زن و هم مرد را در بر میگیرد. برای خواهر مریم، بحث اصلی بحث زن و مرد نیست. بحث اصلی سرنگونی رژیم است و بحث انسانهایی است که باید این کار را بکنند و بعد هم نیروی سازندگی کشورشان باشند. خواهر مریم فقط راهگشان زنان نیست. پیام رهایی او هم برای زن و هم برای مرد است...». [۱۶]
ورود زنان مجاهد در عرصههای تصمیمگیری
مریم رجوی براساس اعتقاد عمیق خود به جنبش برابری زن و مرد و قرار گرفتن زنان در نقشهای کلیدی، از همان ابتدا خود را وقف این آرمان کرد. براساس دیدگاه روشن او شكستن طلسم نابرابري، بدون يك جهش ممكن نبود. بنابراین او در يك تحول ساختارشكن، براي زنان راه مسئوليتپذيري و كسب تخصصها و توانمنديها در همه زمينهها را باز كرد. زیرا ایمان داشت حضور زنان در رهبري، عامل ماندگاري و هم ديناميسم شكوفايي سياسي و فرهنگي جنبش مقاومت است. او اعتقاد دارد وقتي زنان در مواضع تصميمگيرنده قرار گیرند، يك بستر واقعي براي مبارزة عميق با بقاياي فرهنگ مردسالار در افكار و مناسبات تمام جنبش، اعم از زن و مرد فراهم میشود و صفوف مقاومت پالایش میگردد.
در اثر آموزههای مریم رجوی سازمان مجاهدین دچار تغییرات جهشآسا گردید. مریم رجوی در ۱۴مرداد۱۳۷۲ برای نخستین بار یک ترکیب ۲۴نفره از زنان مجاهد را به عنوان اعضا و معاونان «شورای رهبری» معرفی کرد. این زنان ذیصلاح، عهدهدار مسئولیتهای کلیدی سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی شدند. همچنین پس از قرار گرفتن فهمیه اروانی در موضع مسئول اول سازمان، انتخاب مسئول اول به یک سنت ترقیخواهانه تبدیل شد که هر دو سال یک بار، مسئول اول جدیدی انتخاب و معرفی میگردد.
مراحل و بندهای تکمیلی انقلاب ایدئولوژیک
روند تحول و دگرگونی که با همردیفی و «طلاق و ازدواج» شروع شد و در مجاهدین به انقلاب ایدئولوژیک معروف گردید، در طی مسیر تکاملی خود دارای مراحل و بندهای دیگری شد. به این معنی که در ادامه انقلاب ایدئولوژیک که با جنگ علیه هر نوع نگاه کالایی به «زن» و با مبارزه علیه دیدگاه استثماری جنسیت چه در «زن» و چه در «مرد» شروع شده بود، مریم رجوی در قدم بعد آن را به جنگ علیه دیدگاه استثماری فردیت و مبارزه با خودخواهی، حسادت، کرسی طلبی و هژمونی خواهی، تعمیم و توسعه داد و به گفته مجاهدین، آنها را گام به گام رهاتر، خالصتر و پر انرژیتر برای مبارزهٔ تمام عیار با دولت حاکم بر ایران کرد. بر اساس این تحول و دگرگونی اندیشه که مریم رجوی آن را تئوریزه کرد، به دلیل خصیصه دوگانهٔ انسان در دو مسیر ترقی و رهایی یا تنزل و بندگی، موضوع فردیت فرو برنده که از نظر مریم رجوی در ویژگی «کرسیخواهی» سیریناپذیر و «هژمونیطلبی» بی حد و مرز متبلور میشود، هدف قرار گرفت تا مجاهدین از چنین بینش استثماری رها و آزاد گردند و به جای آن روحیه فداکاری، از خود گذشتگی، پرداخت بیچشمداشت، تواضع، فروتنی و ارزشهایی چون بیان به جمع برای یگانگی، شنیدن دیگران و کار تیمی و جمعی و... در مناسبات درونی جایگزین گردد. مجاهدین ایستادگی، حیات و شکوفایی سازمان خود را در بیش از ۴۰ سال مبارزه با حکومت ولایت فقیه، مدیون و مرهون همین انقلاب ایدئولوژیک که مریم رجوی واضع آن بود، میدانند.
معرفی، تفسیر و تشریح نظریهٔ «انقلاب ایدئولوژیک» مریم رجوی و مراحل و بندهای آن، موضوع یک مطلب جداگانه است که منفک از این مقاله مورد تحریر قرار خواهد گرفت.
مریم رجوی جانشین فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران
جمعبندی عملیات فروغ جاویدان
با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ توسط مسعود رجوی که آنرا «بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران» توصیف کرده بود، مریم رجوی جانشین فرمانده کل ارتش آزادیخش شد. بعد از جمعبندی عملیاتی که مجاهدین بهعنوان «عملیات فروغ جاویدان» از آن نام میبرند و در این عملیات ارتش آزادیبخش ملی توانست در عمق خاک ایران تا دروازههای شهر کرمانشاه پیشروی کند، مریم رجوی به عنوان جانشین فرماندهی کل، ارتش آزادیبخش ملی ایران را در معرض یک تحول کیفی و ساختاری قرار داد. مجاهدین این تحول را در محورهای زیر خلاصه میکنند: دگرگونی در جنگافزارهای یکانهای رزمی و تبدیل ارتش آزادیبخش از یک ارتش پیاده به یک ارتش زرهی. تکامل و ارتقا سیستم فرماندهی. ارتقا کیفی سطح آموزش و مهارت رزمندگان و تکامل مناسبات جمعی.
تجدید سازمان ارتش آزدایبخش ملی به دست مریم رجوی
مهوش سپهری، مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران - شهریور ۱۳۷۶ تا شهریور ۱۳۷۸ - و به گفته مجاهدین، از مسئولین عالیرتبه سازمان، در توصیف این دوران چنین میگوید: «ارتش آزادیبخش بعد از فروغ جاویدان زیر نظر مریم رجوی ـکه در آن زمان جانشین فرمانده کل بودندـ وارد تجدید سازمان یکانها و دگرگونی جنگافزار آنها شد. طی یک برنامة فشرده، کلیة رزمندگان و فرماندهان آموزشهای تکنیکی و تاکتیکی را در تمام سطوح فراگرفتند. در یکانهای پشتیبانی رزمی شامل توپخانه، پدافند هوایی، مهندسی رزمی و مخابرات نیز تحول اساسی بهوجود آمد. یکانهای پشتیبانی خدماتی مثل یکانهای آماد و ترابری، تعمیر و نگهداری و خدمات پزشکی شکل گرفتند. تمام آموزشهای تکنیکی، سرویس و نگهداری و تعمیرات و همچنین کلیة آموزشهای تاکتیکی در تمامی سطوح فرماندهی پیاده شدند. رستههای توپخانه و پدافند هوایی، مهندسی رزمی، مخابرات و پشتیبانی خدماتی کلیة آموزشهای تکنیکی و تاکتیکی مربوط بهخودشان را گذراندند. ارگانهای ستادی همزمان با تکمیل آموزشها برای ادارة عملیات سرنگونی تکمیل شدند. واحدهای هوانیروز تشکیل شدند. همة اینها، اضافه بر ارتقا سیستم فرماندهی که اشاره کردم، براساس تجربة فروغ جاویدان و بر پایة دانش نظامی کلاسیک شکل گرفت و در تمرینها و مانورهای نظامی متعدد آزمایش شد».
رژه ارتش آزادیبخش ملی
با پایان گرفتن عملیات مروارید در فروردین سال ۱۳۷۰، ارتش آزادیبخش ملی آمادهسازی خود را برای انجام یک رژه بزرگ زیر نظر مریم رجوی بهعنوان جانشین فرمانده کل ارتش آزادیخش، شروع کرد. عملیات مروارید که مجاهدین از آن بهعنوان «عملیات تدافعی مروارید» نام میبرند، عملیاتی است که در آن نیروهای نظامی ایران قصد داشتند با استفاده از فضای بهوجود آمده از حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به کشور عراق، به مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی حمله کرده و آنان را از بین ببرند، اما به مقصود خود نرسیده و طبق اسناد بهدست آمده از درون حکومت که بعدها مجاهدین آنرا افشا کردند، فرماندهان سپاه پاسداران گفته بودند: «در حمله به ارتش آزادیبخش میخواستیم از دیواری بلندتر از قد خودمان بالا برویم». بعد از پیروزی ارتش آزادیبخش ملی در دفع تهاجم نیروهای نظامی ایران، رژة ارتش آزادیبخش ملی ایران در مهرماه همان سال برگزار شد و طی آن این ارتش با همه رستههای خود به یک رژه ۵ ساعته در شهر اشرف مبادرت نمود. این رژه با شرکت یکانهای نمونه اعم از پیاده، زرهی، سوار زرهی، توپخانه، مهندسی، پشتیبانی، واحدهای دفاع ضدهوایی و نیز یکان نمونة هوایی انجام شد. رژة ارتشی که مریم رجوی ساختارش را دگرگون کرده بود به قول خبرگزاری رویتر، «در مقایسه با استانداردهای گروههای مقاومت در جهان، یک نمایش خیره کننده از قدرت بود» و برخی خبرگزاریها آن را منظمترین ارتش نامنظم جهان توصیف کردند».
مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت
در سال۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ايران که متشکل از سازمانها و شخصيتهای برجسته اپوزيسيون ايران است در اجلاس سالانه خود، مریم رجوی را بهعنوان رئيس جمهور برگزيده شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکميت به مردم ايران برگزيد. مصوبة شورای ملی مقاومت ایران، توسط مسئول شورا (مسعود رجوی) در اجلاسیة آن قرائت شد:
مصوبه مورخ ۶ شهریور ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ایران
ماده ۷ اصلاحی، منضم، به فصل اول برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران.
مصوبه به اتفاق آراء اعضاء حاضر در اجلاسیه شورا، تصویب شد. مقام ریاستجمهوری دموکراتیک اسلامی ایران برعهده خانم مریم رجوی خواهد بود.
۱ـ تعیین زمان مناسب اعلام این مصوبه برعهده مسئول شوراست.
۲ـ بهمحض تصدی ریاستجمهوری در ایران خانم مریم رجوی از کلیه مسئولیتهای سازمانی خود، استعفا خواهد کرد.
۳ ـ دوره ریاستجمهوری ایشان، پس از تصویب ریاستجمهوری جدید، در مجلس مؤسسان، و قانونگذاری ملی و انتخاب رئیسجمهوری جدید ایران پایان مییابد.
اطلاعیه مسئول شورای ملی مقاومت
در اطلاعیة مسئول شورا پیرامون انتخاب مریم رجوی به عنوان رییس جمهور برگزیدة شورای ملی مقاومت چنین آمده بود:
«بنام خدا
بنام ایران و بنام آزادی
ملت بزرگ ایران
در کمال شعف و افتخار،مصوبة شورای ملی مقاومت در بارة انتخاب خانم مریم رجوی به عنوان رییس جمهور آیندة کشور را به استحضار میرسانم. این یک انتخاب اصلح تاریخی از سوی مقاومت کبیر ملی و میهنی برای سعادت ملت ایران است. انتخابی ظفرنون و بس خجسته و پر میمنت که سرنگونی دشمن ضدبشری را تسریع، ارواح طیبة شهیدان را شاد،چشمها و دلهای رزمآوران را روشن و آزادی وآبادی ایران فردا را تضمین میکند. بر مردم و تاریخ ایران، بر سرزمین شیر و خورشید، بر مقاومت ایران و بر ارتش آزادی گرامی و فرخنده و مبارک باد.
مسعود رجوی
مسئول شورای ملی مقاومت
۳۰مهر ۱۳۷۲»
مریم رجوی در مقابل بنیادگرایی
مریم رجوی در طول تصدی خود به عنوان پرزیدنت شورای ملی مقاومت ایران به یک شخصیت ضد بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده است. وی در سال ۱۳۷۳ طی يك سخنرانی در شهرداری اسلو، نسبت به خطر اختاپوس استبداد مذهبی و بنیادگرایی اسلامی که به گفته وی قلبش در تهران میتپد، هشدار داد و گفت: «بنیادگرایی به نخستین تهدید صلح در منطقه و جهان تبدیل شده است» و «آخوندهای حاکم بر ایران با سوءاستفاده از باورهای مذهبی بیش از یکمیلیارد مسلمان، به توسعهطلبی و صدور بحران و تنش میپردازند».
وي در تيرماه ۱۳۷۵ در كنفرانس زنان، صدای سركوبشدگان، در ارلزكورت لندن گفت: «مسأله زنان و جنبش برابری، با مبارزه عليه ارتجاع و بنيادگرايی پيوند میخورد، چرا كه زنان نه فقط پيشتاز جنبش برابری، بلكه همچنين نيروی اصلی توسعه، صلح و عدالت اجتماعیاند... بهنظر من، بشريت تنها در صورتی از شر پديده شوم ارتجاع و بنيادگرايی خلاص میشود كه زنان نقش پيشتاز خود را در اين كارزار جهانی بهعهده بگيرند و با استفاده از تمامی اشكال مبارزه دموكراتيك، راه را بر هرگونه مماشات و سازش با آخوندهای زنستيز و ضدبشر ببندند».
مریم رجوی در مقالة رژیم ایران، داعش- انحراف از اسلام که در روزنامة ورلد پالیسی درج شده ـ مینویسد: «این نوع از افراطیگری که ما امروز با آن مواجه هستیم، ترکیبی از بربریت قرون وسطایی و فاشیسم مدرن امروزی است. این یک جهان بینی است که از تحمل سیاسی اجتناب میورزد و زنستیزی و خشونت را ترویج مینماید و البته خشونت را پرستش میکند. این دیدگاه خاص، سعی در جاری نمودن شریعت و مجازاتهای فوقالعاده سخت و شدید آن مینماید. این دیدگاه، هرگز و هیچگونه ربطی به اسلام نداشته و بهروشنی در جهان مدرن امروز، جایی برای یک چنین جهان بینی وجود ندارد». [۱۷]
پانویس
- ↑ سایت مجاهد- برخی انعکاسات از گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس
- ↑ سایت مجاهد- به بچهها بگوئید سینه معصومه تا آخر رازدار بود
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ نشریه مجاهد- شماره ۲۶- با سوابق انقلابی کاندیداهای مجاهدین خلق ایران آشنا شویم
- ↑ نشریه مجاهد- شماره ۱۱۸- موج اعتراض گسترده علیه کشتار مجاهدین
- ↑ نشریه مجاهد- شماره ۱۲۷- راهپیمایی بیش از ۵۰۰هزار نفر از مردم قهرمان تهران
- ↑ نشریه مجاهد- فوقالعاده شماره ۹ انتخابات
- ↑ سایت مریم رجوی- پیام حماسه ۱۹ بهمن سال ۶۰ و شهادت اشرف و موسی
- ↑ العربیه- آمار وارقام زنان زندانی سیاسی درزندانهای مختلف ایران (سال٩٥)
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ مریم رجوی- کتاب اسلام، زنان و برابری
- ↑ نشریه مجاهد- شماره ۲۳۵
- ↑ اطلاعیه دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران- ۱۹ اسفند ۱۳۶۳
- ↑ مریم رجوی - سخنرانی در مراسم بزرگداشت ۳۰ خرداد- اورسوراواز ۳۰ خرداد ۱۳۶۴
- ↑ نشریة مجاهد- شماره ۲۴۱- ۲۹ اسفند ۱۳۶۳)
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ نشریة مجاهد- شمارة ۲۵۳ - تیرماه ۱۳۶۴
- ↑ مریم رجوی - کتاب «زنان، نیروی تغییر»
- ↑ فهیمه اروانی - نشریه مجاهد، شماره ۲۹۴
- ↑ مریم رجوی- رژیم ایران، داعش-انحراف از اسلام، روزنامة ورلد پالیسی ۲۵ آذر۱۳۹۴ - ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵