کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۸: خط ۴۸:
مصدق هم توانست در برابر قدرت بریتانیای کبیر مقاومت کند و نفت را ملی کند، اما عده‌ای که وابسته به دربار بودند، با همکاری سی آی ای او را ساقط کردند.
مصدق هم توانست در برابر قدرت بریتانیای کبیر مقاومت کند و نفت را ملی کند، اما عده‌ای که وابسته به دربار بودند، با همکاری سی آی ای او را ساقط کردند.


بعد از  انقلاب مشروطه مهمترین حادثه در تاریخ مردم ایران، انقلاب ضد سلطنتی است، مردم ایران امید‌های بسیاری در این انقلاب داشتند، اما چند روزی از این انقلاب نگذشته بود که تعارض بین نیروهای انقلابی و مردم با حاکمیت شروع شد، حجاب اجباری اولین گام اعمال دیکتاتوری در جامعه بود.
دکتر محمد مصدق رادمرد جنبشهای خاورمیانه با این که در غربت و تنهایی در تبعید بود اما گفته بود:<blockquote>« چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلكه یقین دارم كه این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار كشور، این مبارزهٌ ملی را آن‌قدر دنبال می‌كنند تا به نتیجه برسد…»<ref>کتاب ارتش آزادیبخش ملی ایران-  صفحه ۲۰ چاپ ۱۳۷۴</ref></blockquote>بعد از  انقلاب مشروطه مهمترین حادثه در تاریخ مردم ایران، انقلاب ضد سلطنتی است، مردم ایران امید‌های بسیاری در این انقلاب داشتند، اما چند روزی از این انقلاب نگذشته بود که تعارض بین نیروهای انقلابی و مردم با حاکمیت شروع شد، حجاب اجباری اولین اقدام و تعارض بین مردم و حاکمیت بود.


رفته رفته تضاد بین مردم و حاکمیت، بیشتر و بیشتر شد، فضای سیاسی هر روز بسته‌تر شد. تاریخ نشان می‌داد،‌ برای پیروزی جبهه مردم در مقابل دیکتاتور نیاز به یک نیروی منسجم می‌باشد، این نیروی منسجم 
رفته رفته تضاد بین مردم و حاکمیت، بیشتر و بیشتر شد، فضای سیاسی بسته‌تر شد.  


. برای ایرانیها كه تاریخشان پر از كشاكش و پایداری در برابر استبداد است، آزادی یك عشق سوزان، یك پرستش و اوج هر آرمان ملی است.
مجاهدین تلاش کردند تا این فضای باز سیاسی را طولانی‌تر کنند، اما بسته شدن فضای باز سیاسی مجاهدین را آرام آرام به سمت تأسیس میلیشیا راند، تأسیس ملیشیا پایه‌ای بود برای آمادگی در آینده‌ای که احتمال برخورد با حاکمیت می‌رفت، روز ۳۰ خرداد پایان فضای باز سیاسی بود، و شروع مقاومت مسلحانه قهر‌آمیز، این مقاومت و عملیات مسلحانه تا ۱۳۶۵ ادامه پیدا کرد و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران تأسیس شد.
 
اما در جای جای تاریخ این میهن، زخمی هست كه ریشهٌ  ناكامیهاست. ایرانیان برای وصال آزادی فداكاریهای بزرگی كرده‌اند اما دریغ كه هر بار شاهد مقصود را دربرگرفتند، چه زود  از دستشان ربودند.
 
آخرین آرزوی سردارانشان شاید یك تمنای بی‌مانند درونی برای التیام همین زخم بوده است. وقتی آنها به كمند خصم می‌افتادند و از پای درمی‌آمدند، از تصور ایلغار دوبارهٌ خون و رنج این مردم رنج می‌بردند و به خود می‌پیچیدند اما جز نگاه به آینده كاری از دستشان   برنمی‌آمد.
 
محمد علیشاه با یك مشت قزاق روسی، به راحتی مجلس ملی یعنی نبض انقلاب مشروطه را به توپ بست و نهال نورسیده را پرپر كرد. ولی در تبریز سردار آزادی «ستارخان» همراه یار وفادارش باقرخان قیام  و پایمردی كرد. با همان اندك مجاهدان مسلح اما وفادار به آرمان آزادی.آنها با یاری مردم به‌پا خاستند  و  آب رفته را دوباره به جوی ملت بازگرداندند. هنوز خونها گرم بود كه مرتجعان و سازشكاران، سردار ملی و مجاهدان  آزادی‌ستانش را خلع‌سلاح كردند. دوران به دست رضاخان قلدر افتاد. سالها گذشت و یك  روز دیگر هم پیشوای ملی، دكتر مصدق آن‌چنان جنبش مردم را به اوج رساند كه توانست امپراطوری قدرقدرت استعماری را كنار بزند و نفت ایران را ملی كند. تمامی جنبشهای ملی خاورمیانه خود را مدیون او می‌دانند. دریغا باز هم همان زخم كهنه سر باز كرد. پیشوای محبوب یك ملت را مشتی اوباش و چاقوكش با حمایت یك كودتای استعماری سرنگون كردند.‌مشت آهنینی وجود نداشت كه بر فرق این اوباش بكوبد. رادمرد جنبشهای خاورمیانه در غربت و تنهایی دیده ازجهان فرو بست. اما در غربتِ بدرود، چشم‌به‌راه بود. نگاهش به آینده بود:
 
« چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلكه یقین دارم كه این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار كشور، این مبارزهٌ ملی را آن‌قدر دنبال می‌كنند تا به نتیجه برسد…»


== کرنولوژی تأسیس ارتش ==
== کرنولوژی تأسیس ارتش ==
۹۷۳

ویرایش