کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:
روزشمار سال‌های ۵۸ و ۵۹ این را اثبات کرد، که حکومت و بخصوص شخص خمینی مجاهدین را نخواهد پذیرفت.
روزشمار سال‌های ۵۸ و ۵۹ این را اثبات کرد، که حکومت و بخصوص شخص خمینی مجاهدین را نخواهد پذیرفت.


در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین می‌شود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی می‌روند، <blockquote>این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره ‌گفت''':''' «در اواسط هفته بعد، به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد... (نقل به مضمون).</blockquote><blockquote>منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود.</blockquote><blockquote>من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref></blockquote>
در اردیبهشت ۱۳۵۸ خمینی خواهان دیدار با رهبران مجاهدین می‌شود، مسعود رجوی و موسی خیابانی به دیدار خمینی می‌روند، <blockquote>این دیدار از این جنبه اهمیت داشت که این امید را ایجاد می‌کرد که اختلافات بین سازمان مجاهدین و حکومت مرتفع شود. مسعود رجوی خودش در این باره ‌گفت''':''' «در اواسط هفته بعد، به من اطلاع دادند که احمد خمینی زنگ‌زده و دعوت کرده است که در آخر هفته برای دیدار با خمینی به قم بروم. خمینی بعد از تعارفات اولیه و ابراز علاقه و دوستی شدیدش نسبت به آیت‌الله شاه‌آبادی ـ پدر بزرگ برادر مجاهدمان محمود احمدی که در همین ملاقات حاضر بود ـ حرفش با ما این بود که: خیلی از آقایان از شما شکایت و گله دارند و همین دیروز هم که فهمیدند شما این‌جا می‌آیید، همهٴ کتاب‌ها و اعلامیه‌هایتان را آوردند به من نشان دادند، اما من اعتنا ندارم و فقط می‌خواهم شما با مردم و اسلام باشید تا اوضاع سابق به کشور برنگردد... (نقل به مضمون).</blockquote><blockquote>منظور خمینی از مردم و اسلام واضح بود: گردن گذاشتن به ولایت و هژمونی خودش را می‌خواست که طبعاً مرز سرخ ایدئولوژیکی ما با ارتجاع بود.</blockquote><blockquote>من هم گفتم: ما از شما هیچ درخواست دنیوی و مادی نداریم. در راه آزادی و استقلال ایران، ما را بدون کمترین چشمداشت دنیوی و مادی، کمترین سربازان خود بدانید. اکنون قدرت سیاسی و قدرت مذهبی در شما متمرکز شده و اگر در راه خدا و خلق از آن استفاده شود، می‌تواند کون و مکان را تغییر دهد (نقل به مضمون). سپس خطبهٴ حضرت علی در نهج‌البلاغه در مورد حق مردم بر والی و حاکمیت و حق والی و حاکمیت بر مردم را برایش خواندم و نتیجه گرفتم که محور و کانون همهٴ مسائل و خواستها که انقلاب ضدسلطنتی هم اساساً برای آن به‌پا شد، مسأله آزادی است».<ref>وبسایت [https://www.mojahedin.org/news/170199/post_gallery.html سازمان مجاهدین خلق ایران] </ref></blockquote>این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و حمله به مراکز مجاهدین کماکان ادامه یافت، در مردادماه ۱۳۵۸ چندین بار به ستادهای مجاهدین ازجمله بنیاد علوی در تهران حمله شد، مجاهدین انتشار نشریه‌ی مجاهد را که ۵ شماره چاپ شده  بود را متوقف کردند.


'''ملاقات مسعود رجوی با خمینی:'''اما این جریان ضربه‌ای به ارتجاع بود.  و خمینی ازنقش سازمان مجاهدین درآن برآشفته شد.او که تا این تاریخ از ملاقات با مجاهدین خودداری می‌کرد، نتیجه گرفت که بهتر است با آنها ملاقات کند،  و این نشان مید‌اد که خمینی  زبان قدرت را بهتر از زبانهای دیگر می‌فهمد. البته خمینی برای این دیدار شرط گذاشت و از مجاهدین خواست که مسلمان بودن خود را اعلام کنند.برادر مسعود سپس با جمعی از مجاهدین به دیدار خمینی رفت.‌خمینی به تلاشهایی  اشاره کرد که برخی آخوندها به خرج داده بودند تامانع این ملاقات شوند و یامطالبی علیه سازمان از خمینی بگیرند. او گفت من تاکنون برعلیه شما حرفی نزده‌ام،‌اما هر وقت که ببینم شما خارج از اسلام هستید،‌خواهم گفت" البته منظور خمینی از "اسلام" درحقیقت خودش بود.‌در این دیدار خلاصه وچکیدهٌ صحبت مجاهدین  با خمینی  رعایت آزادی‌ها بود.    
در این شرایط و فضای ملتهب [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] دست به  تأسیس میلیشیا زد، در تاریخ ۲ آذرماه ۱۳۵۸ میلیشیا تأسیس شد و نیروها و هواداران مجاهدین در قالب یگان‌‌های میلیشیا سازمان‌دهی شدند. میلیشیا را می‌توان پایه اصلی تشکیل ارتش آزادیبخش دانست.
 
درگیری و اصطکاک بین هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران، هر روز بیشتر می‌شد، نهایتاً‌ روز ۳۰ خرداد وقتی تظاهرات مردم تهران شدیداً سرکوب شد، دوران مبارزه‌ی سیاسی به اتمام رسید و سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد که وارد مرحله‌ی نظامی     


پیام  واضحی  داشت. پیام این بود:   
پیام  واضحی  داشت. پیام این بود:   
۹۷۳

ویرایش