کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| زمان = از ساعت سه عصر۶مردادتا عصر ۷مرداد | | زمان = از ساعت سه عصر۶مردادتا عصر ۷مرداد | ||
| نوع = حمله با سلاح سردوگرم | | نوع = حمله با سلاح سردوگرم | ||
| تلفات = ۱۱کشته | | تلفات = ۱۱کشته | ||
| زخمیها = بیش از هزار مجروح | | زخمیها = بیش از هزار مجروح | ||
| قربانی = ۱۱ کشته | | قربانی = ۱۱ کشته |
نسخهٔ ۲۵ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۴۰
حمله ۶ و ۷مرداد ۱۳۸۸ به اشرف(فروغ ایران) | |
---|---|
توضیح= | |
جایگاه | اشرف-عراق |
تاریخ | ۶و۷ مرداد ۱۳۸۸ از ساعت سه عصر۶مردادتا عصر ۷مرداد |
هدف | ایجاد مراکز پلیس درون اشرف |
گونه حمله | حمله با سلاح سردوگرم |
سلاحها | انواع مسلسل-چوب-تبر-داس و... |
کشتهها | ۱۱کشته |
زخمیها | بیش از هزار مجروح |
قربانی | ۱۱ کشته |
مرتکب(ها) | نیروهای پلیس و نیروهای ویژه(سوات-swat) |
شمار مشارکتکنندگان | بیش از ۱۵۰۰ تن |
دافع٬کننده(ها) | اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در اشرف |
حمله نیروهای ارتش عراق به قرارگاه اشرف ۶ و ۷ مرداد ۱۳۹۰(فروغ ایران)
انتقال حفاظت بهدولت عراق ـ دی ۸۷
از تابستان ۲۰۰۸ با انتشار خبر توافق آمریکا و عراق مبنی بر بیرون رفتن نیروهای آمریکایی از این کشور و تحویل حفاظت اشرف و مجاهدین آن بهدولت عراق، کارزار بینالمللی در حفاظت از اشرفیها آغاز شد و هواداران مقاومت تحصن خود را در ژنو، نیویورک و واشینگتن در اعتراض بهنقض صریح توافق توسط دولت آمریکا، آغاز کردند. این اعتراض در ادامه خود به ۵قاره دنیا سرایت کرد. علاوه بر حمایتهای مردم و شخصیتهای شریف عراقی، از رئیس دانشگاه الازهر و قاضیالقضات فلسطین تا رهبران مذهبی مسیحی و از اکثریت نمایندگان مجلس اردن و شخصیتهای سیاسی و حقوقی و پارلمانی در مصر و فلسطین تا هزاران پارلمانتر و حقوقدان در اروپا و آمریکا و کانادا و استرالیا، همراه با برجستهترین شخصیتها و معتبرترین نهادهای حقوقبشری در یک همبستگی جهانی با اشرف بههم پیوستند. در این مدت چندین هیأت عالیرتبهپارلمانی و حقوقی از کشورهای مختلف جهان از اشرف بازدید کردند.
در نهایت، در اثر کارزار چند ماهه در دفاع از حقوق و حفاظت مجاهدان اشرف، کمیته بینالمللی صلیبسرخ نیز طی بیانیهیی تصریح کرد که «به تمام مقامهای مسئول این پرونده، دولتهای آمریکا و عراق، این نکته را متذکر شدهایم که آنها مسئول حفظ جان مجاهدین هستند».
سفارت آمریکا در بغداد در تاریخ ۸ دیماه ۸۷ اعلام کرد: «نیروهای آمریکایی، حضور خود را در قرارگاه اشرف حفظ خواهند کرد و به کمک کردن به دولت عراق در اجرای تضمین رفتار انسانی با ساکنان قرارگاه، ادامه خواهند داد». همچنین «دولت عراق بهدولت آمریکا تضمینهای مکتوبی در خصوص رفتار انسانی با ساکنان اشرف طبق قانون اساسی عراق و قوانین و التزامات بینالمللی ارائه داده است». علاوه بر این «دولت آمریکا و دولت عراق با سازمانهای ذیربط بینالمللی کار خواهند کرد تا بهساکنان قرارگاه برای یک آینده امن کمک نمایند». بهدنبال آن، خانم مریم رجوی از کلیه هواداران مقاومت خواست بهتحصن ۱۲۶روزه خود در برابر مراکز مللمتحد خاتمه بدهند.
به این ترتیب در روز اول ژانویه سال ۲۰۰۹ (۱۲دیماه ۸۷)، در آستانه خروج نیروهای آمریکایی از عراق، این کشور، مسئولیت حفاظت از مجاهدین در قرارگاه اشرف را تحویل دولت عراق داد. اما دولت مالکی که هر روز بیش از روز قبل مشخص شد، مجری محض دستورات رژیم ایران است، یک محاصره ضدانسانی تمامعیار را، از جمله شامل محاصره غذایی، دارویی و پزشکی، بر ساکنان اشرف تحمیل کرد تا آنان را مجبور بهتسلیم و ندامت و بازگشت بهایران تحت حاکمیت ملاها کند، اما مجاهدین اشرفی از یک سو با پایداری پرشکوه خود و از سوی دیگر بهیمن تلاشها و راهگشاییهای خستگیناپذیر خانم مریم رجوی که کارزار بینالمللی بیمانندی را در حمایت از اشرفیها هدایت کرده و میکند، تمام این فشارها و توطئهها را در هم شکستند.
مقدمات حمله
ششم و هفتم مرداد ۱۳۸۸، وقایعی در اشرف رخ داد که جهان را تکان داد. وقایعی که در تحولات سیاسی، تأثیر کیفی داشت و بسیاری از معادلات را تغییر داد. قبل از ۶مرداد، نزدیک بهدو ماه بود که یکانهایی از پلیس عراق جلو در اصلیاشرف مستقر شده بودند. آنها میگفتند که میخواهند داخل قرارگاه، ایستگاه پلیس دایر کنند. وقایع ۶ و ۷مرداد نشان داد که ایستگاه پلیس بهانه است. نیت اصلی، متلاشی کردن اشرف و اخراج مجاهدین بوده است.
در طرف مقابل هم مجاهدین تصمیم خودشان را گرفته بودند: مقاومت برای حفظ اشرف، تا پای جان.
در این دو ماه، نیروهای عراقی چندین بار برای تحمیل خواستههایشان بهاشرفیها، نیرو آوردند. اما هر بار دیدند که باید یک دیوار انسانی چند لایه را رد کنند تا بتوانند وارد شوند و بههمین دلیل منصرف شدند.
تحولات از شب ۵مرداد رنگ و بوی دیگری گرفت. رنگ و بویی متفاوت از همیشه. در روز ۵مرداد تلویزیون العراقیه خبری بهقرار زیر پخش کرد: «قرار است دولت عراق مسئولیت امنیت قرارگاه اشرف را در کادر اجرای توافقنامه خروج که بین بغداد و واشینگتن امضاء شده، تحویل بگیرد. سخنگوی رسمی دولت، علی دباغ خاطرنشان کرد که دولت بهبرخورد انسانی با افراد موجود در قرارگاه بر اساس آنچه که قوانین بینالمللی متداول تعیین کرده، ملتزم است. وی تأکید کرد که تا زمانیکه قوانین جاری عراق رعایت شود، دولت اقدام بهکوچ دادن هیچیک از آنها یا اخراج اجباری آنان از عراق نمیکند».
به موجب موافقتنامهای که تکبهتک ساکنان اشرف با نیروهای آمریکایی امضا کردهاند ساکنان اشرف، همه سلاحهایشان را تحویل داده و تروریسم را هم محکوم کردهاند. در مقابل، طرف آمریکایی هم متعهد شده تا زمان تعیین تکلیف نهایی نفرات اشرف، یعنی تا زمانی که بهکشور خودشان برگردند یا بهیک کشور ثالث بروند و یا اجازه اقامت در کشور عراق پیدا کنند، حفاظت این افراد را در اشرف تأمین کند. امضای مقام آمریکایی جرج جانز که یک افسر ارتش است در زیر موافقتنامه مزبورکه در ژوئیه۲۰۰۴ امضاشده، دیده میشود.
علاوه بر این، یک نامه هم از طرف ژنرال ویلیام براندنبرگ بهخانم صدیقه حسینی مسئول اول وقت سازمان مجاهدین خلق ایران و تمام ساکنان اشرف در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۵ ارسال شده، در این نامه که یک نسخه از آن بههریک از ساکنان اشرف داده شده، ضمن تأکید بر استاتوی ساکنان اشرف بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو روی حقوق مشخصی از اشرفیان تأکید شده است. ولی در این دو روز هیچ اقدامی از طرف نیروهای آمریکایی مستقر در اشرف که بعضاً بهفیلمبرداری از صحنهها میپرداختند، صورت نگرفت. در روزهای ۶ و ۷مرداد ۱۳۸۸، نیروهای مالکی با خودروهای هاموی، آبپاش، لودر، سلاح گرم، چماق، داس، تبر و میله آهنی و… بهاشرف حمله کردند، تخریب کردند و مجاهدان بیسلاح و بیسپر را آماج شقاوتبارترین ضربات خود قرار دادند. آنها در این حملات وحشیانه، ۱۱مجاهد خلق را شهید کردند، صدها نفر را مجروح و دچار نقصعضو و بیش از هزار نفر را بهشدت مصدوم کردند و ۳۶مجاهد خلق مصدوم و مجروح را بهگروگان گرفتند و بخشی از اموال را هم تخریب یا بهسرقت بردند. گروگانها تنها پس از ۷۲روز اعتصابغذا که ۷روز آن اعتصاب خشک بود، در آخرین لحظات حیات توانستند از اسارت رها شده و بهاشرف بازگردند. اما آنچه هرگز برای جنایتکاران مهاجم و آمران آنها قابل تصور نبود، پایداری و مقاومت مافوق طاقت انسانی بود که زنان و مردان اشرفی با گوشت و پوست خود برای حفظ آن قیام کردند و بهاین ترتیب با دست خالی، تهاجم نیروهای عراقی را متوقف کرد.
حمله ۶ و ۷مرداد ۱۳۸۸در اشرف:
واضح بود که آنچه آقای سخنگوی دولت تحت عنوان تحویلگیری مسئولیت امنیت قرارگاه اسم برده بود، در واقع اولین پرده از همان سناریوی انهدام اشرف بود که چند ماه قبل، موفق الربیعی لو داده بود، وگرنه آن همه نیرو و لودر و آبپاش را برای چه دور اشرف آورده بودند؟ آیا میخواستند با لودر و آبپاش، امنیت اشرفیها را آن هم به شیوه انسانی تأمین کنند؟
در همان زمان کمیته پارلمانی ایران آزاد در نامه خود که برای رئیسجمهور و وزرای خارجه و دفاع ایالات متحده و سفیر این کشور در عراق و فرماندهی نیروهای چندملیتی ارسال شده، نوشت:
آقای رئیسجمهور اوباما،
"علی دباغ، سخنگوی دولت عراق، اعلام کرد که دولت عراق مسئولیت اداره امنیت داخل قرارگاه اشرف را به عهده خواهد گرفت. شما میدانید که از ژانویه ۲۰۰۹ ارتش و پلیس عراق، قرارگاه را محاصره کردهاند و هیچ مشکل امنیتی در داخل قرارگاه وجود نداشته است. ترس ما از این است که اعلامیه آقای دباغ، راه را برای پلیس عراق باز کند تا بهزور وارد قرارگاه شده و برای خوشایند رژیم تهران، ساکنان آن را سرکوب کنند. علی خامنهای رهبر ارشد ایران در ماه فوریه در دیداری با رئیسجمهور عراق از او خواست تا قرارداد دوجانبه برای اخراج اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در قرارگاه اشرف را به اجرا در آورد".
اما ظاهراً تصمیمات، گرفته شده بود و گوش شنوایی برای این حرفها پیدا نشد. به همین دلیل تحرکات جدیدی از نیمهشب آغاز شد و با افزایش نیروهای عراقی، آنها ورودی اشرف را هم با یک خاکریز بستند، شاید برای اینکه راه را بر هر گونه عکسالعمل اشرفیها نسبت به نیروهای عراقی ببندند.
صبح ششم مرداد مزدوران عراقی، همزمان با افزایش نیرو در بیرون در اشرف، یک هیأت هم برای مذاکره به داخل اشرف فرستادند، شاید فکر میکردند که اگر چماق قوه قهریه را در بیرون قرارگاه بالا ببرند، میتوانند اشرفیها را وادار کنند به خواستههای غیرقانونی دولت عراق تسلیم شوند، اما آنها با یک محاسبه ساده باید متوجه میشدند که اگر مجاهدین میخواستند در برابر این تهدیدات جا بزنند، قبل از آن، باید در برابر ابرقدرت دنیا که با چنان شدت وحدت بمبارانشان کرده بود جا میزدند؛ البته قبل از آن هم، ۳۰سال پیش در برابر خمینی . اما جواب مجاهدین به همه این تهدیدها و فشارها یک جمله بود: «هیهات منا الذله!»
در مورد وقایع قبل از حمله، اطلاعیه شورای ملی مقاومت (حمله به اشرف شماره ۷۲) بسیار گویاست و بینیاز از هر توضیح دیگری است:
جالب توجه اینکه حتی در روز حمله و کشتار در۶مرداد (۲۸ژوئیه۲۰۰۹)، نمایندگان ساکنان اشرف در ساعت ۱۲ ظهر مشغول گفتگو با فرماندهان نیروهای عراقی و فرستادگان نخستوزیری عراق درباره نحوه استقرار پلیس بودند. در این گفتگوی دو ساعته، ساکنان اشرف بار دیگر تکرار کردند که با استقرار نیروهای پلیس در ورودی قرارگاه مشکلی ندارند و اگر پلیس امکانات بیشتری هم در ورودی قرارگاه نیاز داشته باشد، در اختیارشان خواهند گذاشت و همه هزینههای لازم را هم پرداخته و تسهیلات کامل فراهم میکنند. اما طرف مقابل گوشش بدهکار نبود و به نیابت از حکومت جمهوری اسلامی کمر به حمله و کشتار بسته بود.
در جریان این مذاکرات ۳بار از بغداد به نماینده نخستوزیری تلفن کردند و نهایتاً به او دستور قطع مذاکره و شروع حمله ابلاغ شد. شدت حمله، میزان نیروهای عراقی و نوع نیروهای به کار گرفته شده و رفتار جنایتکارانه آنها، از اهداف انهدامی این عملیات خبر میدهد و مبین آن است که مسأله نه اعمال حاکمیت بلکه بحث نابودی اشرف به خواست رژیم ایران است
مجاهدین هم تصمیم قاطع خودشان را گرفته بودند. آنها میگفتند
”اشرف امانت مردم و تاریخ ایران در دست ماست، محال است آن را به دشمن تسلیم کنیم“ . اینجا بود که مجاهدین به سمت ورودیهای مختلف اشرف حرکت کردند.
پیش از حمله در ذهن اشرفیها چه میگذشت؟
از روز پنجم مرداد نیروهای عراقی شروع به تمرکز نیرو در بیرون اشرف کردند. برای همین، اشرفیها از همان شب در مواضع حساس اشرف مستقر شدند.
هر ضلع اشرف، یک در اصلی دارد. البته ضلع غرب، دو در دارد. یکی از آنها همان در شیر معروف است. اگر نیروهای مهاجم قصد نفوذ به اشرف را داشتند، حتماً از دربهای اصلی اضلاع باید حمله را شروع میکردند. برای همین هم این درها اولین خطوط دفاعی شدند.
بعد هم تهدید شروع شد. نیروهای عراقی شروع به پیشروی کردند و موانعی که خیلی از آنها را خودشان قبلاً جلوی درهای ورودی گذاشته بودند، برداشتند. بچهها هم این طرف شعار میدادند. اما در آن لحظات، توی ذهن اشرفیها چی میگذشت؟
(شاهد صحنه) :
”وقتی عراقیها به سمت درآمدند، ما فکر میکردیم مثل دو ماه پیش که نیرو میآوردند تا فیلم تبلیغاتی بگیرند و به رژیم بگویند ما روی اشرف فشار میآوریم، باز هم نیتشان همین است“ .
(شاهد صحنه) :
”برای ما خیلی روشن بود که مالکی برای انتخاباتی که در پیش دارد، حمایت رژیم را میخواهد. قیمتش را هم قصد دارد از جیب مجاهدین بپردازد. من احساس میکردم که آن روز با روزهای قبل فرق میکند. اما در ذهنم این بود که ما یک قرارداد حفاظت با نیروهای آمریکایی داریم که همان بغل هم ایستاده بودند. بر اساس آن قرارداد که سلاحهای ما را جمعآوری کرده بودند، می گفتم اگر عراقیها کاری کنند، آنها دخالت میکنند“ .
(شاهد صحنه که در شرق اشرف حضور داشت) میگوید:
”لودر جلو آمد و با بیلش به در کوبید. بچهها پشت در بودند. خاک را پر کرد و روی سرشان ریخت. یکی از بچهها، بین بیل لودر و خودرو گیر کرد. صحنه طوری بود که من فکر کردم شهید شد. اما مجروح شده بود. بعد هم نیروهای پلیس با چوب و گرز و میله به جان بچهها افتادند“ .
(شاهد صحنه که در ضلع شمال اشرف بود) میگوید:
”با آبپاش حمله را شروع کردند، بچهها پرتاب میشدند. آنجا برای خودم دیگر شکی باقی نماند که این تازه شروع یک حمله است، اما هرچقدر با آبپاش و بعد هم باتون و چوب بچهها را میزدند و بچهها میافتادند، جلو در خالی نمیشد“ .
تعهدات نیروهای آمریکایی در قبال اشرف و واکنش آنها در قبال حمله ششم و هفتم مرداد
به موجب موافقتنامهیی که تک به تک ساکنان اشرف با نیروهای آمریکایی امضا کرده بودند ساکنان اشرف، همه سلاحهایشان را تحویل داده و تروریسم را هم محکوم کرده بودند. در مقابل، طرف آمریکایی متعهد شده بود تا زمان تعیین تکلیف نهایی نفرات اشرف، یعنی تا زمانی که به کشور خودشان برگردند یا به یک کشور ثالث بروند و یا اجازه اقامت در کشور عراق پیدا کنند حفاظت این افراد را در اشرف تأمین کند. امضای مقام آمریکایی جورج جانز، افسر ارتش آمریکا در زیر این موافقتنامه که در ژوئیه ۲۰۰۴ امضا شده، دیده میشود.
علاوه بر این، یک نامه هم از طرف ژنرال ویلیام براندنبرگ خطاب به خانم صدیقه حسینی و تمام ساکنان اشرف در تاریخ ۷اکتبر ۲۰۰۵ ارسال شده است؛ یک نسخه از این نامه هم به هر یک از ساکنان اشرف داده شد. در این نامه ضمن تأکید بر استاتوی ساکنان اشرف بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو روی حقوق مشخصی از اشرفیان تأکید شده است.
در بند اول آن آمده که ساکنان کمپ اشرف حق حفاظت در برابر خطر، خشونت، قهر، ارعاب و حفاظت ویژه برای مقام و حقوق زنان دارند. این نامه از طرف فرماندهی نیروهای ائتلاف در بغداد ارسال شده است.
یکی از ابهامات این بود که اگر آمریکاییها چنین تعهداتی بر اساس قراردادهای قبلی داشتند، پس چرا صحنههای ششم و هفتم مرداد بهوقوع پیوست؟ آنها کجا بودند؟ اصلاً از این فجایع خبر داشتند؟
تلویزیون فاکس نیوز در گزارشی از گزارشگر خود در پنتاگون پرسید: آیا هیچ کس در دولت یا ارتش آمریکا بررسی کرده است که اساساً آمریکا هیچگونه مسئولیتی در قبال این افراد دارد یا نه؟
گزارشگر فاکس نیوز از پنتاگون گفت: موضوع تکاندهنده، فیلمی است که نشان میدهد یک سرباز آمریکایی مشغول فیلمبرداری از حمله نیروهای امنیتی عراق به اشرف است. این سرباز دارد فیلمبرداری میکند و وقتی که ساکنان کمپ به نزد او میروند و از آنها کمک میخواهند، او و یک سرباز دیگر آمریکایی سوار خودرو خود شده و صحنه را ترک میکنند. این موضوع، بسیاری را در اشرف و همچنین سازمانهای بینالمللی نگران کرده که آمریکا به وظیفه خود در مورد حفاظت از این افراد عمل نکرده است.
نتیجه تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفت این بود که نیروهای آمریکایی نه تنها در روزهای ششم و هفتم مرداد، به تعهدات و وظایف خودشان در مورد حفاظت از اشرفیان عمل نکردند، بلکه تا امروز هم حتی یکی از فیلمهای بیشماری را که توسط سربازانشان در صحنه گرفتند منتشر نکردند. فیلمهایی که بدون شک اگر روزی منتشر بشود، ناگفتههای بسیاری را از جنایات مزدوران خامنهای در آن صحنه افشا میکند.
خشونت و ایستادگی
بعد از اینکه مهاجمان، تهاجم خودشان را شروع کردند، درگیریهای سختی بهوقوع پیوست.
نیروهای مهاجم به انواع سلاحها مسلح بودند. لودر، نفربر، سلاح، باتون، چوب، گرز، زنجیر و تبر.
هنگامی که کارخانهها لودر را میسازند، در کاتالوگ آن کارآییاش را برای خاکبرداری ساختمانی و سازندگی عنوان میکنند. اما روز ششم مرداد، نیروهای عراقی یک کارآیی دیگر برای لودر ثبت کردند.
(شاهد صحنه) :
”لودر، بیل دومش را زد زیر پای بچهها و آنها را بالا برد و پرت کرد، بعد هم خاک را ریخت روی آنها“ .
(شاهد صحنه) :
”لودر میآمد تا جایی که موانع به آن اجازه میداد، می خواست بچههای ما را دفن بکند“ .
در کنار لودر و میل گرد و نارنجک، نیروهای مهاجم از زنجیر، چوبهای چهار تراش، سنگ، تکههای خرد شده بلوک و هر وسیله دیگری، برای وارد آوردن جراحت بر پیکر مجاهدین استفاده میکردند.
طرح مهاجمان برای حمله، مراحل و اجزای مختلفی داشت. تیتر حمله که قرار بود به خبرگزاریها داده شود، ورود به قرارگاه اشرف برای راهاندازی ایستگاه پلیس بود، اما در طرح عملیاتی، انواع جنایتها از جمله دستگیریهای کور برای سرکوب ساکنان اشرف برنامهریزی شده بود. در این رابطه توجه شما را به صحبتهای تنی چند از ۳۶ گروگان اشرفی جلب میکنیم:
(شاهد صحنه) : آنها وحشی شده و یک خواهری را شروع کردند به کشیدن. داشتند او را میبردند که بچهها کمک کردند و او را از چنگشان درآوردند. در این نقطه، برادرها ما را بهزور کشاندند عقب، چون دیدند که خواهرها را هم دارند گروگان میگیرند، ما را بهزور عقب کشاندند.
در یک بررسی دقیق روشن شد که مهاجمان قصد داشتند تعداد هر چه بیشتری را به گروگان بگیرند. احتمالاً برای اینکه از آنها بهعنوان اهرم فشار برای تحمیل خواستههای شومشان استفاده کنند. خیلی از شاهدان صحنه میگفتند «بدون شک اگر رشادتها و فداکاریهای مجاهدین نبود، تعداد گروگانها خیلی بیشتر از ۳۶نفر میشد».
(شاهد صحنه) :
”یکی از مزدوران که چوب خیلی کلفتی دستش بود محکم کوبید سر شهید امیر خیری که افتاد روی زمین“ .
امیر خیری روز سهشنبه ششم مرداد بر اثر ضربات چوب به کما رفت و صبح چهارشنبه در بیمارستان اشرف بهشهادت رسید.
همان مزدور که امیر خیری را زده بود از بالای خودرو یک چوب چهارتراش را با تمام قوا بالا برد و کوبید توی سر سیاوش نظام که سیاوش در لحظه روی زمین افتاد.
موارد زیادی بود که نیروهای مهاجم به صراحت بیان میکردند که از تیپ ۹ بدر هستند. حتی در گزارشی نوشته شده بود که آنها در مقابل شعار «مرگ بر خامنهای» مجاهدین، می گفتند «خامنهای روی سر ما جا دارد».
(شاهد صحنه) :
”می گفتند ما هم معاویه هستیم، آن پشت میرقصیدند“ .
در تاریخ گفته میشود که چینیها با ساختن دیوار بزرگ چین، قصد متوقف کردن حملههای وحشیانه مغولها را داشتند. دیواری ساخته شده از بزرگترین سنگها. در اشرف هم دیواری در برابر مهاجمان وحشی، ساخته شد. اما نه دیواری از سنگ، بلکه دیواری از گوشت و استخوان و پوست و عصب. نه، درستتر این است، تنهای بیسپر، سدی در برابر نیروهای مهاجم ساختند. شاید باورش سخت باشد، اما همه برای رسیدن به صف اول، از هم سبقت میگرفتند.
(شاهد صحنه) :
”دیدم همه خواهران و برادران از هم سبقت میگیرند تا در صف اول باشند، همه نگران سایرین بودند. دغدغه همه این بود که اگر بلایی هست، سر خودشان بیاید، نه کناری. واقعاً دعوا بود، دعوای فداکاری!“
در این صحنهها مجاهدینی هم بودند که ۴۰سال پیش، ضربات کابل و باتون شکنجهگران ساواک شاه را تحمل کرده بودند. . اما چه کسی تصور میکرد، ۴۰سال بعد هم، باز همانها، باید سر و رویشان از ضربات کابل و چوب و سنگ و میل گرد، خون آلود و مجروح شود؟ مجید معینی از قهرمانان شکنجه در زندانهای ساواک شاه یکی از این نمونهها بود.
این صحنهها نشان داد که عنصر تعیین کننده، نه سلاح، بلکه صاحب سلاح است.
در این میان، یک نبرد دیگر با شدت و حدت در جریان بود. فیلمبرداران و عکاسان جسوری که بهرغم حساسیت بیش از حد نیروهای عراقی و برخورد هیستریک آنها، به کارشان ادامه دادند و صحنههایی را در انظار جهانیان به ثبت رساندند که تمام دنیا را تکان داد. فیلمبردارانی که خودشان هم آماج ضربههای وحشیانه سنگ و چوب و باتون قرار گرفتند. اما بدنهایشان را سپری برای حفاظت از دوربینها کردند.
(یکی از فیلمبرداران) :
”من بالای یک آیفا در حال فیلمبرداری بودم. آنها به من میگفتند بیا پایین و سنگ و چوب و… به طرفم پرت میکردند، من توجهی نمیکردم“ .
گاه شدت ضربات به حدی میرسید که قطرات خون بر لنز دوربینها نیز نقش میبست. با این وجود به گواهی خود فیلمبرداران، این تصاویر هیچ گاه نمیتوانند بازتاب دهنده عمق جنایات باشند.
”من خودم فیلمبردار صحنه بودم. اما هیچ دوربینی نمیتوانست صحنه را درست و کامل به تصویر بکشد“ .
(یکی از فیلمبرداران) :
”این تصاویر که بیرون آمد مشتی از خروار است، چرا که صحنه آنقدر سخت بود که بسیاری از فیلمها بیرون نیامد، خیلی از دوربینها دزدیده شد یا فیلمبرداران را زدند“ .
میدان لاله
تهاجم مزدوران از در مصلحی، یک اشتباه محاسبه فاحش بود، علاوه بر ویژگیهای ساختمانی این ورودی که مسیر آن را بسیار محدود کرده، تهاجم مزدوران از این ناحیه با لایههای بیشماری از دیوارهای انسانی ساکنان اشرف برخورد کرد که آنها را به مواضع اولیه خود برگرداند.
اما در ورودی شمال و شرق، دشت وسیعی در برابر مزدوران قرار داشت که توانستند با ایجاد شکافهای متعدد در سیاج (سیم توری) اطراف قرارگاه و سپس با تیراندازی مستقیم و رگبار باز کردن راه نفوذ خود به داخل قرارگاه را باز کنند. در ورودی شرق، بعد از شکافتن ۱۰۰متر از سیاج قرارگاه و بعد از مجروح کردن دو سوم نیروهای در صحنه، نیروهای عراقی وارد خاک اشرف شدند. در ورودی شمال نیز بعد از اینکه تلاش برای وارد شدن از ورودی اصلی را بیفایده دیدند، در فواصل ۱۰۰ و ۲۰۰متری دو طرف ورودی با لودر، شکافهایی ایجاد کردند و سرانجام از یکی از آنها خودروهای زرهی را وارد کردند.
به این ترتیب کانون درگیری به عمق خاک اشرف یعنی میدان لاله در کنار ایستگاه پمپاژ آب منتقل شد.
در اطلاعیه حمله به اشرف، شماره ۷ آمده است:
«در ساعت ۱۷نفربرهای زرهی برای اشغال سه راهی مزار مروارید به داخل اشرف حمله کردند. ۶نفر بر زرهی بهجانب ایستگاه آب و برق اشرف در حرکت هستند و در مسیر خود دستکم ۱۵نفر را مجروح کردند. ۳زرهپوش و چندین خودرو حامل نفرات مسلح در میدان لاله به ضرب و شتم و حشیانه ساکنان اشرف اشتغال دارند. پلیسها نه فقط با باتون بلکه با چوب و تبر هم در خیابانهای ۱۰۰ و ۴۰۰ به مجاهدین حملهور شدهاند».
آنها میخواستند به مکانهای دیگر، بهخصوص به سمت در اصلیاشرف، مسیرشان را باز کنند. اما باز هم همان دیوار انسانی بود که جلوی آنها را گرفت! دیواری از تنهای بیسپر، در برابر تیر و چوب و تبر!
مجاهد صدیق مرضیه رضایی (شاهد صحنه) :
”شاهد بودم که با یک بلوک بهسر یکی از برادران کوبیدند و خون فواره زد، اما برادران و خواهرانمان با دست و پای شکسته مقاومت میکردند“ .
درگیریهای شب ششم مرداد - آغاز شلیک
نیروهای مهاجم به میدان لاله رسیدند. اما طبق طرح باید هنوز خون بیشتری در اشرف میریختند. یک توافقنامه امنیتی با خامنهای وجود داشت! بنابراین نیروهای ویژه سیاهپوش ملقب به swat (سوات) را از ورودی شمال، وارد اشرف کردند. تابلوی جنایت در حال تکمیل شدن بود!
مجاهد قهرمان شهید رحمان منانی (شاهد صحنه) :
این وحشیها بهراحتی خواهران را میزدند که این خودش یک داستان جداگانه دارد، اینها کاملاً فارسی هم صحبت میکردند، من چون عربی بلد نبودم به آنها میگفتم شما مزدور خامنهای هستید، که آنها میگفتند خامنهای کیه! رهبر ما خمینی است.
گواه اصلی جنایات عصر سهشنبه ۶مرداد در شمال اشرف، پیکر شهدا و بعد، گواهی شاهدان صحنه است. آن شب به جز نفراتی که در قسمت در شمالی اشرف بودند، کسی آن جنایات را ندید. اما تقریباً از تمامی اشرف میشد صدای شلیک گلولهها را شنید و نور آن را که از طرف نیروهای عراقی شلیک میشد، دید.
نزدیک نیم ساعت بعد از شروع شلیکها، دو تا از ماشینهای آمریکاییها که یکی هاموی بود و دیگری ماشین فرماندهیی بود که من قبلاً او را دیده بودم آمدند. موقع برگشت که میخواست از در خارج بشود، ما حتی خون را هم به او نشان دادیم، یعنی رفتیم جلوش، چون اصلاً اعتنایی نمیکرد، رفتیم زدیم به شیشه، گفتیم این خون، خون یکی از اشرفیها بود که آنجا شهید شده بود، گفتیم بیا خون را نگاه کن، دیگر حتی در را هم باز نمیکرد، بوق میزد که بروید کنار و از در خارج شد.
(شاهد صحنه) :
اولش با شلیک هوایی شروع شد با سلاحهای مختلف، سلاحهای نیمه سنگین، مثل بیکی سی، ب.کا.ت، و بعد هم با سلاحهای انفرادی مثل کلاشینکف. نفراتی که شلیک میکردند، عمدتاً کنار خودروها بودند، که با سلاحهای انفرادیشان به سمت نفرات شلیک میکردند
حمید زمانی بهطور مشخص کنار دست من بود، که چند بار رفت به سمت این نیروها و برگشت، به سمتش شلیک کردند و گلوله به قلبش خورد. مجاهد شهید اصغر یعقوبپور سه تا تیر به او اصابت کرد، روحیهاش خیلی خوب بود.
(شاهد صحنه) :
صحنه این طوری بود که لودر داشت کار میکرد که راه ما را ببندد. ما میخواستیم جلوش را بگیریم، شلیک کرد، مهرداد افتاد، من رفتم سراغش که یک گلوله هم به پای من خورد.
(یک شاهد صحنه) :
دیدیم از پشت سر مهرداد دارد خون میآید، همین که فهمیدیم علائم حیاتی دارد سوار جمس کردیم، ولی چون مسیر را بسته بودند یک مسیر سه دقیقهیی، سی دقیقه شد، بعد شب در اخبار شنیدیم که تا اتاق عمل هنوز زنده بود، ولی بعد شهید شد.
(شاهد صحنه) :
درگیری ادامه پیدا کرد، دیدم محمدرضا بختیاری جلو یک لودر ایستاده. لودر هی عقب و جلو میکرد که بچهها بروند کنار، ولی آنها نمیرفتند. من لای سنگها بودم که گلوله خورد به سنگها و دستم مجروح شد.
(شاهد صحنه) :
من خودم دو گلوله خوردم، یکی خورد به دستم و یکی هم به پهلویم که الآن دستم یکسری از کارآیی هایش را از دست داده و پهلویم هم بیحسی دارد.
سؤال اینجاست که آنهایی که بعداً گفتند ما از قصد دولت عراق برای راهاندازی یک ایستگاه پلیس به شیوه غیرمرگبار مطلع بودیم، آن روز این شلیکها را هم ندیدند و نشنیدند؟
(شاهد صحنه) :
یک نیروی نظامی نمیتواند خودبهخود سلاح را مورد استفاده قرار دهد، چون هیچ کس این جرأت را ندارد که سلاح را علیه افراد غیرنظامی استفاده کند، ولی در یک هدف نظامی، وقتی افرادی را مستقیم مورد هدف قرار میدهند، از طرف فرماندهی مشخصی این دستور صادر شده. افرادی بودند در داخل همین نفرات که لباسهای سیاه تنشان بود، از همان اول که وارد صحنه شدند، خیلی تیز و مشخص میگفتند ما همه شما را میکشیم، ما همه شما را از اینجا بیرون میکنیم، ما از نخستوزیر عراق نوری مالکی فرمان داریم که همه شما را بزنیم و همه شما را بکشیم و هیچ کس نمیتواند مانع ما بشود.
در ساعتهای آخر شب سهشنبه ۶مرداد، اشرف بعد از یک روز پرتلاطم و توفانی، به ناگهان در آرامش فرو رفت. به جز تکان آرام شاخه درختان که با یک نسیم جنوبی تکان میخوردند، صدایی در آسمان اشرف شنیده نمیشد. اما یک نقطه بود که گویا تازه پذیرای تلاطم و توفان شده بود!
شب ششم مرداد ۱۳۸۸ برای همه پرسنل امداد اشرف، شبی فراموش ناشدنی بود، شبی که علاوه بر پرسنل همیشگی امداد، ۵۰۰مجروح، ۴شهید و ۳مجروح در حالت کما هم در این ساختمان بودند، این ۳مجروح بهدلیل جلوگیری از ورود پزشک متخصص، هر آن در معرض شهادت بودند.
طی همان شب امیر خیری شهید شد.
بعد از یک توقف چند ساعته بهدلیل تاریکی شب، از اول صبح چهارشنبه ساعت ۸ تهاجم مزدوران برای پاکسازی اشرف از سمت شمال ادامه پیدا کرد. مزدوران در این تهاجم دست به تخریب و غارت در مزار مروارید و محل استقرار اشرفیها در ضلع شمال زدند. قرار بود طی دو روز، پرونده اشرف بسته شود. اما تقدیر چیز دیگری بود، اشرف ۴سال دیگر ماند'https://martyrs.mojahedin.org/i/