۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(اضافه کردن عکس) |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== تولد و جوانی مسعود رجوی == | == تولد و جوانی مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی دوران دانشجویی.jpeg|جایگزین=مسعود رجوی در دوران دانشجویی|بندانگشتی|مسعود رجوی در دوران دانشجویی]] | |||
'''مسعود رجوی''' در سال ۱۳۲۷ در شهر طبس واقع در استان خراسان بهدنیا آمد. او فارغالتحصیل رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران است. مسعود رجوی دارای چهار برادر است که در فرانسه، سوییس، انگلیس و بلژیک تحصیلات عالیهی خود را گذراندهاند. بزرگترین برادر او کاظم، در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ ،در سوئیس در شهر ژنو ترور شد.در این رابطه دو مأمور سرویس مخفی جمهوری اسلامی از طرف«شاتلن» قاضی سوئیسی تحت تعقیب قرار گرفتند. <ref>[https://www.mojahedin.org/news/137343/post_gallery.html وبسایت مجاهدین خلق-دکترکاظم رجوی]</ref> | '''مسعود رجوی''' در سال ۱۳۲۷ در شهر طبس واقع در استان خراسان بهدنیا آمد. او فارغالتحصیل رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران است. مسعود رجوی دارای چهار برادر است که در فرانسه، سوییس، انگلیس و بلژیک تحصیلات عالیهی خود را گذراندهاند. بزرگترین برادر او کاظم، در ۴ اردیبهشت ۱۳۶۹ ،در سوئیس در شهر ژنو ترور شد.در این رابطه دو مأمور سرویس مخفی جمهوری اسلامی از طرف«شاتلن» قاضی سوئیسی تحت تعقیب قرار گرفتند. <ref>[https://www.mojahedin.org/news/137343/post_gallery.html وبسایت مجاهدین خلق-دکترکاظم رجوی]</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
== دستگیری مسعود رجوی == | == دستگیری مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در دادگاه شاه.JPG|جایگزین=مسعود رجوی در دادگاه شاه|بندانگشتی|مسعود رجوی در دادگاه شاه]] | |||
مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰ دستگیر و به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شدند. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که عضویت ساواک درآمده بود مراجعه نمود.در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیفنژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجهها روی اعضاء مرکزیت را افزایش میداد. | مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰ دستگیر و به همراه دیگر بنیانگذاران سازمان مجاهدین دستگیر شدند. این حادثه زمانی رخ داد که یکی از اعضای مجاهدین در تلاش برای تهیه سلاح به یکی از اعضای سابق حزب توده به نام شاهمراد دلفانی که عضویت ساواک درآمده بود مراجعه نمود.در این حادثه که پس از یک سلسله تعقیبهای گسترده توسط ساواک انجام شد، صد در صد مرکزیت و نود درصد از اعضاء دستگیر شدند. براساس خطی که از طرف محمد حنیفنژاد ابلاغ شده بود، قرار بر این بود که اعضاء مرکزیت تمامی اتهامات را برعهده بگیرند تا منجر به صدور احکام سبکتر برای اعضاء شود. این امر شکنجهها روی اعضاء مرکزیت را افزایش میداد. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۷: | ||
صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از همبندان مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>سال 54 بود. زندانبان صدا كرد. چند دقيقه بعد, فرنچ روي سر، دست روي شونهي هم, توي راهرو به خط شده بوديم و ميرفتيم. از زير فرنچ زمين رو نيگا كردم . از پاهاش مسعود رو شناختم. چون بدلیل شلاقهایی که میخورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی میپوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه كه نفر پشتي آشناست. وقتي فرنچ هامون رو برداشتيم بازجو رو ديديم که خنده به لب كتابي در دست میگه «.... ديدين تموم شدين؟ نيگا كنين: بيانيه ي تغيير مواضع سازمان مجاهدين! سازمانتون تموم شد. همه چي تموم شد...» همه به اون كتاب نگاه كرديم. بيانيه ي تغيير مواضع اپوتونيستها بود.به سلول برگشتيم و تو سكوت نشسته بوديم كه مسعود يكدفعه گفت: «من اون كتاب رو ميخوام.» پاسخِ ما به اين خواسته مسعود، سكوت بود ناباوری بود.خودش بي معطلي نگهبان رو صدا كرد و به بهونهاي پيشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اينكه مسعود رجوی تحت تاثير كتاب قرار بگيره، رضايت داده بود كه تا ساعت پنج صبح، كتاب رو بهش قرض بده.مسعود باكتابي در دست برگشت و گفت: «بچه ها بايد تا ساعت پنج يه نسخه ازش بنويسيم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت.مسعود بلافاصله دست به كار شد و كتاب رو برگ برگ كرد و هر قسمت رو به يك نفر داد.تو يه چشم بهم زدن مغزي هاي خودكار و كاغذاي سيگار از جاسازي بيرون اومدن. هنوز ساعت 5 نشده بود كه يك نسخه ازكتاب رونويسي شده بود. بعد كاغذاي كتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم كرديم. با شوفاژ خشكش كرديم و تحويل داديم و از همون لحظه كار مسعود شروع شد. روز و شب مينوشت و ميخوند. و عاقبت بيانيهي 12 مادهيي رو نوشت كه باطل السحر ترديدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا كرد.<ref>مصاحبه با صمد سیاه کلاه- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref></blockquote>محمد حیاتی از همبندان مسعود رجوی نیز در مورد او چنین نقل می کند:<blockquote>«روزهاي بعد از ضربهي 50 براي هر مجاهدي كه اون زمان بوده از تلخ ترين روزهاست . 41 سال پيش! تو اوين، محمدآقا «آن بالا بلند دلبرگلگون عذارِ» مسعود و همهي مجاهدين، دستگير شده بود. اندوه و درد خوابو از چشمِ همه ربوده بود. يادمه همون شبِ اول، قبل از اينكه خاموشي رو زندانبان بزنه، همه خاموش و ساكت شده بودن. سرها زير پتو بود ولي كي ميتونست بخوابه؟ از لرزشِ خفيف پتوها ميشد فهميد كه بعضي از بچهها يواشَكي دارن گريه ميكنن. من بودمُ دلهرهي سوالهاي سخت و بي پاسخ : ممّدآقا چي ميشه ؟ سازمان چي ميشه ؟ حالا چه كار بايد بكنيم؟ تو اون سكوتِ سنگين، يكباره ضربِ فرود اومدنِ يه بالش رشتهي افكارم رو قيچي كرد. بعد هم يكي ديگه ، بعد پرت كردن پتو و سر و صدا و خنده و شوخي و.. آخه الآن مگه وقت شوخيه؟ پتو رو زدم كنار، ديدم «مسعوده» اون نه تنها نگذاشت غم و دردي كه داشت به چهرهش راه پيدا كنه، بلكه لبخند و شوخی می خواست به ما هم روحیه بده. نميدونم چه قدر طول كشيد تا بخوابيم، اما مسعود مگه ول ميكرد؟ وقتي دوباره همه زيرِ پتوها رفتن و سكوتْ حاكم شد، تازه شروع كرد به خوندن يه سرود فلسطيني : ترجيع بندِ سرودش صداي گلوله بود «تَ تَ تق ـ تق تق » هي ميخوندو ميگفت: تكرار كنيد!»<ref>مصاحبه با محمد حیاتی- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref> </blockquote> | صمد سیاه کلاه از کادرهای آنزمان مجاهدین و از همبندان مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>سال 54 بود. زندانبان صدا كرد. چند دقيقه بعد, فرنچ روي سر، دست روي شونهي هم, توي راهرو به خط شده بوديم و ميرفتيم. از زير فرنچ زمين رو نيگا كردم . از پاهاش مسعود رو شناختم. چون بدلیل شلاقهایی که میخورد برای اینکه بتونه راه بره دمپایی خاصی میپوشید که با دست ساخته شده بود. با دست، شونه ش رو فشار دادم تا بفهمه كه نفر پشتي آشناست. وقتي فرنچ هامون رو برداشتيم بازجو رو ديديم که خنده به لب كتابي در دست میگه «.... ديدين تموم شدين؟ نيگا كنين: بيانيه ي تغيير مواضع سازمان مجاهدين! سازمانتون تموم شد. همه چي تموم شد...» همه به اون كتاب نگاه كرديم. بيانيه ي تغيير مواضع اپوتونيستها بود.به سلول برگشتيم و تو سكوت نشسته بوديم كه مسعود يكدفعه گفت: «من اون كتاب رو ميخوام.» پاسخِ ما به اين خواسته مسعود، سكوت بود ناباوری بود.خودش بي معطلي نگهبان رو صدا كرد و به بهونهاي پيشِ بازجو رفت. اون بازجو رو فریب داده و بهش گفته بود میخواد کتاب رو بخونه! بازجو هم خام شده بود و با طمعِ اينكه مسعود رجوی تحت تاثير كتاب قرار بگيره، رضايت داده بود كه تا ساعت پنج صبح، كتاب رو بهش قرض بده.مسعود باكتابي در دست برگشت و گفت: «بچه ها بايد تا ساعت پنج يه نسخه ازش بنويسيم. باورش سخت بود ولی اون اصرار داشت.مسعود بلافاصله دست به كار شد و كتاب رو برگ برگ كرد و هر قسمت رو به يك نفر داد.تو يه چشم بهم زدن مغزي هاي خودكار و كاغذاي سيگار از جاسازي بيرون اومدن. هنوز ساعت 5 نشده بود كه يك نسخه ازكتاب رونويسي شده بود. بعد كاغذاي كتاب رو با چسب برنج دوباره سرهم كرديم. با شوفاژ خشكش كرديم و تحويل داديم و از همون لحظه كار مسعود شروع شد. روز و شب مينوشت و ميخوند. و عاقبت بيانيهي 12 مادهيي رو نوشت كه باطل السحر ترديدها و لرزشها شد و سازمان رو دوباره سرپا كرد.<ref>مصاحبه با صمد سیاه کلاه- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref></blockquote>محمد حیاتی از همبندان مسعود رجوی نیز در مورد او چنین نقل می کند:<blockquote>«روزهاي بعد از ضربهي 50 براي هر مجاهدي كه اون زمان بوده از تلخ ترين روزهاست . 41 سال پيش! تو اوين، محمدآقا «آن بالا بلند دلبرگلگون عذارِ» مسعود و همهي مجاهدين، دستگير شده بود. اندوه و درد خوابو از چشمِ همه ربوده بود. يادمه همون شبِ اول، قبل از اينكه خاموشي رو زندانبان بزنه، همه خاموش و ساكت شده بودن. سرها زير پتو بود ولي كي ميتونست بخوابه؟ از لرزشِ خفيف پتوها ميشد فهميد كه بعضي از بچهها يواشَكي دارن گريه ميكنن. من بودمُ دلهرهي سوالهاي سخت و بي پاسخ : ممّدآقا چي ميشه ؟ سازمان چي ميشه ؟ حالا چه كار بايد بكنيم؟ تو اون سكوتِ سنگين، يكباره ضربِ فرود اومدنِ يه بالش رشتهي افكارم رو قيچي كرد. بعد هم يكي ديگه ، بعد پرت كردن پتو و سر و صدا و خنده و شوخي و.. آخه الآن مگه وقت شوخيه؟ پتو رو زدم كنار، ديدم «مسعوده» اون نه تنها نگذاشت غم و دردي كه داشت به چهرهش راه پيدا كنه، بلكه لبخند و شوخی می خواست به ما هم روحیه بده. نميدونم چه قدر طول كشيد تا بخوابيم، اما مسعود مگه ول ميكرد؟ وقتي دوباره همه زيرِ پتوها رفتن و سكوتْ حاكم شد، تازه شروع كرد به خوندن يه سرود فلسطيني : ترجيع بندِ سرودش صداي گلوله بود «تَ تَ تق ـ تق تق » هي ميخوندو ميگفت: تكرار كنيد!»<ref>مصاحبه با محمد حیاتی- برنامه تلویزیونی نقشی به یاد دوست</ref> </blockquote> | ||
[[پرونده:مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر.JPG|جایگزین=مسعود رجوی پیش از آزادی از زندان قصر|بندانگشتی|مسعود رجوی پیش از آزادی از زندان قصر]] | |||
== آزادی مسعود رجوی از زندان شاه == | == آزادی مسعود رجوی از زندان شاه == | ||
در اواخر حکومت محمدرضاه پهلوی فشارها و تظاهراتها برای آزادی زندانیان سیاسی و بطور خاص در هراس از اعدام آنها در شرایط سقوط حکومت بالا گرفت. مردم روزانه در مقابل زندانها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی بودند. از جمله در یکی ازین تظاهرات در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهی زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند. زندانبانها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروههای دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند. زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند. او به بالکن زندان قصر رفته و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد. | در اواخر حکومت محمدرضاه پهلوی فشارها و تظاهراتها برای آزادی زندانیان سیاسی و بطور خاص در هراس از اعدام آنها در شرایط سقوط حکومت بالا گرفت. مردم روزانه در مقابل زندانها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی بودند. از جمله در یکی ازین تظاهرات در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهی زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند. زندانبانها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروههای دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند. زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند. او به بالکن زندان قصر رفته و به ابراز احساسات مردم پاسخ داد. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۷: | ||
== کلاسهای تبیین مسعود رجوی == | == کلاسهای تبیین مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی تبیین جهان.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان|بندانگشتی|مسعود رجوی در کلاس تبیین جهان]] | |||
مسعود رجوی در نیمهی سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین میپرداخت. در این کلاسها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. سپس فیلمها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع میشد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهی ۱۶ جلسه از کلاسهای مسعود رجوی است. این کلاسها البته از طرف حاکمیت نوپای خمینی قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، این کلاس نیز نیمه تمام ماند. | مسعود رجوی در نیمهی سال ۱۳۵۸ کلاسهایی را تحت عنوان تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف آغاز نمود که به آموزش فلسفه و ایدئولوژی مجاهدین میپرداخت. در این کلاسها بیش از ۱۰ هزار نفر شرکت میکردند. سپس فیلمها و فایل صوتی آن و همچنین متون پیاده شده آن در سراسر کشور توزیع میشد. هم اکنون کتابی در ۱۶ جلد به نام تبیین جهان وجود دارد که نتیجهی ۱۶ جلسه از کلاسهای مسعود رجوی است. این کلاسها البته از طرف حاکمیت نوپای خمینی قابل تحمل نبود و با انقلاب فرهنگی که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، این کلاس نیز نیمه تمام ماند. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۶: | ||
==== ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی ==== | ==== ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی ==== | ||
در روز ۳۰ فروردین مسعود رجوی در ملاقاتی با احمد خمینی به بیان اعتراض خود در مورد رفتار با آیتالله طالقانی میپردازد. همچنین از رفتارهایی که با هواداران سازمان مجاهدین میشود شکایت میکند.احمد خمینی در این دیدار از مسعود رجوی میخواهد که مبانی اعتقادی خود را بنویسند و منتشر کنند تا این دشمنیها با آنها پایان یابد. هدف و انتظار احمد خمینی از مسعود رجوی این است که او مطلبی در تایید و پذیرش ولایت فقیه و رهبری خمینی بنویسد، اما مسعود رجوی ضمن استقبال از انتشار مبانی اعتقادی سازمان مجاهدین چیزی در این رابطه مکتوب نمیکند. مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>«من میدانستم که هدف او و پدرش، اذعان ما به ولایت و رهبری سیاسی و ایدئولوژیک خمینی است! با این همه، آن روز (30فروردین 1358) در جواب به احمد خمینی گفتم: ای به چشم، هم الآن اصول اعتقادیمان را مینویسم و امضاء و تقدیم ایشان میکنم. سپس همانجا، در حضور خودش، با لحن بسیار محترمانه خطاب به خمینی نوشتم: «حسب الامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی اینجانبان سؤال فرمودهاید، معروض میدارم که: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقّهی جعفری اثنیعشری است». در ادامه شهادتین نوشتم و سپس پنج اصل دین و مذهب را با یادآوری اینکه «در عموم کتب شرعیات (ابتدائی) آمده است» مکتوب کردم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد». در مادهی چهارم (مربوط به امامت) عمداً در مورد 12امام نوشتم که: «آخرین آنها زنده و غایب است (و) به منصب امامت رسیده»... (یعنی که امام دوازدهم خودش در منصب امامت حیّ و حاضر است و نیازی به زحمت سایرین نیست!وقتی این کاغذ را کپی گرفتم و نسخه اصلی را به احمد دادم تا برای خمینی ببرد، بهدقت خواند و گفت: همین؟ گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادی را بنویسیم؟ من هم اصول اعتقادی را نوشتم و فردا هم منتشر میکنیم تا ببینیم چماقداری و ضدیتهایی که شما میگویید، تمام میشود؟احمد گفت: آخر از رهبری امام و اقتصاد و مالکیت هیچچیز ننوشته اید! گفتم: حاج احمد آقا! ایشان خودشان ارکان اعتقادی را خواستهاند، نه اقتصاد و مالکیت و مسائل بحثانگیز دیگر را») ».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote> | در روز ۳۰ فروردین مسعود رجوی در ملاقاتی با احمد خمینی به بیان اعتراض خود در مورد رفتار با آیتالله طالقانی میپردازد. همچنین از رفتارهایی که با هواداران سازمان مجاهدین میشود شکایت میکند.احمد خمینی در این دیدار از مسعود رجوی میخواهد که مبانی اعتقادی خود را بنویسند و منتشر کنند تا این دشمنیها با آنها پایان یابد. هدف و انتظار احمد خمینی از مسعود رجوی این است که او مطلبی در تایید و پذیرش ولایت فقیه و رهبری خمینی بنویسد، اما مسعود رجوی ضمن استقبال از انتشار مبانی اعتقادی سازمان مجاهدین چیزی در این رابطه مکتوب نمیکند. مسعود رجوی در این رابطه میگوید:<blockquote>«من میدانستم که هدف او و پدرش، اذعان ما به ولایت و رهبری سیاسی و ایدئولوژیک خمینی است! با این همه، آن روز (30فروردین 1358) در جواب به احمد خمینی گفتم: ای به چشم، هم الآن اصول اعتقادیمان را مینویسم و امضاء و تقدیم ایشان میکنم. سپس همانجا، در حضور خودش، با لحن بسیار محترمانه خطاب به خمینی نوشتم: «حسب الامر آن پدر گرامی که از ارکان اعتقادی اینجانبان سؤال فرمودهاید، معروض میدارم که: ارکان عقیدتی مجاهدین همان ارکان عقیدتی دین مبین اسلام و مذهب حقّهی جعفری اثنیعشری است». در ادامه شهادتین نوشتم و سپس پنج اصل دین و مذهب را با یادآوری اینکه «در عموم کتب شرعیات (ابتدائی) آمده است» مکتوب کردم: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد». در مادهی چهارم (مربوط به امامت) عمداً در مورد 12امام نوشتم که: «آخرین آنها زنده و غایب است (و) به منصب امامت رسیده»... (یعنی که امام دوازدهم خودش در منصب امامت حیّ و حاضر است و نیازی به زحمت سایرین نیست!وقتی این کاغذ را کپی گرفتم و نسخه اصلی را به احمد دادم تا برای خمینی ببرد، بهدقت خواند و گفت: همین؟ گفتم: بله، مگر نگفتند اصول اعتقادی را بنویسیم؟ من هم اصول اعتقادی را نوشتم و فردا هم منتشر میکنیم تا ببینیم چماقداری و ضدیتهایی که شما میگویید، تمام میشود؟احمد گفت: آخر از رهبری امام و اقتصاد و مالکیت هیچچیز ننوشته اید! گفتم: حاج احمد آقا! ایشان خودشان ارکان اعتقادی را خواستهاند، نه اقتصاد و مالکیت و مسائل بحثانگیز دیگر را») ».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/170199 سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت چهارم]</ref></blockquote> | ||
[[پرونده:دیدار مسعود رجوی با روحالله خمینی.jpg|جایگزین=مسعود رجوی و موسی خیابانی در دیدار با روحالله خمینی|بندانگشتی|مسعود رجوی و موسی خیابانی در دیدار با روحالله خمینی]] | |||
==== ملاقات مسعود رجوی با خمینی در قم ==== | ==== ملاقات مسعود رجوی با خمینی در قم ==== | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۴: | ||
== کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری == | == کاندیداتوری مسعود رجوی برای ریاست جمهوری == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی روی مجله جوان.jpg|جایگزین=عکس مسعود رجوی روی مجلهی جوان|بندانگشتی|عکس مسعود رجوی روی مجلهی جوان]] | |||
مسعود رجوی در روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایتها بسیاری را از طرف احزاب و گروههای سیاسی و اقشار مختلف به دنبال داشت.سازمانها و گروههای حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از: | مسعود رجوی در روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ از طرف سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی شد. این معرفی حمایتها بسیاری را از طرف احزاب و گروههای سیاسی و اقشار مختلف به دنبال داشت.سازمانها و گروههای حمایت کننده ازمسعود رجوی، عبارت بودند از: | ||
* جبهه دموکراتیک ملی ایران | * جبهه دموکراتیک ملی ایران | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۸: | ||
* نزدیک به 150کانون و تشکل کارگری | * نزدیک به 150کانون و تشکل کارگری | ||
* 500نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران و تعداد قابل توجهی از استادید دانشگاهها و...<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/1116 اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی-وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref> | * 500نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران و تعداد قابل توجهی از استادید دانشگاهها و...<ref>[https://event.mojahedin.org/i/events/1116 اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی-وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref> | ||
[[پرونده:مسعود رجوی در کاندیداتوری.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در دوران کاندیداتوری ریاست جمهوری|بندانگشتی|مسعود رجوی در دوران کاندیداتوری ریاست جمهوری]] | |||
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد: | اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد: | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۸: | ||
== میتینگها و سخنرانیهای مسعود رجوی == | == میتینگها و سخنرانیهای مسعود رجوی == | ||
[[پرونده:مسعود رجوی دانشگاه تهران.jpg|جایگزین=مسعود رجوی در دانشگاه تهران|بندانگشتی|مسعود رجوی در دانشگاه تهران]] | |||
=== اولین میتینگ مسعود رجوی در دانشگاه تهران === | === اولین میتینگ مسعود رجوی در دانشگاه تهران === |