آل حسنویه: تفاوت میان نسخهها
خط ۱: | خط ۱: | ||
در سال | در سال ۳۳۰ق/۹۴۱م، امیرحسین کُرد حکومت بنیحسنویه را در شهر زور و مناطق اطراف آن بنیان گذاشت که این همزمان با آلبویه بود. پس از وی فرزندش، حسنویه، به قدرت رسید که دوره حاکمیت او را میتوان عصر شکلیابی و گسترش قلمرو و استحکام و ثبات این سلسله بهشمار آورد. بعد از مرگ حسنویه، فرزندش بدر توانست قدرت را به دست گیرد. او با درایت خود، قلمرو و اقتدار بنیحسنویه را به اوج رساند. ایام پایانی حکومت بدر و نیز در دوره جانشینان وی، آلحسنویه با شورشهای داخلی مواجه و سرانجام این سلسله، با قتل طاهربنهلال در سال ۴۰۶ق/۱۰۱۵م، منقرض شد. روش این پژوهش به صورت توصیفیتحلیلی و از نوع کتابخانهای است و تلاش کلی، برآن است که به جای توصیف صرف تاریخی، به تحلیل وقایع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بنیحسنویه پرداخته شود.<ref name=":0">مجله علمی پژوهشی پژوهشهای تاریخی - [http://jhr.ui.ac.ir/article_16634.html حکومت بنی حسنویه از ظهور تا سقوط]</ref> | ||
آل حسنویه یکی از خانداهای کرد شیعه بودند که در سده چهارم هجری قمری در منطقه وسیعی از غرب ایران و حوالی زاگرس که شامل کردستان، کرمانشاه، بروجرد، همدان، لرستان و ایلام تا نزدیکی خوزستان | آل حسنویه یکی از خانداهای کرد شیعه بودند که در سده چهارم هجری قمری در منطقه وسیعی از غرب ایران و حوالی زاگرس که شامل کردستان، کرمانشاه، بروجرد، همدان، لرستان و ایلام تا نزدیکی خوزستان میشد، فرمانروایی کردند. | ||
بنیانگذار این خاندان فردی به نام بدر بن حسنویه برزکانی بود که دژی استوار به نام دژ سرماج در نزدیکی بیستون ساخت و پایههای حکومت آل حسنویه را در این شهر استحکام بخشید. | بنیانگذار این خاندان فردی به نام بدر بن حسنویه برزکانی بود که دژی استوار به نام دژ سرماج در نزدیکی بیستون ساخت و پایههای حکومت آل حسنویه را در این شهر استحکام بخشید. | ||
او علاوه بر اقدامات سیاسی و نظامی پرداختن به موضوعات فرهنگی را نیز در نظر داشت. در زمان او چند کتابخانه در شهرهای کردنشین ایجاد شد. علاوه بر این رواج چامهسرایی و پیشرفت زبان و ادب کردی و پارسی در زمان بدربن حسنویه قابل توجه است.<ref>مارکوپولو - [http://blog.iranmarcopolo.com/ | او علاوه بر اقدامات سیاسی و نظامی پرداختن به موضوعات فرهنگی را نیز در نظر داشت. در زمان او چند کتابخانه در شهرهای کردنشین ایجاد شد. علاوه بر این رواج چامهسرایی و پیشرفت زبان و ادب کردی و پارسی در زمان بدربن حسنویه قابل توجه است.<ref>مارکوپولو - [http://blog.iranmarcopolo.com/بیستون-،-شهری-در-دامنۀ-کوه-خدایان/ بیستون شهری در دامنه کوه خدایان]</ref> | ||
آل حسنویه ( | آل حسنویه (۳۴۸–۴۰۵ق) خاندان کرد شیعه از کردان برزیکانی از سلسلههای نیمهٔ باختری ایران که در سده ۴ق/۱۰م در کوههای زاگرس (در کردستان و کرمانشاه و همدان و لرستان و تا نزدیک به خوزستان) فرمانروایی کردند.<ref>کردستان من - [http://sardasht21.mihanblog.com/post/102 آل حسنویه]</ref> | ||
== پیدایش آل حسنویه == | == پیدایش آل حسنویه == | ||
در دوران خلافت عباسیان، سلسلههای متعددی در نقاط مختلف امپراتوری اسلامی شکل گرفت . از دوران پس از خلیفه المعتصمبالله نیز، میزان اطاعت این سلسلهها از خلفای عباسی کاهش یافت. با تسلط حکام شیعه مذهب آلبویه بر بغداد، خلفای عباسی اقتدار خویش را بیش از پیش از دست دادند. در این زمان، امیرحسین برزیکانی و سپس فرزندش حسنویه، با غلبه بر حکومت عیشانیه، بخش اعظم مناطق تحتحاکمیت آنان، به انضمام مناطقی دیگر را تحتانقیاد خویش درآوردند. حسنویه کرد، پایهگذار اصلی حکومت بنیحسنویه، با بهرهگری از وضع حاکم بر بغداد و شرق جهان اسلام، نفوذ و قلمرو خویش را گسترش داد. وی با زیرکی از درگیری با رکنالدوله، حاکم مقتدر آلبویه، اجتناب ورزید و بدینطریق، از کاهش یا فروپاشی اقتدار بنیحسنویه ممانعت به عمل آورد. دوران حکومت حسنویه را میتوان عصر ثبات و آرامش، در قلمرو بنیحسنویه | در دوران خلافت عباسیان، سلسلههای متعددی در نقاط مختلف امپراتوری اسلامی شکل گرفت. از دوران پس از خلیفه المعتصمبالله نیز، میزان اطاعت این سلسلهها از خلفای عباسی کاهش یافت. با تسلط حکام شیعه مذهب آلبویه بر بغداد، خلفای عباسی اقتدار خویش را بیش از پیش از دست دادند. در این زمان، امیرحسین برزیکانی و سپس فرزندش حسنویه، با غلبه بر حکومت عیشانیه، بخش اعظم مناطق تحتحاکمیت آنان، به انضمام مناطقی دیگر را تحتانقیاد خویش درآوردند. حسنویه کرد، پایهگذار اصلی حکومت بنیحسنویه، با بهرهگری از وضع حاکم بر بغداد و شرق جهان اسلام، نفوذ و قلمرو خویش را گسترش داد. وی با زیرکی از درگیری با رکنالدوله، حاکم مقتدر آلبویه، اجتناب ورزید و بدینطریق، از کاهش یا فروپاشی اقتدار بنیحسنویه ممانعت به عمل آورد. دوران حکومت حسنویه را میتوان عصر ثبات و آرامش، در قلمرو بنیحسنویه بهشمار آورد. او توانست پایههای حکومت خود را استحکام بخشد؛ اما با مرگ وی، جدال بر سر جانشینی میان فرزندان به اوج خود رسید. این امر با رقابت میان فخرالدوله دیلمی و عضدالدوله، برای گسترش نفوذ خویش، افزایش یافت تا سرانجام عضدالدوله با دخالت مستقیم خویش، بدر را به قدرت رساند. او خزانه سرماج را به یغما برد و برادران بدر را به قتل رساند و بدین ترتیب، به نزاع جانشینی حسنویه پایان داد. بدر که با دخالت عنصر خارجی به قدرت رسیده بود از همان ابتدا، از مشروعیت لازم در میان برزیکانیها که تشکیلدهنده اصلی حکومت بنیحسنویه بودند، برخوردار نبود. بدر پس از مرگ عضدالدوله، در اتحادیههای خاندان آلبویه شرکتی فعال داشت و توانست نیروهای شرفالدوله را در نبرد قرمیسین شکست دهد. در دوران حکمرانی بدر، خزانه بنیحسنویه آنچنان فزون یافت که حکام آلبویه همواره بر آن غبطه میخوردند. او با استفاده از منابع مالی فراوان خویش، به اقدامات عمرانی و فرهنگی ارزشمندی دست زد که از این لحاظ، میتوان دوره حاکمیت وی را اوج شکوه اقتصادی و نظامی و فرهنگی بنیحسنویه به حساب آورد. شورشهای هلال و فرزندش طاهر، زمینه را برای دخالت نیروهای نظامی، در امور سیاست فراهم کرد و سرانجام بدر به دست نظامیان خود به قتل رسید. | ||
امیرحسین برزیکانی | امیرحسین برزیکانی در سال ۳۳۰ق/ ۱۰۱۵م، حکومت بنیحسنویه را در شهر زور و اطراف آن تشکیل داد. حکام این سلسله، همزمان با عصر زرین فرهنگ اسلامی در قرن چهارم، در بخشی از منطقه جبال حاکم شدند. منطقه تحتسیطره این حکومت حائلی میان بغداد، مرکز خلافت اسلامی و شیراز و خراسان، از مراکز قدرت آلبویه و سامانیان، در شرق جهان اسلام بود؛ پس میتوانست نقشی استراتژیک در آن عصر ایفا کند. نخستین حاکم بنیحسنویه امیرحسین بود؛ ولی فرزند وی، حسنویه، بود که توانست با گسترش قلمرو و نیز افزایش اقتدار خویش، در مقابل رقبا، در عمل به عنوان بنیانگذار این سلسله مطرح شود. او با تصرف قلمرو سلسله عیشانیه و نیز تسخیر شهرها و مناطقی دیگر ازجمله اسدآباد، نهاوند، خرمآباد، شمال اهواز و شهر زور تا ایالت آذربایجان توانست حکومت بنیحسنویه را با مرکزیت شهر دینور مستقر کند؛ سپس، وقت خویش را صرف تأمین آسایش و امنیت و آبادانی قلمرو خود کرد. با مرگ حسنویه، سلسله بنیحسنویه دچار جنگ خانگی بر سر مسئله جانشینی شد. این امر زمینهای مناسب، برای لشکرکشی عضدالدوله دیلمی به شهر دینور فراهم کرد. سرانجام بدربنحسنویه، با کمک و حمایت عضدالدوله، توانست به قدرت برسد؛ ولی او نیز در آینده نزدیک، پیوسته در نزاعهای خانگی آلبویه دخالت کرد و در دستهبندیهای سیاسی آنها سهیم بود. عصر حاکمت او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: نخست از زمان بهقدرترسیدن تا شروع شورشهای داخلی که این زمان را میتوان، اوج اقتدار سلسله حسنویه دانست؛ دوم از هنگام شورشهای هلال و فرزندش طاهر که زمینه را برای افول قدرت آلحسنویه فراهم کرد. این پژوهش میکوشد به این پرسشهای اساسی پاسخ دهد که سلسله بنیحسنویه چگونه شکل گرفت و رابطه آن با آلبویه دارای چه فراز و نشیبهایی بود؟ حکام این سلسله، به چه اقدامات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عمدهای در قلمرو خویش دست زدند؟ این تحقیق بر این فرض استوار است که سلسله بنیحسنویه در دورهای در جهان اسلام شکل گرفت که سلسلههای متعددی، در سراسر قلمرو اسلامی موجودیت داشتند. اغلب این سلسلهها بر سر کسب قلمرو بیشتر، با یکدیگر در جدال و کشمکش بودند. سلسله بنیحسنویه نیز، از سالهای آغازین شکلیابی تا روزگار فروپاشی، مدام با حکام بویهای و نیز برخی از حکمرانان محلی کوچکتر، در جدال بود. زمانی که آسایش و امنیت حاصل میشد حکام این سلسله، به اقدامات عمدهای در حوزههای مختلف اقتصادی و فرهنگی دست میزدند.<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:قلعه فلکالافلاک.jpg|بندانگشتی|'''قلعه فلکالافلاک در خرمآباد''']] | [[پرونده:قلعه فلکالافلاک.jpg|بندانگشتی|'''قلعه فلکالافلاک در خرمآباد''']] | ||
== قلعه فلکالافلاک مقر حکومت آل حسنویه == | == قلعه فلکالافلاک مقر حکومت آل حسنویه == | ||
این قلعه به لحاظ موقعیت استراتژیکی خود در قرن چهارم هجری قمری به عنوان مقر حکومت آل حسنویه و گنجور در زمان آل بویه | این قلعه به لحاظ موقعیت استراتژیکی خود در قرن چهارم هجری قمری به عنوان مقر حکومت آل حسنویه و گنجور در زمان آل بویه درآمد همچنین خزانه حکومتی خاندان بدر در قرن چهارم هجری و مقر حکومتی اتابکان لر کوچک و والیان لرستان در دوره صفویه تا قاجار و سرانجام پادگان نظامی و زندان سیاسی در دوران پهلوی اول و دوم از مهمترین کاربردهای قلعه در گذشته محسوب میشود.<ref>بیتوته - [http://www.beytoote.com/iran/bastani/castle2-empyrean.html فَلَکالافلاک یکی از چشمگیرترین اثر تاریخی و گردشگری در خرمآباد]</ref> | ||
== امیرحسین برزیکانی == | == امیرحسین برزیکانی == | ||
امیرحسین رئیس عشیره بزرگ برزیکانی، در شهر زور بوده که در میان این عشیره، به حمیت و بخشش معروف بود. او در سال | امیرحسین رئیس عشیره بزرگ برزیکانی، در شهر زور بوده که در میان این عشیره، به حمیت و بخشش معروف بود. او در سال ۳۳۰ق/۹۴۱م، اساس حاکمیت خود را در شهر زور استوار کرد و به توسعه قلمرو خود پرداخت (زکی، ۱۹۴۵: ۶۸). توانمندی امیرحسین در گسترش قدرت خود، باعث شد خلیفه بغداد دچار ترس و نگرانی شود و سپاهی، برای برانداختن وی گسیل کند؛ اما نیروی مذکور شکست خورد و سلاحهای آنها به دست امیرحسین افتاد (روحانی، ۱۳۷۱: ۳/۴۱؛ صدفی، ۱۳۲۵ق: ۳/۴۲۹). در باب زندگانی و عملکرد وی، اطلاعات چندانی در دست نیست. متون تاریخی اشاره میکنند که پیش از قدرتگیری امیرحسین و تشکیل حکومت بنیحسنویه نواحی دینور، همدان، نهاوند و پارهای از نواحی آذربایجان تا مرز شهر زور، به مدت پنجاه سال، تحتتسلط سلسلهای از کردهای برزیکانی، به نام عیشانیه بود. در زمان امیرحسین، رهبری حکومت عیشانیه در دست ونداد و غانم، برادر زنهای او، بود. کُردهای عیشانی شاخهای از عشیره بزرگ و کُرد برزیکانی بود (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲). امیرحسین سرانجام در سال ۳۴۸ق/۹۵۹م، درگذشت (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۲؛ زیدان، 1352: 825).<ref name=":0" /> | ||
== حسنویهبنحسین کُرد == | == حسنویهبنحسین کُرد == | ||
پس از مرگ امیرحسین، رهبران حکومت عیشانیه، یعنی ونداد در سال | پس از مرگ امیرحسین، رهبران حکومت عیشانیه، یعنی ونداد در سال ۳۴۹ ق/۹۶۰م و غانم در سال ۳۵۰ق/۹۶۱م، متعاقب هم درگذشتند. با درگذشت غانم، فرزندش ابوسالم دیسم، در قلعه خود در قسنان، ناحیهای از شهر زور، به جای پدر نشست؛ اما وی را ابوالفتحبنغناز، رئیس عشیره کُردزبان شادنجان، شاخهای دیگر از عشیره بزرگ برزیکانی که در منطقه حلوان و اطراف آن مستقر بود، از آن محل راند. پس قسنان و غانمآباد به تصرف ابوالفتح درآمد. پس از درگذشت ونداد نیز، فرزندش ابوالغنائم عبدالوهاب، به جای پدر به حکومت رسید؛ اما وی را نیز عشیره شادنجان اسیر و قلاع و املاکش را متصرف کردند و به حسنویه کُرد تحویل دادند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۷). بدین طریق، حسنویهبنحسین برزیکانی که پس از مرگ پدر، در سال ۳۴۸ ق/۹۵۹م جانشین وی شده بود، صاحب قلمرویی شد که از یکسو به اهواز و ازسویدیگر، به آذربایجان منتهی میشد. این قلمرو شامل شهرهای صامغان، شهری در نزدیکی شهر زور، دینور، نهاوند، شاپورخواست (خرمآباد کنونی)، لاهیجان (یا لاجان در نزدیکی اشنویه کنونی)، اسدآباد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۷؛ تتوی و قزوینی، ۱۳۸۲: ۳/۱۹۳۳؛ ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲؛ اشپولر: ۱/۱۸۰؛ زیدان، ۱۳۵۲: ۸۲۵) و ماسبذان (ایلام کنونی) (مجملالتواریخ و القصص، ۱۳۱۸: ۳۰۵) بود. خلیفه بغداد ناچار شد امارت او را به رسمیت بشناسد. وی در سال ۳۸۸ق/۹۹۸م، بروجرد (بدلیسی، ۱۳۷۳: ۴۰) و سپس، الشتر را به تصرف درآورد (ایزدپناه، ۱۳۵۱: ۲۶۴). دربارهٔ قلمرو بنیحسنویه، بایستی اشاره کرد که اکثر متصرفات این حکومت، در دوره حاکمیت حسنویة کُرد انجام گرفت و گسترش سریع آن، به عواملی چند بستگی داشت: نخست، تضعیف حکومت عیشانیه پس از مرگ ونداد و غانم، به علت عملکرد نامناسب جانشینان آنان در اداره قلمرو خویش و درنهایت، شکست آنها از شاذنجان و ابوالفتحبنغناز؛ دوم، درگیری آلبویه با سامانیان و آلزیار و سلب فرصت رسیدگی و مقابله با حسنویه کرد از حکام آلبویه؛ ازاینروی، کارگزاران آلبویه برای جلب کمک نظامی و استفاده از نیروهای زبده و توانمند حسنویه، مانعی در برابر توسعه و گسترش قلمرو وی ایجاد نکردند. سوم، شخصیت کارآمد حسنویه که مورخان از وی همواره به عنوان حکمرانی نیکسیرت و با حسن سیاست و آشنا به امور مملکتداری نام بردهاند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۶؛ یاسمی، ۱۳۶۳: ۱۸۳). پس این عوامل را عاملی مهم، در پیشبرد سریع گستره حوزه اقتدار وی میتوان به حسابآورد. حسنویه کُرد شهر مشهور دینور را مرکز حکومت خویش قرار داد و این شهر در عصر فرمانروایی آلحسنویه، به اوج شکوفایی اقتصادی و فرهنگی خویش رسید. حکام این سلسله، قلعه سرماج، از قلاع بسیار مهم و استراتژیک را تجدید بنا کردند (لسترنج، ۱۳۷۳: ۲۰۴). مینورسکی در تعلیقات خود بر سفرنامه ابودلف، جایگاه این قلعه را در حدود پنج مایلی (۸کیلومتری) جنوبغربی بیستون میداند (ابودلف، ۱۳۴۲: ۱۲۶) و یاقوت حموی آن را قلعهای تسخیرناشدنی معرفی کردهاست (حموی، ۱۳۹۹: ۳/۲۱۵). ظاهراً قلعه مذکور، در مجاورت دینور قرارداشته است که هنوز محل دقیق آن معلوم نیست؛ اما اکنون دهی به نام سرماج، از توابع شهرستان هرسین وجود دارد که آثار بسیاری از گذشته، در حواشی آن دیده میشود و شاید این قلعه، در همانجا قرار داشتهاست. اکثر مورخان مرگ حسنویه کرد را در سال ۳۶۹ق/۹۷۹م، ذکر کردهاند (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۴۸۵؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۸؛ یاسمی، 1363: 183).<ref name=":0" /> | ||
== رابطه آلبویه و حسنویه کُرد == | == رابطه آلبویه و حسنویه کُرد == | ||
آغاز حکومت حسنویه کُرد، با حکمرانی رکنالدوله دیلمی بر منطقه جبال مصادف بود. این حکمران بویهای همواره رویهای نیکو، در قبال حسنویه از خود نشان میداد (مسکویه رازی، | آغاز حکومت حسنویه کُرد، با حکمرانی رکنالدوله دیلمی بر منطقه جبال مصادف بود. این حکمران بویهای همواره رویهای نیکو، در قبال حسنویه از خود نشان میداد (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۳۲۸). با اندکی تأمل و غور در متون تاریخی، میتوان به علل این حسن رفتار پیبرد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم: | ||
نخست، درگیریهای مداوم آلبویه با سامانیان و آلزیار فرصت جمعآوری نیروی کافی، برای سرکوبی حسنویه کُرد را از رکنالدوله سلب کرده بود. در این دوره، حسنویه نیز بر قدرت خود بسیار افزود تا جاییکه توانست دو بار نیروهای معزالدوله دیلمی را شکست دهد و قرارداد صلحی بر وی تحمیل کند (زکی، ۱۳۵۰ق: ۲/۹۴ و ۹۵؛ صفیزاده بورکهای، ۱۳۷۳: ۱۴۹). بنابراین، منطقی بود که رکنالدوله در چنین موقعیتی، درصدد گشایش جبهة نیرومند دیگری در مقابل خود نباشد. | |||
دوم، حتی اگر رکنالدوله میتوانست حسنویه را شکست دهد و قلمرو وی را تصرف کند، منطقه کوهستانی تحتسیطره کردها جای امنی برای سپاهیان آلبویه نبود و باید استقرار امنیت، در این منطقه استراتژیک و کوهستانی را به خود کردها میسپرد؛ بهویژه، در این زمان کردهای برزیکانی قدرت بلامنازع منطقه مذکور بهشمار میرفتند. سوم، تسلط حسنویه بر بخشی از شاهراهی که نواحی شرقی جهان اسلام را به مرکز خلافت عباسی متصل میکرد، وی را در موقعیت برتری قرار داده بود؛ زیرا زمانی که آلبویه در مرزهای شمال و شمالشرقی خویش، با سامانیان و آلزیار درگیر بودند به کمکهای مداوم حکام آلبویة مسلط بر عراق نیاز داشتند. این کمکها بایستی از کوتاهترین راه که از حلوان، کرمانشاه، دینور و همدان میگذشت عبور میکرد. در این زمان، مناطق مذکور تحتسیطره حسنویه بود؛ پس رکنالدوله ناگزیر به اتخاذ سیاستی مسالمتآمیز، در قبال حسنویه کُرد شد؛ اما هر زمان که اوضاع در مرزهای شمال و شمالشرقی آرام میشد، رکنالدوله به اقداماتی قاطعانه در برابر کردهای برزیکانی دست میزد. چهارم، رکنالدوله برای مقابله با آلزیار و سامانیان، به نیروهای کارآمد و زبده حسنویه کُرد نیاز فراوانی داشت و حسنویه نیز در موقع لزوم، از کمک به حاکم آلبویه دریغ نمیورزید. در سال ۳۵۹ ق/۹۶۹م، رکنالدوله نیرویی به فرماندهی ابوالفضلبنعمید، وزیر معروف خویش، برای گوشمالی و سرکوب حسنویه کُرد، به جانب دینور رهسپار کرد. در این لشکرکشی، ابنعمید در همدان در اثر بیماری درگذشت و فرزندش، ابوالفتح، فرماندهی لشکر را به عهده گرفت؛ ولی، پیش از اینکه جنگی رخ دهد حسنویه با پرداخت مبلغی در حدود یکصد هزار دینار به فرمانده سپاه رکنالدوله، با وی از در صلح درآمد. بدین ترتیب، حسنویه توانست از درگیری با قدرتی برتر و نیرومندتر احراز کند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۵ و ۱۶). مسکویه رازی علت این لشکرکشی رکنالدوله را اختلاف حسنویه با سَهْلانبنمُسافِر، کارگزار آلبویه، بر سر تصرّف جبال و شکست سخت ابنمسافر و برخورد تحقیرآمیز سپاهیان حسنویه با وی و سپاهیانش عنوان میکند (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۳۲۸ تا 331).<ref name=":0" /> | |||
== بدربنحسنویه == | == بدربنحسنویه == | ||
پس از مرگ حسنویه کُرد، هفت فرزند ذکور وی، به نامهای ابوالعلاء، عاصم، عبدالرزاق، ابوالنجم | پس از مرگ حسنویه کُرد، هفت فرزند ذکور وی، به نامهای ابوالعلاء، عاصم، عبدالرزاق، ابوالنجم بدر، ابوعدنان، بختیار و عبدالملک برای کسب مردهریگ پدر، به سه دسته تقسیم شدند: ابوالعلاء و عبدالرزاق و ابوعدنان، به فخرالدوله دیلمی و بدر و عاصم به عضدالدوله دیلمی پیوستند. بختیار نیز در دژ سرماج بر سر خزانه و اموال پدر، به امید تسلط بر آن، باقی ماند. | ||
عضدالدوله با آگاهی از اختلافات فرزندان حسنویه، به سال | عضدالدوله با آگاهی از اختلافات فرزندان حسنویه، به سال ۳۶۹ ق/۹۷۹م، به سمت قلمرو بنیحسنویه لشکرکشی کرد. فرزندان حسنویه چون توان مقاومت در مقابل عضدالدوله را نداشتند به ملازمت وی درآمدند؛ اما وی، ابولعلاء، عبدالرزاق، ابوعدنان و بختیار را مؤاخذه و اموال آنان را مصادره کرد؛ سپس در برابر بدر و عاصم و عبدالملک شرط انعام و احسان در پیش گرفت. از میان آنان، به بدر انعام و خلعت و شمشیر اعطا کرد و حکمرانی قلمرو حسنویه را به او سپرد (روذراوری، ۱۳۳۴: ۹ و ۱۰؛ مجملالتواریخ و القصص، ۱۳۱۸: ۳۹۴؛ زکی، ۱۳۶۴: ۷۵). این اقدام عضدالدوله، به خصومت و جدال برادران با بدر منجر شد. چنانکه عاصم با جلب گروهی از کردهای مخالف بدر به گرد خویش، علم مخالفت علیه برادر خود برافراشت. بدر چون توان مقابله با آشوب و تفرقه، در میان نیروهای برزیکانی را در خود نمیدید، از عضدالدوله طلب یاری جست. عضدالدوله نیز در پاسخ به درخواست بدر، با لشکری وارد قلمرو بنیحسنویه شد؛ سپس، عاصم را دستگیر کرد و دیگر برادران او را کشت. در این لشکرکشی به فرمان عضدالدوله، ابوالوفاء طاهربنمحمد یکی از فرماندهان برجسته خود را مأمور فتح قلعه سرماج و تصرف ذخایر آن کرد؛ درنتیجه، اندوختههای گرانبهایی که حسنویه کُرد در عصر اقتدار خویش جمع کرده بود، به باد تاراج و یغما رفت (روذراوری، ۱۳۳۴: ۹ و۱۰). عواملی چند در لشکرکشی عضدالدوله به قلمرو بنیحسنویه نقش داشت که در ذیل به آنها اشاره میکنیم: | ||
نخست، مرگ حسنویه کُرد و فروپاشی انسجام نیروهای او و اختلافات و درگیریهای فرزندانش، محرکی برای لشکرکشی عضدالدوله، به منظور ایجاد آرامش در مسیر راههای تجارتی و کاروانرو، | نخست، مرگ حسنویه کُرد و فروپاشی انسجام نیروهای او و اختلافات و درگیریهای فرزندانش، محرکی برای لشکرکشی عضدالدوله، به منظور ایجاد آرامش در مسیر راههای تجارتی و کاروانرو، بهشمار میآمد. دوم، دستیابی به ثروت هنگفت حسنویه کُرد، در قلعه سرماج میتوانست جاذبه خوبی، برای عضدالدوله در لشکرکشی به سمت دینور داشته باشد. سوم و سرانجام اینکه رقابت فخرالدوله و عضدالدوله پس از مرگ رکنالدوله، میتوانست عاملی مهم در لشکرکشی عضدالدوله بهشمار آید؛ زیرا به گفته برخی مورخان، با مرگ رکنالدوله، پیمان اتحادی میان بختیاربنمعزالدوله و فخرالدوله و حسنویه کُرد علیه عضدالدوله شکل گرفت. با مرگ حسنویه، تعدادی از پسران او به فخرالدوله که خود را همسان عضدوالدوله میدانست، پیوستند. این امر عضدالدوله را دچار ترس و نگرانی کرد (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۴۸۸؛ ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۲). بنابراین، حمله عضدالدله به قلمرو حسنویه و کشتار پسران او میتوانست مانع از افزایش قدرت و توان فخرالدوله شود و نیز، پاسخی شدید به همکاری آنان با مخالفان وی باشد. عضدالدوله در این هنگام، قلمرو فخرالدوله را در همدان و ری و مابین آن تسخیر کرد و به مؤیدالدوله، بردار دیگرش، واگذاشت و او را جانشین خویش در آن بلاد کرد (ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۲). بدین ترتیب، یکی از فواید لشکرکشی عضدالدوله به قلمرو بنیحسنویه، تضعیف قدرت رقیب دیرینه وی، یعنی فخرالدوله، بود و او توانست این خطر بالقوه را تا پایان حکومت خویش مهار کند. در حقیقت، عضدالدوله امارت بدر بر کردستان را به رسمیت شناخت؛ برای آنکه در کشمکشهای میان مؤیّدالدوله و فخرالدوله جانب اولی را بگیرد.<ref name=":0" /> | ||
== اضمحلال آل حسنویه == | == اضمحلال آل حسنویه == | ||
به دنبال مرگ طاهر، مردهریگ بنیحسنویه میان شمسالدوله و ابوالشوک تقسیم شد: ناحیه غربی آن را عنّازیان متصرف کردند که در واقع، جانشینان بلافصل ایشان بودند. ناحیه شرقی را آلبویه تصرف کردند که پس از ایشان، همراه با ناحیة جنوبی، مدتی چند بهرة کاکویان شد. با برافتادن آن امارت، تبار آلحسنویه از میان نرفت (ازکایی، | به دنبال مرگ طاهر، مردهریگ بنیحسنویه میان شمسالدوله و ابوالشوک تقسیم شد: ناحیه غربی آن را عنّازیان متصرف کردند که در واقع، جانشینان بلافصل ایشان بودند. ناحیه شرقی را آلبویه تصرف کردند که پس از ایشان، همراه با ناحیة جنوبی، مدتی چند بهرة کاکویان شد. با برافتادن آن امارت، تبار آلحسنویه از میان نرفت (ازکایی، ۱۳۶۴: ۱/۶۸۶) بلکه اعقاب بنیحسنویه، به نام خاندان برسق، مدتی در الشتر و نهاوند و همدان حکومت کردند و از نفوذ فراوانی برخوردار بودند. چنانکه در عصر سلجوقیان، ابوسعید امیر اسفهسالار برسق کبیر حاکم شاپورخواست بودهاست (ستوده، ۱۳۴۶: ۱۳۳). سرانجام در نیمة سدة پنجم قمری، مناطق مذکور و قلعه سرماج جزو قلمرو حکومت طغرلبک سلجوقی شد (ازکایی، 1364: 1/686).<ref name=":0" /> | ||
== اوضاع اقتصادی و اقدامات عمرانی | == اوضاع اقتصادی و اقدامات عمرانی بنیحسنویه == | ||
اساس اقتصاد حکومت بنیحسنویه را میتوان بر | اساس اقتصاد حکومت بنیحسنویه را میتوان بر دوپایه استوار دانست: نخست موقعیت استراتژیک قلمرو این سلسله که بر شاهراه شرق به غرب، یا «راهالحجاج» (حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ۱۳۴۰: ۱۴۱) قرار داشت و این امر میتوانست تأثیری چشمگیر، بر رونق منطقه داشته باشد. دوم قلمرو بنیحسنویه شامل دشتهای وسیع و حاصلخیز و تپهها و کوههای بلند و صعبالعبور بوده که به علت برف و باران نسبتاً کافی، دارای چشمهها و رودخانههای متعددی بود. این ویژگی طبیعی، نقش مهمی در تولید محصولات کشاورزی و دامی، برای مصارف مردم منطقه و نیز صادرات به دیگر مناطق داشت. مناطق غربی و جنوبی این حکومت، همچون شمال اهواز و شهر زور و حلوان، دارای اقلیم گرم و نواحی شرقی آن همچون نهاوند و اسدآباد معتدل و سرد بود. در طول تاریخ، اقتصاد این مناطق بر پایه دو شیوه تولید و معیشت شبانی و کشاورزی بودهاست. این تنوع اقلیمی، به فزونی دو قدرت عشایر و زمینداران کمک بسیار کردهاست. جغرافیانویسان مسلمان در آثار خویش، به تولیدات اصلی هر دیاری، در قلمرو مذکور اشاره کردهاند که در جهان اسلام آن روزگار، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بودهاست. تعدادی از این جغرافیانویسان به وجود آب فراوان، اشجار، باغات و نیز غلات و حبوبات فراوان در مناطقی چون دینور، نهاوند، بروجرد و اسدآباد اشاره کردهاند (اصطخری، ۱۹۲۷م: ۱۹۸؛ ابنحوقل، ۱۳۴۵: ۱۰۳ تا ۱۰۵). برخی از مناطق قلمرو بنیحسنویه، برای تولید محصولی خاص، شهرت بسیاری در جهان اسلام داشتند؛ ازجمله زعفران نهاوند و قرمیسین و خرمای حلوان (مقدسی، ۱۳۶۱: ۱/۴۶؛ اصطخری، ۱۹۲۷م: ۲۰۰؛ ابوالفداء، ۱۸۴۰م: ۴۱۳). حکام بنیحسنویه بهخصوص بدر، با درک موقعیت موجود، دست به اقدامات بسیاری در زمینههای مختلف زدند؛ ازجمله ایجاد امکانات رفاهی، برای زوار و مسافران و بازرگانانی که قصد عبور از قلمرو آنان را داشتند. در شذراتالذهب به اقدامات عمومی و عامالمنمفعه بدر که در مملکت خود، سههزار مسجد و منزلگاه برای مسافران ایجاد کرد، اشاره شدهاست (ابنعماد، بیتا: ۳/۱۷۴). شکوفایی و پیشرفت هر حکومتی، در زمینههای مختلف و بهخصوص در حوزه اقتصادی، بدون احداث و مرمت و نگهداری راهها و ایجاد پلها و معابر امکانپذیر نیست. بدربنحسنویه نیز، به راهسازی توجه بسیاری نشان داد و این عامل، نقش مهمی در رونق تجارت در آن روزگار داشت (زکی، ۱۳۷۷: ۳۵۳). به گفته روذراوری، بدر «در کوهستانهای بلند و صعبالعبور راه میساخت و بدینطریق، راههای دور را نزدیک مینمود» (روذراوری، ۱۳۳۴ق: ۲۹۰). او حتی برای ساخت و نگهداری از راهها و ایجاد امنیت در مسیرهای تجاری، نوعی مالیات جدید ابداع کرد که راهداری نام داشت. ابنمسکویه میگوید او «از دهقانان ثروتمند مالیاتی نامشروع به نام راهداری اخذ میکرد» (ابنمسکویه، 1376: 6/328).<ref name=":0" /> | ||
== اوضاع فرهنگی == | == اوضاع فرهنگی == | ||
در باب اقدامات فرهنگی حکومت بنیحسنویه، مدارک چندانی در دست نیست؛ ولی مورخان اغلب، بر اقدامات نیکوکارانه امیران آن تأکید کردهاند؛ ازجمله اقدامات نیکوکارانه، میتوان به عملکرد حسنویه کُرد اشاره کرد که هر سال «مبلغی به رسم نذر به حرمین شریفین ارسال مینمود» و نیز در ایام حاکمیت خویش در دینور، مسجد جامعی مشهور بنا کرد (ابنخلدون، | در باب اقدامات فرهنگی حکومت بنیحسنویه، مدارک چندانی در دست نیست؛ ولی مورخان اغلب، بر اقدامات نیکوکارانه امیران آن تأکید کردهاند؛ ازجمله اقدامات نیکوکارانه، میتوان به عملکرد حسنویه کُرد اشاره کرد که هر سال «مبلغی به رسم نذر به حرمین شریفین ارسال مینمود» و نیز در ایام حاکمیت خویش در دینور، مسجد جامعی مشهور بنا کرد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۶/۸۶۶؛ ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۱؛ خواندمیر، ۱۳۳۳: ۲/۴۳۸). همچنین، او هر ساله «مبلغی کلی در رضای حق سبحانه و تعالی تصدق» اهدا میکرد (بدلیسی، ۱۳۷۳: ۳۹). مورخان از حسنویه، همواره به عنوان حکمرانی نیکسیرت و با حسنسیاست و آشنا به امور مملکتداری نام بردهاند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۶/۸۶۶؛ یاسمی، ۱۳۶۳: ۱۸۳). دربارهٔ اقدامات خیریه بدربنحسنویه، باید گفت او هر سال نذوراتی به حرمین شریفین میفرستاد و به قول ابوشجاع: «[او] هر سال وجوهی در بین جماعت اشراف و فقرا و قاریان قرآن و مهاجرین و انصار در حرمین تقسیم میکرد و در این راه، هر سال بیستهزار دینار خرج میکرد» (روذراوری، ۱۳۳۴: ۲۸۷). به قول ابناثیر: «[بدر] مردی خردپیشه، گشادهدل و دوراندیش و بردبار بود» (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۷). از دیگر اقدامات بدر آن بود که وی با صرف هزینههای هنگفت، امنیت را در مسیر مکه، برای حجاج به ارمغان آورد و دست راهزنان را در این مسیر کوتاه کرد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۹). بدر توجهی ویژه به حمایت از علما و فقها داشت. ابوالقاسم یوسف ابن محمد بن کج الدینوری، ازجمله فضلایی بود که در بین فقها و متفکران اسلامی زمان خویش، مقام والایی داشت. وی در این روزگار، عهدهدار منصب قضاوت شهر دینور بود. او یکی از صاحبنظران فقه شافعی بهشمار میرفت و دارای آثار فراوانی بود. در این زمان، بدر توجه ویژهای به این فقیه و دیگر علما داشت و شهر دینور، به جایگاه دانشمندان و علما تبدیل شده بود (ابنخلکان، ۱۹۴۸: ۳/۴۱۷). از دیگر اقدامات فرهنگی بدر، تأسیس مسجد جامع در دینور و ساخت یا تعمیر مقبره امامزاده زیدبنعلی، در محله بهمن نام خرمآباد بود. براساس سنگنوشتة کوفی، مقبره نخستینبار در سال ۴۰۴ق/۱۰۱۴م، به فرمان بدربنحسنویه ساخته شدهاست.<ref name=":0" /> | ||
== پل کشکان یادگار حکومت | == پل کشکان یادگار حکومت آل حسنویه در لرستان == | ||
[[پرونده:پل کشکان.jpg|بندانگشتی|'''پل کشکان''']] | [[پرونده:پل کشکان.jpg|بندانگشتی|'''پل کشکان''']] | ||
این پل در فاصله ۵۱ | این پل در فاصله ۵۱ کیلومتری غرب جاده خرمآباد به کوهدشت در بخش چگنی برروی رودخانهای به همین نام و در مسیر راه باستانی شاپورخواست به طرهان احداث شدهاست. در متون تاریخی از آن به عنوان کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۳۲۰ متر و عرض هریک از دو چشمه شرقی آن ۲۰/۲۳ متر است. ارتفاع آن در بالاترین قسمت ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت ۱۰ متر است از دوازده طاق پل فقط سه دهنه آن تخریب شده و بقیه هنور سالم هستند. برخی از پایههای پل باسنگهای بزرگ و حجاری شده ساخته شدهاند. مواد و مصالح این بنای سترگ از سنگ، گچ و آجر تشکیل شدهاست. در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته وجود دارد که با مشخصات پلهای ساسانی قابل مقایسه هستند. بنای فعلی منسوب به آل حسنویه و مربوط به قرن ۴ است که به شماره ۳۵۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید است.<ref>پایگاه خبری گلونی - [http://golvani.ir/1396/01/یادگار-حکومت-لری-آل-حسنویه/ یادگار حکومت لری آل حسنویه]</ref> | ||
در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته به جای | در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته به جای ماندهاست که مشخصات پلهای ساسانی را دارند و احتمالاً متعلق به همان دوره هستند. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۰۹
در سال ۳۳۰ق/۹۴۱م، امیرحسین کُرد حکومت بنیحسنویه را در شهر زور و مناطق اطراف آن بنیان گذاشت که این همزمان با آلبویه بود. پس از وی فرزندش، حسنویه، به قدرت رسید که دوره حاکمیت او را میتوان عصر شکلیابی و گسترش قلمرو و استحکام و ثبات این سلسله بهشمار آورد. بعد از مرگ حسنویه، فرزندش بدر توانست قدرت را به دست گیرد. او با درایت خود، قلمرو و اقتدار بنیحسنویه را به اوج رساند. ایام پایانی حکومت بدر و نیز در دوره جانشینان وی، آلحسنویه با شورشهای داخلی مواجه و سرانجام این سلسله، با قتل طاهربنهلال در سال ۴۰۶ق/۱۰۱۵م، منقرض شد. روش این پژوهش به صورت توصیفیتحلیلی و از نوع کتابخانهای است و تلاش کلی، برآن است که به جای توصیف صرف تاریخی، به تحلیل وقایع سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بنیحسنویه پرداخته شود.[۱]
آل حسنویه یکی از خانداهای کرد شیعه بودند که در سده چهارم هجری قمری در منطقه وسیعی از غرب ایران و حوالی زاگرس که شامل کردستان، کرمانشاه، بروجرد، همدان، لرستان و ایلام تا نزدیکی خوزستان میشد، فرمانروایی کردند.
بنیانگذار این خاندان فردی به نام بدر بن حسنویه برزکانی بود که دژی استوار به نام دژ سرماج در نزدیکی بیستون ساخت و پایههای حکومت آل حسنویه را در این شهر استحکام بخشید.
او علاوه بر اقدامات سیاسی و نظامی پرداختن به موضوعات فرهنگی را نیز در نظر داشت. در زمان او چند کتابخانه در شهرهای کردنشین ایجاد شد. علاوه بر این رواج چامهسرایی و پیشرفت زبان و ادب کردی و پارسی در زمان بدربن حسنویه قابل توجه است.[۲]
آل حسنویه (۳۴۸–۴۰۵ق) خاندان کرد شیعه از کردان برزیکانی از سلسلههای نیمهٔ باختری ایران که در سده ۴ق/۱۰م در کوههای زاگرس (در کردستان و کرمانشاه و همدان و لرستان و تا نزدیک به خوزستان) فرمانروایی کردند.[۳]
پیدایش آل حسنویه
در دوران خلافت عباسیان، سلسلههای متعددی در نقاط مختلف امپراتوری اسلامی شکل گرفت. از دوران پس از خلیفه المعتصمبالله نیز، میزان اطاعت این سلسلهها از خلفای عباسی کاهش یافت. با تسلط حکام شیعه مذهب آلبویه بر بغداد، خلفای عباسی اقتدار خویش را بیش از پیش از دست دادند. در این زمان، امیرحسین برزیکانی و سپس فرزندش حسنویه، با غلبه بر حکومت عیشانیه، بخش اعظم مناطق تحتحاکمیت آنان، به انضمام مناطقی دیگر را تحتانقیاد خویش درآوردند. حسنویه کرد، پایهگذار اصلی حکومت بنیحسنویه، با بهرهگری از وضع حاکم بر بغداد و شرق جهان اسلام، نفوذ و قلمرو خویش را گسترش داد. وی با زیرکی از درگیری با رکنالدوله، حاکم مقتدر آلبویه، اجتناب ورزید و بدینطریق، از کاهش یا فروپاشی اقتدار بنیحسنویه ممانعت به عمل آورد. دوران حکومت حسنویه را میتوان عصر ثبات و آرامش، در قلمرو بنیحسنویه بهشمار آورد. او توانست پایههای حکومت خود را استحکام بخشد؛ اما با مرگ وی، جدال بر سر جانشینی میان فرزندان به اوج خود رسید. این امر با رقابت میان فخرالدوله دیلمی و عضدالدوله، برای گسترش نفوذ خویش، افزایش یافت تا سرانجام عضدالدوله با دخالت مستقیم خویش، بدر را به قدرت رساند. او خزانه سرماج را به یغما برد و برادران بدر را به قتل رساند و بدین ترتیب، به نزاع جانشینی حسنویه پایان داد. بدر که با دخالت عنصر خارجی به قدرت رسیده بود از همان ابتدا، از مشروعیت لازم در میان برزیکانیها که تشکیلدهنده اصلی حکومت بنیحسنویه بودند، برخوردار نبود. بدر پس از مرگ عضدالدوله، در اتحادیههای خاندان آلبویه شرکتی فعال داشت و توانست نیروهای شرفالدوله را در نبرد قرمیسین شکست دهد. در دوران حکمرانی بدر، خزانه بنیحسنویه آنچنان فزون یافت که حکام آلبویه همواره بر آن غبطه میخوردند. او با استفاده از منابع مالی فراوان خویش، به اقدامات عمرانی و فرهنگی ارزشمندی دست زد که از این لحاظ، میتوان دوره حاکمیت وی را اوج شکوه اقتصادی و نظامی و فرهنگی بنیحسنویه به حساب آورد. شورشهای هلال و فرزندش طاهر، زمینه را برای دخالت نیروهای نظامی، در امور سیاست فراهم کرد و سرانجام بدر به دست نظامیان خود به قتل رسید.
امیرحسین برزیکانی در سال ۳۳۰ق/ ۱۰۱۵م، حکومت بنیحسنویه را در شهر زور و اطراف آن تشکیل داد. حکام این سلسله، همزمان با عصر زرین فرهنگ اسلامی در قرن چهارم، در بخشی از منطقه جبال حاکم شدند. منطقه تحتسیطره این حکومت حائلی میان بغداد، مرکز خلافت اسلامی و شیراز و خراسان، از مراکز قدرت آلبویه و سامانیان، در شرق جهان اسلام بود؛ پس میتوانست نقشی استراتژیک در آن عصر ایفا کند. نخستین حاکم بنیحسنویه امیرحسین بود؛ ولی فرزند وی، حسنویه، بود که توانست با گسترش قلمرو و نیز افزایش اقتدار خویش، در مقابل رقبا، در عمل به عنوان بنیانگذار این سلسله مطرح شود. او با تصرف قلمرو سلسله عیشانیه و نیز تسخیر شهرها و مناطقی دیگر ازجمله اسدآباد، نهاوند، خرمآباد، شمال اهواز و شهر زور تا ایالت آذربایجان توانست حکومت بنیحسنویه را با مرکزیت شهر دینور مستقر کند؛ سپس، وقت خویش را صرف تأمین آسایش و امنیت و آبادانی قلمرو خود کرد. با مرگ حسنویه، سلسله بنیحسنویه دچار جنگ خانگی بر سر مسئله جانشینی شد. این امر زمینهای مناسب، برای لشکرکشی عضدالدوله دیلمی به شهر دینور فراهم کرد. سرانجام بدربنحسنویه، با کمک و حمایت عضدالدوله، توانست به قدرت برسد؛ ولی او نیز در آینده نزدیک، پیوسته در نزاعهای خانگی آلبویه دخالت کرد و در دستهبندیهای سیاسی آنها سهیم بود. عصر حاکمت او را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: نخست از زمان بهقدرترسیدن تا شروع شورشهای داخلی که این زمان را میتوان، اوج اقتدار سلسله حسنویه دانست؛ دوم از هنگام شورشهای هلال و فرزندش طاهر که زمینه را برای افول قدرت آلحسنویه فراهم کرد. این پژوهش میکوشد به این پرسشهای اساسی پاسخ دهد که سلسله بنیحسنویه چگونه شکل گرفت و رابطه آن با آلبویه دارای چه فراز و نشیبهایی بود؟ حکام این سلسله، به چه اقدامات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عمدهای در قلمرو خویش دست زدند؟ این تحقیق بر این فرض استوار است که سلسله بنیحسنویه در دورهای در جهان اسلام شکل گرفت که سلسلههای متعددی، در سراسر قلمرو اسلامی موجودیت داشتند. اغلب این سلسلهها بر سر کسب قلمرو بیشتر، با یکدیگر در جدال و کشمکش بودند. سلسله بنیحسنویه نیز، از سالهای آغازین شکلیابی تا روزگار فروپاشی، مدام با حکام بویهای و نیز برخی از حکمرانان محلی کوچکتر، در جدال بود. زمانی که آسایش و امنیت حاصل میشد حکام این سلسله، به اقدامات عمدهای در حوزههای مختلف اقتصادی و فرهنگی دست میزدند.[۱]
قلعه فلکالافلاک مقر حکومت آل حسنویه
این قلعه به لحاظ موقعیت استراتژیکی خود در قرن چهارم هجری قمری به عنوان مقر حکومت آل حسنویه و گنجور در زمان آل بویه درآمد همچنین خزانه حکومتی خاندان بدر در قرن چهارم هجری و مقر حکومتی اتابکان لر کوچک و والیان لرستان در دوره صفویه تا قاجار و سرانجام پادگان نظامی و زندان سیاسی در دوران پهلوی اول و دوم از مهمترین کاربردهای قلعه در گذشته محسوب میشود.[۴]
امیرحسین برزیکانی
امیرحسین رئیس عشیره بزرگ برزیکانی، در شهر زور بوده که در میان این عشیره، به حمیت و بخشش معروف بود. او در سال ۳۳۰ق/۹۴۱م، اساس حاکمیت خود را در شهر زور استوار کرد و به توسعه قلمرو خود پرداخت (زکی، ۱۹۴۵: ۶۸). توانمندی امیرحسین در گسترش قدرت خود، باعث شد خلیفه بغداد دچار ترس و نگرانی شود و سپاهی، برای برانداختن وی گسیل کند؛ اما نیروی مذکور شکست خورد و سلاحهای آنها به دست امیرحسین افتاد (روحانی، ۱۳۷۱: ۳/۴۱؛ صدفی، ۱۳۲۵ق: ۳/۴۲۹). در باب زندگانی و عملکرد وی، اطلاعات چندانی در دست نیست. متون تاریخی اشاره میکنند که پیش از قدرتگیری امیرحسین و تشکیل حکومت بنیحسنویه نواحی دینور، همدان، نهاوند و پارهای از نواحی آذربایجان تا مرز شهر زور، به مدت پنجاه سال، تحتتسلط سلسلهای از کردهای برزیکانی، به نام عیشانیه بود. در زمان امیرحسین، رهبری حکومت عیشانیه در دست ونداد و غانم، برادر زنهای او، بود. کُردهای عیشانی شاخهای از عشیره بزرگ و کُرد برزیکانی بود (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲). امیرحسین سرانجام در سال ۳۴۸ق/۹۵۹م، درگذشت (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۲؛ زیدان، 1352: 825).[۱]
حسنویهبنحسین کُرد
پس از مرگ امیرحسین، رهبران حکومت عیشانیه، یعنی ونداد در سال ۳۴۹ ق/۹۶۰م و غانم در سال ۳۵۰ق/۹۶۱م، متعاقب هم درگذشتند. با درگذشت غانم، فرزندش ابوسالم دیسم، در قلعه خود در قسنان، ناحیهای از شهر زور، به جای پدر نشست؛ اما وی را ابوالفتحبنغناز، رئیس عشیره کُردزبان شادنجان، شاخهای دیگر از عشیره بزرگ برزیکانی که در منطقه حلوان و اطراف آن مستقر بود، از آن محل راند. پس قسنان و غانمآباد به تصرف ابوالفتح درآمد. پس از درگذشت ونداد نیز، فرزندش ابوالغنائم عبدالوهاب، به جای پدر به حکومت رسید؛ اما وی را نیز عشیره شادنجان اسیر و قلاع و املاکش را متصرف کردند و به حسنویه کُرد تحویل دادند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۷). بدین طریق، حسنویهبنحسین برزیکانی که پس از مرگ پدر، در سال ۳۴۸ ق/۹۵۹م جانشین وی شده بود، صاحب قلمرویی شد که از یکسو به اهواز و ازسویدیگر، به آذربایجان منتهی میشد. این قلمرو شامل شهرهای صامغان، شهری در نزدیکی شهر زور، دینور، نهاوند، شاپورخواست (خرمآباد کنونی)، لاهیجان (یا لاجان در نزدیکی اشنویه کنونی)، اسدآباد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۷؛ تتوی و قزوینی، ۱۳۸۲: ۳/۱۹۳۳؛ ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱ و ۱۲۲؛ اشپولر: ۱/۱۸۰؛ زیدان، ۱۳۵۲: ۸۲۵) و ماسبذان (ایلام کنونی) (مجملالتواریخ و القصص، ۱۳۱۸: ۳۰۵) بود. خلیفه بغداد ناچار شد امارت او را به رسمیت بشناسد. وی در سال ۳۸۸ق/۹۹۸م، بروجرد (بدلیسی، ۱۳۷۳: ۴۰) و سپس، الشتر را به تصرف درآورد (ایزدپناه، ۱۳۵۱: ۲۶۴). دربارهٔ قلمرو بنیحسنویه، بایستی اشاره کرد که اکثر متصرفات این حکومت، در دوره حاکمیت حسنویة کُرد انجام گرفت و گسترش سریع آن، به عواملی چند بستگی داشت: نخست، تضعیف حکومت عیشانیه پس از مرگ ونداد و غانم، به علت عملکرد نامناسب جانشینان آنان در اداره قلمرو خویش و درنهایت، شکست آنها از شاذنجان و ابوالفتحبنغناز؛ دوم، درگیری آلبویه با سامانیان و آلزیار و سلب فرصت رسیدگی و مقابله با حسنویه کرد از حکام آلبویه؛ ازاینروی، کارگزاران آلبویه برای جلب کمک نظامی و استفاده از نیروهای زبده و توانمند حسنویه، مانعی در برابر توسعه و گسترش قلمرو وی ایجاد نکردند. سوم، شخصیت کارآمد حسنویه که مورخان از وی همواره به عنوان حکمرانی نیکسیرت و با حسن سیاست و آشنا به امور مملکتداری نام بردهاند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۶؛ یاسمی، ۱۳۶۳: ۱۸۳). پس این عوامل را عاملی مهم، در پیشبرد سریع گستره حوزه اقتدار وی میتوان به حسابآورد. حسنویه کُرد شهر مشهور دینور را مرکز حکومت خویش قرار داد و این شهر در عصر فرمانروایی آلحسنویه، به اوج شکوفایی اقتصادی و فرهنگی خویش رسید. حکام این سلسله، قلعه سرماج، از قلاع بسیار مهم و استراتژیک را تجدید بنا کردند (لسترنج، ۱۳۷۳: ۲۰۴). مینورسکی در تعلیقات خود بر سفرنامه ابودلف، جایگاه این قلعه را در حدود پنج مایلی (۸کیلومتری) جنوبغربی بیستون میداند (ابودلف، ۱۳۴۲: ۱۲۶) و یاقوت حموی آن را قلعهای تسخیرناشدنی معرفی کردهاست (حموی، ۱۳۹۹: ۳/۲۱۵). ظاهراً قلعه مذکور، در مجاورت دینور قرارداشته است که هنوز محل دقیق آن معلوم نیست؛ اما اکنون دهی به نام سرماج، از توابع شهرستان هرسین وجود دارد که آثار بسیاری از گذشته، در حواشی آن دیده میشود و شاید این قلعه، در همانجا قرار داشتهاست. اکثر مورخان مرگ حسنویه کرد را در سال ۳۶۹ق/۹۷۹م، ذکر کردهاند (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۴۸۵؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۸؛ یاسمی، 1363: 183).[۱]
رابطه آلبویه و حسنویه کُرد
آغاز حکومت حسنویه کُرد، با حکمرانی رکنالدوله دیلمی بر منطقه جبال مصادف بود. این حکمران بویهای همواره رویهای نیکو، در قبال حسنویه از خود نشان میداد (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۳۲۸). با اندکی تأمل و غور در متون تاریخی، میتوان به علل این حسن رفتار پیبرد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
نخست، درگیریهای مداوم آلبویه با سامانیان و آلزیار فرصت جمعآوری نیروی کافی، برای سرکوبی حسنویه کُرد را از رکنالدوله سلب کرده بود. در این دوره، حسنویه نیز بر قدرت خود بسیار افزود تا جاییکه توانست دو بار نیروهای معزالدوله دیلمی را شکست دهد و قرارداد صلحی بر وی تحمیل کند (زکی، ۱۳۵۰ق: ۲/۹۴ و ۹۵؛ صفیزاده بورکهای، ۱۳۷۳: ۱۴۹). بنابراین، منطقی بود که رکنالدوله در چنین موقعیتی، درصدد گشایش جبهة نیرومند دیگری در مقابل خود نباشد.
دوم، حتی اگر رکنالدوله میتوانست حسنویه را شکست دهد و قلمرو وی را تصرف کند، منطقه کوهستانی تحتسیطره کردها جای امنی برای سپاهیان آلبویه نبود و باید استقرار امنیت، در این منطقه استراتژیک و کوهستانی را به خود کردها میسپرد؛ بهویژه، در این زمان کردهای برزیکانی قدرت بلامنازع منطقه مذکور بهشمار میرفتند. سوم، تسلط حسنویه بر بخشی از شاهراهی که نواحی شرقی جهان اسلام را به مرکز خلافت عباسی متصل میکرد، وی را در موقعیت برتری قرار داده بود؛ زیرا زمانی که آلبویه در مرزهای شمال و شمالشرقی خویش، با سامانیان و آلزیار درگیر بودند به کمکهای مداوم حکام آلبویة مسلط بر عراق نیاز داشتند. این کمکها بایستی از کوتاهترین راه که از حلوان، کرمانشاه، دینور و همدان میگذشت عبور میکرد. در این زمان، مناطق مذکور تحتسیطره حسنویه بود؛ پس رکنالدوله ناگزیر به اتخاذ سیاستی مسالمتآمیز، در قبال حسنویه کُرد شد؛ اما هر زمان که اوضاع در مرزهای شمال و شمالشرقی آرام میشد، رکنالدوله به اقداماتی قاطعانه در برابر کردهای برزیکانی دست میزد. چهارم، رکنالدوله برای مقابله با آلزیار و سامانیان، به نیروهای کارآمد و زبده حسنویه کُرد نیاز فراوانی داشت و حسنویه نیز در موقع لزوم، از کمک به حاکم آلبویه دریغ نمیورزید. در سال ۳۵۹ ق/۹۶۹م، رکنالدوله نیرویی به فرماندهی ابوالفضلبنعمید، وزیر معروف خویش، برای گوشمالی و سرکوب حسنویه کُرد، به جانب دینور رهسپار کرد. در این لشکرکشی، ابنعمید در همدان در اثر بیماری درگذشت و فرزندش، ابوالفتح، فرماندهی لشکر را به عهده گرفت؛ ولی، پیش از اینکه جنگی رخ دهد حسنویه با پرداخت مبلغی در حدود یکصد هزار دینار به فرمانده سپاه رکنالدوله، با وی از در صلح درآمد. بدین ترتیب، حسنویه توانست از درگیری با قدرتی برتر و نیرومندتر احراز کند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۵ و ۱۶). مسکویه رازی علت این لشکرکشی رکنالدوله را اختلاف حسنویه با سَهْلانبنمُسافِر، کارگزار آلبویه، بر سر تصرّف جبال و شکست سخت ابنمسافر و برخورد تحقیرآمیز سپاهیان حسنویه با وی و سپاهیانش عنوان میکند (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۳۲۸ تا 331).[۱]
بدربنحسنویه
پس از مرگ حسنویه کُرد، هفت فرزند ذکور وی، به نامهای ابوالعلاء، عاصم، عبدالرزاق، ابوالنجم بدر، ابوعدنان، بختیار و عبدالملک برای کسب مردهریگ پدر، به سه دسته تقسیم شدند: ابوالعلاء و عبدالرزاق و ابوعدنان، به فخرالدوله دیلمی و بدر و عاصم به عضدالدوله دیلمی پیوستند. بختیار نیز در دژ سرماج بر سر خزانه و اموال پدر، به امید تسلط بر آن، باقی ماند.
عضدالدوله با آگاهی از اختلافات فرزندان حسنویه، به سال ۳۶۹ ق/۹۷۹م، به سمت قلمرو بنیحسنویه لشکرکشی کرد. فرزندان حسنویه چون توان مقاومت در مقابل عضدالدوله را نداشتند به ملازمت وی درآمدند؛ اما وی، ابولعلاء، عبدالرزاق، ابوعدنان و بختیار را مؤاخذه و اموال آنان را مصادره کرد؛ سپس در برابر بدر و عاصم و عبدالملک شرط انعام و احسان در پیش گرفت. از میان آنان، به بدر انعام و خلعت و شمشیر اعطا کرد و حکمرانی قلمرو حسنویه را به او سپرد (روذراوری، ۱۳۳۴: ۹ و ۱۰؛ مجملالتواریخ و القصص، ۱۳۱۸: ۳۹۴؛ زکی، ۱۳۶۴: ۷۵). این اقدام عضدالدوله، به خصومت و جدال برادران با بدر منجر شد. چنانکه عاصم با جلب گروهی از کردهای مخالف بدر به گرد خویش، علم مخالفت علیه برادر خود برافراشت. بدر چون توان مقابله با آشوب و تفرقه، در میان نیروهای برزیکانی را در خود نمیدید، از عضدالدوله طلب یاری جست. عضدالدوله نیز در پاسخ به درخواست بدر، با لشکری وارد قلمرو بنیحسنویه شد؛ سپس، عاصم را دستگیر کرد و دیگر برادران او را کشت. در این لشکرکشی به فرمان عضدالدوله، ابوالوفاء طاهربنمحمد یکی از فرماندهان برجسته خود را مأمور فتح قلعه سرماج و تصرف ذخایر آن کرد؛ درنتیجه، اندوختههای گرانبهایی که حسنویه کُرد در عصر اقتدار خویش جمع کرده بود، به باد تاراج و یغما رفت (روذراوری، ۱۳۳۴: ۹ و۱۰). عواملی چند در لشکرکشی عضدالدوله به قلمرو بنیحسنویه نقش داشت که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
نخست، مرگ حسنویه کُرد و فروپاشی انسجام نیروهای او و اختلافات و درگیریهای فرزندانش، محرکی برای لشکرکشی عضدالدوله، به منظور ایجاد آرامش در مسیر راههای تجارتی و کاروانرو، بهشمار میآمد. دوم، دستیابی به ثروت هنگفت حسنویه کُرد، در قلعه سرماج میتوانست جاذبه خوبی، برای عضدالدوله در لشکرکشی به سمت دینور داشته باشد. سوم و سرانجام اینکه رقابت فخرالدوله و عضدالدوله پس از مرگ رکنالدوله، میتوانست عاملی مهم در لشکرکشی عضدالدوله بهشمار آید؛ زیرا به گفته برخی مورخان، با مرگ رکنالدوله، پیمان اتحادی میان بختیاربنمعزالدوله و فخرالدوله و حسنویه کُرد علیه عضدالدوله شکل گرفت. با مرگ حسنویه، تعدادی از پسران او به فخرالدوله که خود را همسان عضدوالدوله میدانست، پیوستند. این امر عضدالدوله را دچار ترس و نگرانی کرد (مسکویه رازی، ۱۳۷۶: ۶/۴۸۸؛ ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۲). بنابراین، حمله عضدالدله به قلمرو حسنویه و کشتار پسران او میتوانست مانع از افزایش قدرت و توان فخرالدوله شود و نیز، پاسخی شدید به همکاری آنان با مخالفان وی باشد. عضدالدوله در این هنگام، قلمرو فخرالدوله را در همدان و ری و مابین آن تسخیر کرد و به مؤیدالدوله، بردار دیگرش، واگذاشت و او را جانشین خویش در آن بلاد کرد (ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۲). بدین ترتیب، یکی از فواید لشکرکشی عضدالدوله به قلمرو بنیحسنویه، تضعیف قدرت رقیب دیرینه وی، یعنی فخرالدوله، بود و او توانست این خطر بالقوه را تا پایان حکومت خویش مهار کند. در حقیقت، عضدالدوله امارت بدر بر کردستان را به رسمیت شناخت؛ برای آنکه در کشمکشهای میان مؤیّدالدوله و فخرالدوله جانب اولی را بگیرد.[۱]
اضمحلال آل حسنویه
به دنبال مرگ طاهر، مردهریگ بنیحسنویه میان شمسالدوله و ابوالشوک تقسیم شد: ناحیه غربی آن را عنّازیان متصرف کردند که در واقع، جانشینان بلافصل ایشان بودند. ناحیه شرقی را آلبویه تصرف کردند که پس از ایشان، همراه با ناحیة جنوبی، مدتی چند بهرة کاکویان شد. با برافتادن آن امارت، تبار آلحسنویه از میان نرفت (ازکایی، ۱۳۶۴: ۱/۶۸۶) بلکه اعقاب بنیحسنویه، به نام خاندان برسق، مدتی در الشتر و نهاوند و همدان حکومت کردند و از نفوذ فراوانی برخوردار بودند. چنانکه در عصر سلجوقیان، ابوسعید امیر اسفهسالار برسق کبیر حاکم شاپورخواست بودهاست (ستوده، ۱۳۴۶: ۱۳۳). سرانجام در نیمة سدة پنجم قمری، مناطق مذکور و قلعه سرماج جزو قلمرو حکومت طغرلبک سلجوقی شد (ازکایی، 1364: 1/686).[۱]
اوضاع اقتصادی و اقدامات عمرانی بنیحسنویه
اساس اقتصاد حکومت بنیحسنویه را میتوان بر دوپایه استوار دانست: نخست موقعیت استراتژیک قلمرو این سلسله که بر شاهراه شرق به غرب، یا «راهالحجاج» (حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ۱۳۴۰: ۱۴۱) قرار داشت و این امر میتوانست تأثیری چشمگیر، بر رونق منطقه داشته باشد. دوم قلمرو بنیحسنویه شامل دشتهای وسیع و حاصلخیز و تپهها و کوههای بلند و صعبالعبور بوده که به علت برف و باران نسبتاً کافی، دارای چشمهها و رودخانههای متعددی بود. این ویژگی طبیعی، نقش مهمی در تولید محصولات کشاورزی و دامی، برای مصارف مردم منطقه و نیز صادرات به دیگر مناطق داشت. مناطق غربی و جنوبی این حکومت، همچون شمال اهواز و شهر زور و حلوان، دارای اقلیم گرم و نواحی شرقی آن همچون نهاوند و اسدآباد معتدل و سرد بود. در طول تاریخ، اقتصاد این مناطق بر پایه دو شیوه تولید و معیشت شبانی و کشاورزی بودهاست. این تنوع اقلیمی، به فزونی دو قدرت عشایر و زمینداران کمک بسیار کردهاست. جغرافیانویسان مسلمان در آثار خویش، به تولیدات اصلی هر دیاری، در قلمرو مذکور اشاره کردهاند که در جهان اسلام آن روزگار، از جایگاه ارزشمندی برخوردار بودهاست. تعدادی از این جغرافیانویسان به وجود آب فراوان، اشجار، باغات و نیز غلات و حبوبات فراوان در مناطقی چون دینور، نهاوند، بروجرد و اسدآباد اشاره کردهاند (اصطخری، ۱۹۲۷م: ۱۹۸؛ ابنحوقل، ۱۳۴۵: ۱۰۳ تا ۱۰۵). برخی از مناطق قلمرو بنیحسنویه، برای تولید محصولی خاص، شهرت بسیاری در جهان اسلام داشتند؛ ازجمله زعفران نهاوند و قرمیسین و خرمای حلوان (مقدسی، ۱۳۶۱: ۱/۴۶؛ اصطخری، ۱۹۲۷م: ۲۰۰؛ ابوالفداء، ۱۸۴۰م: ۴۱۳). حکام بنیحسنویه بهخصوص بدر، با درک موقعیت موجود، دست به اقدامات بسیاری در زمینههای مختلف زدند؛ ازجمله ایجاد امکانات رفاهی، برای زوار و مسافران و بازرگانانی که قصد عبور از قلمرو آنان را داشتند. در شذراتالذهب به اقدامات عمومی و عامالمنمفعه بدر که در مملکت خود، سههزار مسجد و منزلگاه برای مسافران ایجاد کرد، اشاره شدهاست (ابنعماد، بیتا: ۳/۱۷۴). شکوفایی و پیشرفت هر حکومتی، در زمینههای مختلف و بهخصوص در حوزه اقتصادی، بدون احداث و مرمت و نگهداری راهها و ایجاد پلها و معابر امکانپذیر نیست. بدربنحسنویه نیز، به راهسازی توجه بسیاری نشان داد و این عامل، نقش مهمی در رونق تجارت در آن روزگار داشت (زکی، ۱۳۷۷: ۳۵۳). به گفته روذراوری، بدر «در کوهستانهای بلند و صعبالعبور راه میساخت و بدینطریق، راههای دور را نزدیک مینمود» (روذراوری، ۱۳۳۴ق: ۲۹۰). او حتی برای ساخت و نگهداری از راهها و ایجاد امنیت در مسیرهای تجاری، نوعی مالیات جدید ابداع کرد که راهداری نام داشت. ابنمسکویه میگوید او «از دهقانان ثروتمند مالیاتی نامشروع به نام راهداری اخذ میکرد» (ابنمسکویه، 1376: 6/328).[۱]
اوضاع فرهنگی
در باب اقدامات فرهنگی حکومت بنیحسنویه، مدارک چندانی در دست نیست؛ ولی مورخان اغلب، بر اقدامات نیکوکارانه امیران آن تأکید کردهاند؛ ازجمله اقدامات نیکوکارانه، میتوان به عملکرد حسنویه کُرد اشاره کرد که هر سال «مبلغی به رسم نذر به حرمین شریفین ارسال مینمود» و نیز در ایام حاکمیت خویش در دینور، مسجد جامعی مشهور بنا کرد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۶/۸۶۶؛ ابناثیر، ۱۳۸۳: ۱۲/۵۲۴۱؛ خواندمیر، ۱۳۳۳: ۲/۴۳۸). همچنین، او هر ساله «مبلغی کلی در رضای حق سبحانه و تعالی تصدق» اهدا میکرد (بدلیسی، ۱۳۷۳: ۳۹). مورخان از حسنویه، همواره به عنوان حکمرانی نیکسیرت و با حسنسیاست و آشنا به امور مملکتداری نام بردهاند (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۱؛ ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۶/۸۶۶؛ یاسمی، ۱۳۶۳: ۱۸۳). دربارهٔ اقدامات خیریه بدربنحسنویه، باید گفت او هر سال نذوراتی به حرمین شریفین میفرستاد و به قول ابوشجاع: «[او] هر سال وجوهی در بین جماعت اشراف و فقرا و قاریان قرآن و مهاجرین و انصار در حرمین تقسیم میکرد و در این راه، هر سال بیستهزار دینار خرج میکرد» (روذراوری، ۱۳۳۴: ۲۸۷). به قول ابناثیر: «[بدر] مردی خردپیشه، گشادهدل و دوراندیش و بردبار بود» (ابناثیر، ۱۳۵۱: ۱۵/۱۲۷). از دیگر اقدامات بدر آن بود که وی با صرف هزینههای هنگفت، امنیت را در مسیر مکه، برای حجاج به ارمغان آورد و دست راهزنان را در این مسیر کوتاه کرد (ابنخلدون، ۱۳۸۳: ۳/۸۶۹). بدر توجهی ویژه به حمایت از علما و فقها داشت. ابوالقاسم یوسف ابن محمد بن کج الدینوری، ازجمله فضلایی بود که در بین فقها و متفکران اسلامی زمان خویش، مقام والایی داشت. وی در این روزگار، عهدهدار منصب قضاوت شهر دینور بود. او یکی از صاحبنظران فقه شافعی بهشمار میرفت و دارای آثار فراوانی بود. در این زمان، بدر توجه ویژهای به این فقیه و دیگر علما داشت و شهر دینور، به جایگاه دانشمندان و علما تبدیل شده بود (ابنخلکان، ۱۹۴۸: ۳/۴۱۷). از دیگر اقدامات فرهنگی بدر، تأسیس مسجد جامع در دینور و ساخت یا تعمیر مقبره امامزاده زیدبنعلی، در محله بهمن نام خرمآباد بود. براساس سنگنوشتة کوفی، مقبره نخستینبار در سال ۴۰۴ق/۱۰۱۴م، به فرمان بدربنحسنویه ساخته شدهاست.[۱]
پل کشکان یادگار حکومت آل حسنویه در لرستان
این پل در فاصله ۵۱ کیلومتری غرب جاده خرمآباد به کوهدشت در بخش چگنی برروی رودخانهای به همین نام و در مسیر راه باستانی شاپورخواست به طرهان احداث شدهاست. در متون تاریخی از آن به عنوان کژکی یاد شدهاست. طول پل حدود ۳۲۰ متر و عرض هریک از دو چشمه شرقی آن ۲۰/۲۳ متر است. ارتفاع آن در بالاترین قسمت ۲۶ متر و در کوتاهترین قسمت ۱۰ متر است از دوازده طاق پل فقط سه دهنه آن تخریب شده و بقیه هنور سالم هستند. برخی از پایههای پل باسنگهای بزرگ و حجاری شده ساخته شدهاند. مواد و مصالح این بنای سترگ از سنگ، گچ و آجر تشکیل شدهاست. در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته وجود دارد که با مشخصات پلهای ساسانی قابل مقایسه هستند. بنای فعلی منسوب به آل حسنویه و مربوط به قرن ۴ است که به شماره ۳۵۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید است.[۵]
در کنار این پل بقایای سه پل دیگر از دورههای گذشته به جای ماندهاست که مشخصات پلهای ساسانی را دارند و احتمالاً متعلق به همان دوره هستند.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ ۱٫۸ مجله علمی پژوهشی پژوهشهای تاریخی - حکومت بنی حسنویه از ظهور تا سقوط
- ↑ مارکوپولو - بیستون شهری در دامنه کوه خدایان
- ↑ کردستان من - آل حسنویه
- ↑ بیتوته - فَلَکالافلاک یکی از چشمگیرترین اثر تاریخی و گردشگری در خرمآباد
- ↑ پایگاه خبری گلونی - یادگار حکومت لری آل حسنویه