طاهریان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حملهٔ | [[پرونده:گسترهٔ فرمانروایی طاهریان.jpg|بندانگشتی|'''گسترهٔ فرمانروایی طاهریان''']]'''طاهریان''' اولین حکومت مستقل (یا به گفته بعضی نیمهمستقل) [[ایران]] بعد از حملهٔ اعراب بودند.<ref name=":0" /> حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ هجری قمری توسط طاهر بن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد.<ref name=":1">تاریخ ما - [https://tarikhema.org/ancient/iran/22652/طاهریان/ طاهریان]</ref> | ||
در اوایل قرن سوم، طاهر | در اوایل قرن سوم، طاهر یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد. | ||
در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها از توجه به شرق ایران | طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف درآوردند. در زمان طاهریان قیامهای [[بابک خرمدین|بابک]] و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها از توجه به شرق ایران بازدارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد؛ و سرانجام در ۲۵۹ هجری به دست [[یعقوب لیث|یعقوب لیث صفاری]] سرنگون شد.<ref name=":0">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/7 طاهریان]</ref> | ||
== زمینه پیدایش طاهریان (از ۲۰۵ تا ۲۵۹ هجری قمری) == | |||
پس از مرگ هارون الرشید خلیفه عباسی در ۱۹۳ هجری قمری میان دو پسرش امین و مأمون بر سر خلافت نزاع درگرفت. مأمون به طاهر دستور داد که با برادر وی امین جنگ کند. طاهر امین را مغلوب کرد و ذوالیمینین (صاحب دو دست راست) لقب گرفت و از طرف مأمون حکومت خراسان منصوب شد و اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی را تشکیل داد و اولین گام در راه استقلال ایران را برداشت و نام خلیفه از خطبه حذف کرد.<ref name=":2">ایرانشناسی - [http://iransair.blogsky.com/1387/09/12/post-3/ طاهریان-صفاریان-سامانیان]</ref> | |||
از آنجا که مأمون مادرش خراسانی و خودش شیعیگونه و نیمهایرانی بود و خلافتش را مدیون سپاه خراسان، خاصه مرهون سعی و جلادت یک سردار خراسانی از موالی خزاعه که از عهد ابومسلم دعوت عباسی را پذیرفته بودند به نام طاهر بود در شوال ۲۰۵ ظاهراً به پاس خدمات طاهر و باطناً گویا برای دور کردن او از بغداد و کوتاه ساختن دست استیلایش از امور خلافت، او را به حکومت خراسان فرستاد. مخصوصاً چون طاهر امین را کشته بود، خلیفه با این حرکت قاتل برادر را از پیش چشم خود دور کرد و طاهر نیز چون از خلیفه بیم داشت این مأموریت را به میل پذیرفت.»<ref name=":3">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/hokumat-taherian حکومت طاهریان]</ref> | |||
== | == طاهریان زمینهساز استقلال ایران == | ||
شاید تصور شود سلسله طاهری نخستین سلسله ایرانیِ نیمهمستقل است که در ایران بعد از اسلام به قدرت رسیدهاست. سلسلههای بعدی عبارتند از صفاریان، سامانیان و… | |||
ولی در واقع طاهریان ویژگیهای یک دولت نیمهمستقل، همانند سلسلههای یاد شده را نداشتند. در عین حال، یک تفاوت اساسی با امیران پیش از خود داشتند. آن تفاوت در این بود که امیران پیشین، نه به صورت موروثی بلکه تنها با حُکم خلفا سر کار آمده و با حکم آنان عزل میشدند، بدون آن که قدرت را بهطور خانوادگی در میان خاندان خویش نگاه دارند؛ اما طاهریان، آنچنان موضع استواریدر خراسان داشتند که به صورت موروثی برای پنجاه سال حکومت را در اختیار گرفتند. این نکتهای تازه و تجربهای بود که میتوانست زمینه را برای دولتهای بعدی که به سمت استقلالخواهی پیش رفتند، فراهم کند. آنها درآمدی بر نظام سلسلهسالاری مستقل ایرانی دوره بعد از خود هستند. با این حال، از نظر اصولکار، آنها هر بار با حکم خلیفه جدید به حکومت خویش ادامه داده و به هر روی، منصوب از طرف آنان بودند. | |||
طاهر | همچنین این مسئله که ایران میبایست به نوعی استقلال در اداره برسد، از زمان هارون مطرح شده بود؛ درست از زمانی که وی، مأمون را به امارت شرق ایران گماشت و امارت مرکز و غرب دنیای اسلام را به امین داد. این تفکیک ضرورتی بود که خلافت عباسی میبایست به آن تن میداد؛ زیرا امکان اداره این سرزمین وسیع از مرکزیت بغداد نبود. زمانی که مأمون به بغداد آمد، مشرق را به طاهر سپرد و بر تفکیک شرق از غرب مهر تأیید نهاد. این اقدام، آغازی برای استقلال ایران از بغداد بود.<ref name=":4" /> | ||
== امیران خانواده طاهریان<ref name=":4">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/nue-hokumat-taherian نوع حکومت طاهریان]</ref> == | |||
طاهر بن حسین ۲۰۵–۲۰۷ (سالها به هجری قمری است) | |||
طلحه بن طاهر ۲۰۷–۲۱۳ | |||
علی بن طاهر (به نیابت از عبدالله) ۲۱۳–۲۱۴ | |||
طاهر | عبدالله بن طاهر ۲۱۳–۲۳۰ | ||
طاهر (دوم) بن عبدالله ۲۳۰–۲۴۸ | |||
== طاهر بن حسین == | محمد بن طاهر بن عبدالله ۲۴۸–۲۵۹ | ||
طاهر بن حسین در سال | |||
=== طاهر بن حسین === | |||
طاهر بن حسین در سال ۱۸۱ هجری قمری از جانب علی بن عیسی، والی خراسان، به حکومت پوشنگ منصوب شد. برخورد شدید او با خوارج و حمزه بن عبدالله خارجی و نیز همراهی او با هرثمه برای نبرد با رافع بن لیث به دستور هارون الرشید باعث انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه مأمون شد. او درسال ۱۹۵ هجری قمری برای مقابله با علی بن عیسی سردار امین انتخاب شد که در نبردی در قسطانه نزدیک ری او را شکست داد. در سال ۱۹۷ نیز در رأس سپاه مأمون به محاصرهٔ یک ساله بغداد پرداخت؛ امین را دستگیر و به قتل رساند. | |||
در سال ۱۹۹ برای فرونشاندن فتنهٔ نصر بن شبث خارجی به رقه در شام رفت و تا ۲۰۴ در آنجا بود. بعد از بازگشت از شام به عنوان رئیس شرطه بغداد انتخاب شد. بالاخره در سال ۲۰۵ مأمون، ولایت خراسان را به او سپرد و بعدها امارت سیستان، کرمان، قوس، طبرستان، رویان و ری نیز زیر نظر او بود. اما سال بعد نام مأمون را از خطبهها انداخت و برای او دعا نکرد و حتی در سکهها نیز نام او را ضرب نکرد و نوعی استقلال به هم رساند سرانجام بعد از یکسال و شش ماه حکومت در خراسان در سال ۲۰۷ درگذشت.<ref name=":1" /> | |||
=== عبدالله === | === عبدالله === | ||
پس از | پس از طاهر، پسرش، عبدالله، از سوی مأمون بر خراسان گماشته شد. او در سال ۲۱۶ خوارج خراسان را ریشهکن کرد و پس از برقراری آرامش، نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد. | ||
وی از سوی خلفای | وی از سوی خلفای بعدی، معتصم و واثق نیز حمایت گردید. او در خراسان بناهای زیادی ایجاد و و قف مردم کرد و به توسعهٔ کشاورزی و آبیاری و حفر قنات پرداخت و کتابخانهٔ عظیمی نیز در نیشابور برپاکرد. | ||
=== طاهر === | === طاهر === | ||
پس از درگذشت عبدالله، فرزندش طاهر، از طرف | پس از درگذشت عبدالله، فرزندش طاهر، از طرف واثق به حکومت خراسان منصوب شد. در دورهٔ او خوارج و عیاران بخشهایی از قلمرو او را تصرف کردند. | ||
=== محمد بن طاهر === | === محمد بن طاهر === | ||
در دورهٔ زمامداری محمدبن طاهر (۲۲۸–۲۵۹) حسن بن زید علوی در طبرستان در سال ۲۵۱ خروج کرد و بر اکثر بلاد دیلم و گیلان مستولی شد و از طرفی یعقوب لیث نیز بعد از ضبط سیستان بخشهایی از خراسان را تصرف کرد و به هرات لشکر کشید و والی محمدبن طاهر را از آنجا بیرون کرده، پوشنگ را که دارالسلطنهٔ طاهریان بود تصرف کرد بدین سان قلمرو طاهریان تجزیه شد و محمد توسط یعقوب لیث صفاری دستگیر و دولت طاهریان منقرض شد.<ref name=":1" /> | |||
== وجه تسمیه لقب «ذوالیمینین» برای طاهر == | |||
نوشتهاند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که میخواست با امام رضا (ع) ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با امام بیعت کرد و گفت: «دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.» چون مأمون این گفته را شنید گفت: «من هر دو دست طاهر را راست میگویم تا بیعت او بر هر دوی ما درست باشد.» از این جهت به طاهر لقب "ذوالیمینین" داد یعنی کسی که دارای دو دست راست است. باز گفتهاند که طاهر با هر دو دست شمشیر میزد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شدهاست. درسال ۲۰۷ هجری قمری، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان میرود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملّی ایرانی شمردهاند.<ref name=":5">تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/7 ایران در زمان طاهریان]</ref> | |||
== اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دورهٔ طاهریان == | |||
خراسان در این دوره مورد توجه علویان و محل حضور آنها بود که ورود امام رضا (ع) به این حضور افزود. طاهریان پیرو مذاهب اهل سنت بوده از خلافت عباسی حمایت و قیامهای علوی را سرکوب میکردند. | |||
آنان زبان عربی را پذیرفتند. نثر و نظم در این دوره عربی است. | |||
تشکیلات اداری طاهریان اقتباسی از خلافت عباسی بود که نمونهای از دیوانسالاری عهد ساسانی بود. | |||
دولت طاهریان، اولین دولت اسلامی بود که در دوران خلافت در ایران به وجود آمد و بخش قابل ملاحظه ای از این سرزمین را به صورت نوع حکومت موروثی محلی از نظارت مستقیم خلیفه بغداد خارج کرد. با این حال، این دولت در کسب قدرت و حفظ آن، محتاج به اعمال خشونت در مقابل خلفا نشد. طاهر بن حسین، که این دولت به وسیله وی بنیاد شد، از موالی وابسته به قبیله خزاعه از اعراب خراسان بود. طاهر تربیت عربی داشت. خاندانش نیز، ایرانی نژاد و فارسی زبان بودند که از مدتها پیش در پوشنگ (فوشنج) هرات شهرت و قدرت داشتند. | |||
در اواخر خلافت هارون و دردورهای که مأمون در خراسان اقامت داشت، طاهر و پدرش حسین مورد توجه مأمون واقع شدند. چون طاهر چند سالی بعد در کشمکشی که بین مأمون و برادرش امین بر سر خلافت درگرفت، موفق به غلبه بر سپاه امین و تأمین خلافت مأمون گشت، در دستگاه خلافت حیثیتی قابل ملاحظه یافت. چندی بعد، از آنجا که رفع اغتشاشهایی که در خراسان به وسیله خوارج روی داده بود ضرورت فوری داشت، و نیز خلیفه هم ترجیح میداد قاتل برادر را از پیش چشم خود دور نماید، ولایت خراسان را به طاهر تفویض کرد. البته، این تفویض شامل فرمانروایی سیستان و کرمان نیز میشد و مشتمل بر نظارت بر ماور النهر و احیاناً فتوحات اسلامی در آن نواحی بود. | |||
بدین گونه، قلمرو حکومت طاهر، به قول طبری، از بغداد تا دورترین سرزمینهای شرق را شامل بود. در خراسان طاهر داعیه استقلال یافت و موجب نگرانی خلیفه گشت. اما بعد از مرگ مشکوک وی که بلافاصله بعد از حذف نام مأمون از خطبه نماز جمعه واقع شد (۲۰۷ ه. ق)، خلیفه خود را ناچار دید حکومت خراسان را به پسر وی – طلحه بن طاهر – واگذار کند. البته، حکومت خراسان در آن هنگام در واقع تحت سلطه و تصرف وی بود. بدین سان، حکومت خراسان در خاندان طاهر به صورت موروثی درآمد. خلیفه هم به اصطلاح با قبول حکومت طلحه به صورت دست نشانده، وابستگی آن را به خلافت بغداد اعاده و تأمین کرد. | |||
لذا، استقلال حکومت موروثی خاندان طاهر به صورت یک تحول اداری درآمد و شکل یک تجزیه و انفصال سیاسی به خود نگرفت. حکومت طلحه هم در خراسان که به نیابت از برادرش عبدالله بن طاهر منسوب شد، صورت اداری تحول را قابل توجیه ساخت. فرمانروایی طلحه که شش سالی بیش نکشید (وفات ربیع الاول ۲۱۳) صرف مبارزه با خوارج شد. در عین حال، مانند پدر همچنان خراج مقرر را به خلیفه میپرداخت. با این کار، حکومت خود را از اینکه نوعی طغیان نسبت به فرمانروایی خلافت تلقی شود، حفظ کرد. در دوران فرمانروایی برادرش، عبدالله بن طاهر (۲۳۰–۲۱۳)، قدرت طاهریان به اوج اعتلای خویش رسید. بعد از وفات مأمون (۲۱۸) خلیفه جدید «المعتصم بالله» هم، با آنکه به ظاهر از عبدالله دل خوشی نداشت، ابقای او را در حکومت خراسان اجتنابناپذیر یافت. بدینگونه، استقلال طاهریان بعد از مأمون نیز، بی تزلزل ماند. | |||
عبدالله در تجهیز غزوههای اسلامی در ماورالنهر اهتمام کرد و در دفع اغتشاش مجدد خوارج کوشید. همچنین، توفیقی که در اطفای شورش مازیار پیدا کرد (۲۲۵) حیثیت او را در نزد متشرعه سنی و خلیفه بغداد فزونی داد. در خراسان به توسعه آبادانی و ترویج کشاورزی علاقه نشان داد و به خصوص در حمایت از طبقات کشاورز در مقابل مالکان بزرگ و عمال دولت مساعی قابل ملاحظهای به جای آورد. حکومت پسرش، طاهر بن عبدالله (۲۴۸ –۲۳۰)، در بسط عدالت و حفظ امنیت گذشت. در پایان عهد او، سیستان دچار اغتشاش شد و با اعتلای یعقوب لیث، این منطقه از قلمرو طاهریان جدا گشت (۲۴۸). محمد بن طاهر که بعد از او به امارت رسید، طبرستان را هم از دست داد (۲۵۰). او چندی بعد بهوسیله یعقوب لیث، مغلوب و اسیر شد (۲۵۹). سرانجام با غلبه صفاریان بر خراسان، فروانروایی طاهریان پایان یافت. | |||
با آنکه بعدها یک بار دیگر نیز حکومت خراسان چندی به او واگذار شد (۲۷۱) ولی قدرت طاهریان دیگر در خراسان هرگز تجدید نشد. امارت طاهریان در خراسان اندکی بیش از نیم قرن طول کشید. مرکز فرمانروایی آنان ابتدا در مرو بود و سپس به نیشابور منتقل شد. از نامه ای که طاهر بن حسین به پسرش عبدالله در باب آیین فروانروایی نوشت، میتوان مبنای نظری حکومت آنان را دریافت. این متن در کتاب «بغداد» ابن طیفور و ماخذ دیگر نقل شدهاست. همچنین از دستورالعمل بخشنامه گونهای که عبدالله بن طاهر به عمال خود در ولایتهای تابع فرستاد، که متن آن نیز در «زین الااخبار» گردیزی آمدهاست این امر دریافت میشود. | |||
البته در تمام قلمرو آنان با آنکه نام خلیفه در خطبه و سکه آورده میشد، حاکم واقعی امیر طاهری بود و خلیفه بغداد امکان و مجال اعمال قدرت در امور را نداشت.<ref name=":1" /> | |||
پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او ۵۰ سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه میآورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور یسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی دربارهٔ راه نگهداری از قناتها نوشته شد. دربار او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»<ref name=":5" /> | |||
== خوارج در زمان طاهریان == | |||
در زمان خلافت مهدی در سال ۱۶۰ از فرقه خوارج که درکرمان و سیستان و خراسان و دو طرف دریای عمان فراوان بودند، شخصی از اعراب مهاجر قبیله بنی ثقیف به نام یوسف البَرم در قسمت شرقی خراسان یعنی درحدود مرو رود و طالقان و جوزجانان (گوزگانان) به ادعای امامت قیام کرد و حکومت شهر پنوشنگ را که با مصعب جدّ طاهر ذوالیمینین بود از او گرفت و بر کلیه ناحیه شرق خراسان استیلا یافت. | |||
جمعی دیگر از خوارج در عهد هارون به ریاست حمزه خارجی در سیستان و خراسان و قهستان و مکران دولت معتبری تشکیل دادند وحمزه لقب امیرالمؤمنین اختیار کرد. هارون بیشتر به خیال دفع حمزه عازم خراسان گردید ولی چون در همین سفر مرد، حمزه به همان قدرت سابق باقی ماند و با آل طاهر که تازه بر روی کار آمده و خراسان و سیستان را تحت حکومت خود درآورده بودند، به زدوخورد پرداخت؛ گاهی غالب و زمانی مغلوب بود تا آنکه به دست طلحه پسرو جانشین طاهر ذوالیمینین مغلوب شد و در سال ۲۱۳ فوت کرد ولی خوارج از میان نرفتند و پیوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال ۲۳۳ که امامت ایشان نصیب عمار خارجی شد و این عمار همان کسی است که به دست یعقوب لیث به قتل رسیدهاست.»<ref name=":3" /> | |||
در | == اوضاع سایر ایالات ایران در زمان طاهریان == | ||
در فرمان مأمون به طاهر، حکومت تمامِ مشرق اسلامی به وی واگذار شد. طبعاً در تمامی این مناطق، طاهر فرمانروایانی داشتهاست. از جمله نزدیکترین آنها به خراسان، دیار سیستان است. طاهر حکومت این ناحیه را به فرزندش طلحه سپرد و او نیز در دورههای مختلف، حاکمانی برای آن منطقه میفرستاد. | |||
خوارج سیستان بسیار قوی بودند وبارها حاکم آن ناحیه را از سیستان بیرونکردند. زمانی حمزه خارجی فرماندهی آنها را داشت وپس از آن که به تعبیر «تاریخسیستان» در سال ۲۱۳ فرمان یافت ـ یعنی درگذشت ـ آنها با شخصی به نام ابواسحاق جاشنی بیعت کردند. او با غارتگریهای آنها مخالفت کرد وآنها مجبور شدند با ابوعوف نامی بیعت کنند. کرّ و فرّ خوارج گهگاه در جهت دفاع از مردم بود و روزگاری، باعث آشوب و ناآرامی. به همین دلیل، مردم نیز در حمایت از آنها یا دولت طاهری دو دل بودند. عاقبت عیّاران، به رهبری یعقوب لیث، با جذب حمایت مردم، توانستند برای مدتی نام سیستان را در تاریخ ایران پرآوازه کنند. | |||
یکی از مناطق مهمی که حد فاصل خراسان و عراق بود، منطقه جبال بود. در این استان نیز شهرهای مختلفی وجود داشت که مهمترین آنها ری بود. حاکمان این شهر، نوعاً از طرف طاهریان تعیین شده و در برخی اوقات افرادی از خود خاندان طاهری بودند. اسحاق بن ابراهیم بن مصعب، عموزاده طاهر و نیز محمد بن علی بن طاهر، از جمله حاکمان شهر ری بودند. همچنین گفته شدهاست که حسین بن طاهر بن عبدالله بن طاهر، در سال ۲۶۲ به عنوان حاکم استان جبال منصوب شد. | |||
شهر قم از دیگر شهرهای جبال بود که به دلیل حضور طایفه عرب اشعری که مذهب شیعه داشتند، بهطور مداوم در برابر امیران عباسی میایستاد. البته دلایلی که در کتابهای تاریخی آمده، حاکی از آن است که مشکل مردم، گرفتن خراج بی حدوحصر از آنها بودهاست. داستانهای مفصلی در این باره در کتاب تاریخ قم آمدهاست. | |||
در سال ۲۱۰ هجری، مردم قم مأمون را از خلافت خلع کردند که با آمدن سپاه عباسی شهر تصرف شد و مبالغ زیادی به عنوان خراج از مردم گرفته شد. علی بن هشام حاکم قم و برخی مناطق دیگر، به قدری ظالم بود که در سال ۲۱۷ مأمون فرمان قتل او را صادر کرد. درباره قم خبر دیگری هم از سال ۲۵۴ هجری هست که مُفْلحترکی به این شهر حمله کرد وشمار زیادی از مردم را کشت. | |||
شهر | شهر کرج ـ در نزدیکی اراک کنونی ـ از شهرهای تازه تأسیسی بوده که در اوایل قرن سوم هجری بنا نهاده شد. بنیادگذار این شهر، قاسم بن عیسی معروف به ابودُلَفعِجْلی (متولد ۲۲۵ یا ۲۲۶) است. وی همراه طایفهاش بنیعجل در عراق عجم سکونتگزید و در تحولات سیاسی این دوران نقش فعالی به عهده گرفت. به همین دلیل شهر مزبور را کرج ابودُلَف مینامند. | ||
فرزندان و نوادگان ابودلف از رجال مشهور سیاسی و علاقمند به ادب و فرهنگ بودند. عبدالعزیز بن ابیدلف و احمد ـ فرزند عبدالعزیز ـ از چهرههایی هستند کهزمانی امارت کاشان، [[اصفهان]] و برخی دیگر از شهرهای جبال را در قرن سوم داشتهاند. شاعران زیادی از جمله ابوتَمّام و دِعْبِل از وی ستایش کردهاند که اشعارشان بر جای ماندهاست. او به علویان نیز علاقه زیادی داشت و به آنان کمکمیکرد. | |||
ولایت فارس نیز در اختیار طاهریان بود و از امرای آن در این دوره ابراهیم بنمصعب بن حسین و محمد بن اسحاق بن ابراهیم طاهری هستند. میان این افراد که عموزادههای طاهر بودند، نزاع و اختلاف بود؛ اما به هر روی منطقه مزبور هر از چندی میان آنها دست به دست میشد. | |||
آذربایجان در این سالها، سخت گرفتار شورش بابک خرّم دین بود.<ref>تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/ghalamro-taherian قلمرو طاهریان]</ref> | |||
== طاهریان و فرهنگ == | |||
آنان، مانند بسیاری از موالی ایرانی دیگر، شرایط جدید را که شرایطی عربی بود قبول کرده وزبان رسمی عربی را پذیرفتند. شگفت آن که ابنفَنْدُق بیهقی نوشتهاست: طلحه فرزند طاهر، فردی عالِم و نحوی بوده و سیبویه، ادیب برجسته عرب قصد رفتن نزد او را داشت که در مسیر عبور، در شهر ساوه درگذشت. | |||
منهاج سراج نیز نوشتهاست: «عبدالله بن طاهر عظیم علم دوست بود، تا غایتی که از امام ابوعبید القاسم بن سلاّم التماس نمود تا غریب الحدیث را برای او شرح کرد و در عوض آن صد هزار درم نقره و خلع وافر داد.» | |||
طاهریان از موالی قبیله خزاعه بودند و این خود نوعی داخل شدن در نسب عربی بود. در این دوره پنجاه ساله، نشانی از این که آنها به زبان فارسی توجهی کرده یا زبان مزبور رشد و توسعهای یافته باشد، وجود ندارد. در حالی که در دوره سامانیها، آثار فراوانی در این باره یافت میشود. این زمان هنوز فارسیِ جدید بهمرحله بلوغ نرسیده بود و زبان پهلوی نیز یارای مطرح شدن در عرصهای فراتر از عرصه یک زبان خانگی و محلی را نداشت. | |||
بنابراین، باید از داشتن هرگونه اندیشهای دراینباره که سلسله طاهری یکسلسلة ایرانْگرا وحتی ایرانی به معنای نوعی ملیگرایی است، پرهیز کرد. اینزمان، هنوز ایران، به تمام معنا جزو لاینفک دنیای اسلام بود و جنبشهای ایرانیگرا، همگی توسط امویان و عباسیان سرکوب شده و طاهریان در این زمینه، از یاران عباسیان بهشمار میآمدند. این مسئله تا به آنجاست که برخی گفتند که طاهریان دستور سوزاندن برخی از کتابهای عجمی مانند قصه وامق و عذرا رادادند. عوفی در کتاب لباب الالباب درباره طاهریان نوشتهاست: | |||
ایشان را در پارسی و لغت دری، اعتقادی نبود. در آن عصر شعرا، در این فن، کمتر خوض کردند. | |||
ابن ندیم در کتاب الفهرست نوشتهاست که امرای طاهری همه شاعر بودند و طبعا این اشعار به عربی بودهاست. دیوان طاهر پنجاه برگ، دیوان عبدالله پنجاه برگ و دیوان محمد بن عبدالله بن طاهر هفتاد برگ و دیوان عبیدالله بن عبدالله، یک صد برگ بودهاست. این عبیدالله، کتابهایی هم داشتهاست که یکی از آنها کتاب فی السیاسةالملوکیة بودهاست. | |||
از دیگر فرهیختگان طاهری، منصور بن طلحة بن طاهر بن حسین است که عبدالله بن طاهر او را حکیم آلطاهر مینامید. ابنندیم نوشتهاست: وی مدتی امارت مرو و آمل را داشت و آثاری در فلسفه و موسیقی نگاشت. یکی از آنها المونس فی الموسیقی بود که کِندی، فیلسوف عرب، آن را واقعاً اسباب انس و راحتی میدانست. | |||
شاعرانی نیز که در اطراف آنها رفتوآمد داشتند، همه شعر عربی میسرودند. یکی از آنها ابوعمرو کلثوم بن عَمْرو عَتّابی است که او را مصاحب و ندیم طاهر دانستهاند.<ref>تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/farhang-taherian فرهنگ طاهریان]</ref> | |||
== قیامهای بابک و مازیار == | == قیامهای بابک و مازیار == | ||
از وقایع مهم روزگار طاهریان | از وقایع مهم روزگار طاهریان ظهور بابک خرمدین بود که گویا از آیین مزدک پیروی میکرد و علیه حکومت تازیان برخاسته بود. او پس از سالها مبارزه سرانجام در ۲۲۳ هجری قمری به دست افشین سردار ایرانی معتصم خلیفه عباسی به قتل رسید. | ||
دیگر قیام مازیار پسر قارن بود در | دیگر قیام مازیار پسر قارن بود در ۲۲۴ که در همان سال گرفتار شد و در ۲۲۵ در سامرا اعلام گردید. معتصم افشین را بازداشت کرد و او در سال ۲۲۶ در زندان خلیفه جان داد.<ref name=":2" /> | ||
== اضمحلال طاهریان == | == اضمحلال طاهریان == | ||
محمدبن طاهر ( | محمدبن طاهر (آخرین حکمران طاهریان) از یعقوب لیث صفاری شکست خورد (۲۵۹) و با کشته شدن وی سلسلهٔ طاهریان به آخر رسید.<ref>Tiki-Toki - [http://www.tiki-toki.com/timeline/entry/232026/-/#vars!date=0867-02-06_12:13:41! طاهریان]</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} | ||
[[رده:تاریخ ایران]] | |||
[[رده:تاریخ جهان]] | |||
[[رده:سلسلههای بعد از اسلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۵۱
طاهریان اولین حکومت مستقل (یا به گفته بعضی نیمهمستقل) ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند.[۱] حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ هجری قمری توسط طاهر بن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد.[۲]
در اوایل قرن سوم، طاهر یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد.
طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف درآوردند. در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها از توجه به شرق ایران بازدارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد؛ و سرانجام در ۲۵۹ هجری به دست یعقوب لیث صفاری سرنگون شد.[۱]
زمینه پیدایش طاهریان (از ۲۰۵ تا ۲۵۹ هجری قمری)
پس از مرگ هارون الرشید خلیفه عباسی در ۱۹۳ هجری قمری میان دو پسرش امین و مأمون بر سر خلافت نزاع درگرفت. مأمون به طاهر دستور داد که با برادر وی امین جنگ کند. طاهر امین را مغلوب کرد و ذوالیمینین (صاحب دو دست راست) لقب گرفت و از طرف مأمون حکومت خراسان منصوب شد و اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی را تشکیل داد و اولین گام در راه استقلال ایران را برداشت و نام خلیفه از خطبه حذف کرد.[۳]
از آنجا که مأمون مادرش خراسانی و خودش شیعیگونه و نیمهایرانی بود و خلافتش را مدیون سپاه خراسان، خاصه مرهون سعی و جلادت یک سردار خراسانی از موالی خزاعه که از عهد ابومسلم دعوت عباسی را پذیرفته بودند به نام طاهر بود در شوال ۲۰۵ ظاهراً به پاس خدمات طاهر و باطناً گویا برای دور کردن او از بغداد و کوتاه ساختن دست استیلایش از امور خلافت، او را به حکومت خراسان فرستاد. مخصوصاً چون طاهر امین را کشته بود، خلیفه با این حرکت قاتل برادر را از پیش چشم خود دور کرد و طاهر نیز چون از خلیفه بیم داشت این مأموریت را به میل پذیرفت.»[۴]
طاهریان زمینهساز استقلال ایران
شاید تصور شود سلسله طاهری نخستین سلسله ایرانیِ نیمهمستقل است که در ایران بعد از اسلام به قدرت رسیدهاست. سلسلههای بعدی عبارتند از صفاریان، سامانیان و…
ولی در واقع طاهریان ویژگیهای یک دولت نیمهمستقل، همانند سلسلههای یاد شده را نداشتند. در عین حال، یک تفاوت اساسی با امیران پیش از خود داشتند. آن تفاوت در این بود که امیران پیشین، نه به صورت موروثی بلکه تنها با حُکم خلفا سر کار آمده و با حکم آنان عزل میشدند، بدون آن که قدرت را بهطور خانوادگی در میان خاندان خویش نگاه دارند؛ اما طاهریان، آنچنان موضع استواریدر خراسان داشتند که به صورت موروثی برای پنجاه سال حکومت را در اختیار گرفتند. این نکتهای تازه و تجربهای بود که میتوانست زمینه را برای دولتهای بعدی که به سمت استقلالخواهی پیش رفتند، فراهم کند. آنها درآمدی بر نظام سلسلهسالاری مستقل ایرانی دوره بعد از خود هستند. با این حال، از نظر اصولکار، آنها هر بار با حکم خلیفه جدید به حکومت خویش ادامه داده و به هر روی، منصوب از طرف آنان بودند.
همچنین این مسئله که ایران میبایست به نوعی استقلال در اداره برسد، از زمان هارون مطرح شده بود؛ درست از زمانی که وی، مأمون را به امارت شرق ایران گماشت و امارت مرکز و غرب دنیای اسلام را به امین داد. این تفکیک ضرورتی بود که خلافت عباسی میبایست به آن تن میداد؛ زیرا امکان اداره این سرزمین وسیع از مرکزیت بغداد نبود. زمانی که مأمون به بغداد آمد، مشرق را به طاهر سپرد و بر تفکیک شرق از غرب مهر تأیید نهاد. این اقدام، آغازی برای استقلال ایران از بغداد بود.[۵]
امیران خانواده طاهریان[۵]
طاهر بن حسین ۲۰۵–۲۰۷ (سالها به هجری قمری است)
طلحه بن طاهر ۲۰۷–۲۱۳
علی بن طاهر (به نیابت از عبدالله) ۲۱۳–۲۱۴
عبدالله بن طاهر ۲۱۳–۲۳۰
طاهر (دوم) بن عبدالله ۲۳۰–۲۴۸
محمد بن طاهر بن عبدالله ۲۴۸–۲۵۹
طاهر بن حسین
طاهر بن حسین در سال ۱۸۱ هجری قمری از جانب علی بن عیسی، والی خراسان، به حکومت پوشنگ منصوب شد. برخورد شدید او با خوارج و حمزه بن عبدالله خارجی و نیز همراهی او با هرثمه برای نبرد با رافع بن لیث به دستور هارون الرشید باعث انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه مأمون شد. او درسال ۱۹۵ هجری قمری برای مقابله با علی بن عیسی سردار امین انتخاب شد که در نبردی در قسطانه نزدیک ری او را شکست داد. در سال ۱۹۷ نیز در رأس سپاه مأمون به محاصرهٔ یک ساله بغداد پرداخت؛ امین را دستگیر و به قتل رساند.
در سال ۱۹۹ برای فرونشاندن فتنهٔ نصر بن شبث خارجی به رقه در شام رفت و تا ۲۰۴ در آنجا بود. بعد از بازگشت از شام به عنوان رئیس شرطه بغداد انتخاب شد. بالاخره در سال ۲۰۵ مأمون، ولایت خراسان را به او سپرد و بعدها امارت سیستان، کرمان، قوس، طبرستان، رویان و ری نیز زیر نظر او بود. اما سال بعد نام مأمون را از خطبهها انداخت و برای او دعا نکرد و حتی در سکهها نیز نام او را ضرب نکرد و نوعی استقلال به هم رساند سرانجام بعد از یکسال و شش ماه حکومت در خراسان در سال ۲۰۷ درگذشت.[۲]
عبدالله
پس از طاهر، پسرش، عبدالله، از سوی مأمون بر خراسان گماشته شد. او در سال ۲۱۶ خوارج خراسان را ریشهکن کرد و پس از برقراری آرامش، نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد.
وی از سوی خلفای بعدی، معتصم و واثق نیز حمایت گردید. او در خراسان بناهای زیادی ایجاد و و قف مردم کرد و به توسعهٔ کشاورزی و آبیاری و حفر قنات پرداخت و کتابخانهٔ عظیمی نیز در نیشابور برپاکرد.
طاهر
پس از درگذشت عبدالله، فرزندش طاهر، از طرف واثق به حکومت خراسان منصوب شد. در دورهٔ او خوارج و عیاران بخشهایی از قلمرو او را تصرف کردند.
محمد بن طاهر
در دورهٔ زمامداری محمدبن طاهر (۲۲۸–۲۵۹) حسن بن زید علوی در طبرستان در سال ۲۵۱ خروج کرد و بر اکثر بلاد دیلم و گیلان مستولی شد و از طرفی یعقوب لیث نیز بعد از ضبط سیستان بخشهایی از خراسان را تصرف کرد و به هرات لشکر کشید و والی محمدبن طاهر را از آنجا بیرون کرده، پوشنگ را که دارالسلطنهٔ طاهریان بود تصرف کرد بدین سان قلمرو طاهریان تجزیه شد و محمد توسط یعقوب لیث صفاری دستگیر و دولت طاهریان منقرض شد.[۲]
وجه تسمیه لقب «ذوالیمینین» برای طاهر
نوشتهاند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که میخواست با امام رضا (ع) ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با امام بیعت کرد و گفت: «دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.» چون مأمون این گفته را شنید گفت: «من هر دو دست طاهر را راست میگویم تا بیعت او بر هر دوی ما درست باشد.» از این جهت به طاهر لقب "ذوالیمینین" داد یعنی کسی که دارای دو دست راست است. باز گفتهاند که طاهر با هر دو دست شمشیر میزد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شدهاست. درسال ۲۰۷ هجری قمری، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان میرود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملّی ایرانی شمردهاند.[۶]
اوضاع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دورهٔ طاهریان
خراسان در این دوره مورد توجه علویان و محل حضور آنها بود که ورود امام رضا (ع) به این حضور افزود. طاهریان پیرو مذاهب اهل سنت بوده از خلافت عباسی حمایت و قیامهای علوی را سرکوب میکردند.
آنان زبان عربی را پذیرفتند. نثر و نظم در این دوره عربی است.
تشکیلات اداری طاهریان اقتباسی از خلافت عباسی بود که نمونهای از دیوانسالاری عهد ساسانی بود.
دولت طاهریان، اولین دولت اسلامی بود که در دوران خلافت در ایران به وجود آمد و بخش قابل ملاحظه ای از این سرزمین را به صورت نوع حکومت موروثی محلی از نظارت مستقیم خلیفه بغداد خارج کرد. با این حال، این دولت در کسب قدرت و حفظ آن، محتاج به اعمال خشونت در مقابل خلفا نشد. طاهر بن حسین، که این دولت به وسیله وی بنیاد شد، از موالی وابسته به قبیله خزاعه از اعراب خراسان بود. طاهر تربیت عربی داشت. خاندانش نیز، ایرانی نژاد و فارسی زبان بودند که از مدتها پیش در پوشنگ (فوشنج) هرات شهرت و قدرت داشتند.
در اواخر خلافت هارون و دردورهای که مأمون در خراسان اقامت داشت، طاهر و پدرش حسین مورد توجه مأمون واقع شدند. چون طاهر چند سالی بعد در کشمکشی که بین مأمون و برادرش امین بر سر خلافت درگرفت، موفق به غلبه بر سپاه امین و تأمین خلافت مأمون گشت، در دستگاه خلافت حیثیتی قابل ملاحظه یافت. چندی بعد، از آنجا که رفع اغتشاشهایی که در خراسان به وسیله خوارج روی داده بود ضرورت فوری داشت، و نیز خلیفه هم ترجیح میداد قاتل برادر را از پیش چشم خود دور نماید، ولایت خراسان را به طاهر تفویض کرد. البته، این تفویض شامل فرمانروایی سیستان و کرمان نیز میشد و مشتمل بر نظارت بر ماور النهر و احیاناً فتوحات اسلامی در آن نواحی بود.
بدین گونه، قلمرو حکومت طاهر، به قول طبری، از بغداد تا دورترین سرزمینهای شرق را شامل بود. در خراسان طاهر داعیه استقلال یافت و موجب نگرانی خلیفه گشت. اما بعد از مرگ مشکوک وی که بلافاصله بعد از حذف نام مأمون از خطبه نماز جمعه واقع شد (۲۰۷ ه. ق)، خلیفه خود را ناچار دید حکومت خراسان را به پسر وی – طلحه بن طاهر – واگذار کند. البته، حکومت خراسان در آن هنگام در واقع تحت سلطه و تصرف وی بود. بدین سان، حکومت خراسان در خاندان طاهر به صورت موروثی درآمد. خلیفه هم به اصطلاح با قبول حکومت طلحه به صورت دست نشانده، وابستگی آن را به خلافت بغداد اعاده و تأمین کرد.
لذا، استقلال حکومت موروثی خاندان طاهر به صورت یک تحول اداری درآمد و شکل یک تجزیه و انفصال سیاسی به خود نگرفت. حکومت طلحه هم در خراسان که به نیابت از برادرش عبدالله بن طاهر منسوب شد، صورت اداری تحول را قابل توجیه ساخت. فرمانروایی طلحه که شش سالی بیش نکشید (وفات ربیع الاول ۲۱۳) صرف مبارزه با خوارج شد. در عین حال، مانند پدر همچنان خراج مقرر را به خلیفه میپرداخت. با این کار، حکومت خود را از اینکه نوعی طغیان نسبت به فرمانروایی خلافت تلقی شود، حفظ کرد. در دوران فرمانروایی برادرش، عبدالله بن طاهر (۲۳۰–۲۱۳)، قدرت طاهریان به اوج اعتلای خویش رسید. بعد از وفات مأمون (۲۱۸) خلیفه جدید «المعتصم بالله» هم، با آنکه به ظاهر از عبدالله دل خوشی نداشت، ابقای او را در حکومت خراسان اجتنابناپذیر یافت. بدینگونه، استقلال طاهریان بعد از مأمون نیز، بی تزلزل ماند.
عبدالله در تجهیز غزوههای اسلامی در ماورالنهر اهتمام کرد و در دفع اغتشاش مجدد خوارج کوشید. همچنین، توفیقی که در اطفای شورش مازیار پیدا کرد (۲۲۵) حیثیت او را در نزد متشرعه سنی و خلیفه بغداد فزونی داد. در خراسان به توسعه آبادانی و ترویج کشاورزی علاقه نشان داد و به خصوص در حمایت از طبقات کشاورز در مقابل مالکان بزرگ و عمال دولت مساعی قابل ملاحظهای به جای آورد. حکومت پسرش، طاهر بن عبدالله (۲۴۸ –۲۳۰)، در بسط عدالت و حفظ امنیت گذشت. در پایان عهد او، سیستان دچار اغتشاش شد و با اعتلای یعقوب لیث، این منطقه از قلمرو طاهریان جدا گشت (۲۴۸). محمد بن طاهر که بعد از او به امارت رسید، طبرستان را هم از دست داد (۲۵۰). او چندی بعد بهوسیله یعقوب لیث، مغلوب و اسیر شد (۲۵۹). سرانجام با غلبه صفاریان بر خراسان، فروانروایی طاهریان پایان یافت.
با آنکه بعدها یک بار دیگر نیز حکومت خراسان چندی به او واگذار شد (۲۷۱) ولی قدرت طاهریان دیگر در خراسان هرگز تجدید نشد. امارت طاهریان در خراسان اندکی بیش از نیم قرن طول کشید. مرکز فرمانروایی آنان ابتدا در مرو بود و سپس به نیشابور منتقل شد. از نامه ای که طاهر بن حسین به پسرش عبدالله در باب آیین فروانروایی نوشت، میتوان مبنای نظری حکومت آنان را دریافت. این متن در کتاب «بغداد» ابن طیفور و ماخذ دیگر نقل شدهاست. همچنین از دستورالعمل بخشنامه گونهای که عبدالله بن طاهر به عمال خود در ولایتهای تابع فرستاد، که متن آن نیز در «زین الااخبار» گردیزی آمدهاست این امر دریافت میشود.
البته در تمام قلمرو آنان با آنکه نام خلیفه در خطبه و سکه آورده میشد، حاکم واقعی امیر طاهری بود و خلیفه بغداد امکان و مجال اعمال قدرت در امور را نداشت.[۲]
پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او ۵۰ سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه میآورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور یسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی دربارهٔ راه نگهداری از قناتها نوشته شد. دربار او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»[۶]
خوارج در زمان طاهریان
در زمان خلافت مهدی در سال ۱۶۰ از فرقه خوارج که درکرمان و سیستان و خراسان و دو طرف دریای عمان فراوان بودند، شخصی از اعراب مهاجر قبیله بنی ثقیف به نام یوسف البَرم در قسمت شرقی خراسان یعنی درحدود مرو رود و طالقان و جوزجانان (گوزگانان) به ادعای امامت قیام کرد و حکومت شهر پنوشنگ را که با مصعب جدّ طاهر ذوالیمینین بود از او گرفت و بر کلیه ناحیه شرق خراسان استیلا یافت.
جمعی دیگر از خوارج در عهد هارون به ریاست حمزه خارجی در سیستان و خراسان و قهستان و مکران دولت معتبری تشکیل دادند وحمزه لقب امیرالمؤمنین اختیار کرد. هارون بیشتر به خیال دفع حمزه عازم خراسان گردید ولی چون در همین سفر مرد، حمزه به همان قدرت سابق باقی ماند و با آل طاهر که تازه بر روی کار آمده و خراسان و سیستان را تحت حکومت خود درآورده بودند، به زدوخورد پرداخت؛ گاهی غالب و زمانی مغلوب بود تا آنکه به دست طلحه پسرو جانشین طاهر ذوالیمینین مغلوب شد و در سال ۲۱۳ فوت کرد ولی خوارج از میان نرفتند و پیوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال ۲۳۳ که امامت ایشان نصیب عمار خارجی شد و این عمار همان کسی است که به دست یعقوب لیث به قتل رسیدهاست.»[۴]
اوضاع سایر ایالات ایران در زمان طاهریان
در فرمان مأمون به طاهر، حکومت تمامِ مشرق اسلامی به وی واگذار شد. طبعاً در تمامی این مناطق، طاهر فرمانروایانی داشتهاست. از جمله نزدیکترین آنها به خراسان، دیار سیستان است. طاهر حکومت این ناحیه را به فرزندش طلحه سپرد و او نیز در دورههای مختلف، حاکمانی برای آن منطقه میفرستاد.
خوارج سیستان بسیار قوی بودند وبارها حاکم آن ناحیه را از سیستان بیرونکردند. زمانی حمزه خارجی فرماندهی آنها را داشت وپس از آن که به تعبیر «تاریخسیستان» در سال ۲۱۳ فرمان یافت ـ یعنی درگذشت ـ آنها با شخصی به نام ابواسحاق جاشنی بیعت کردند. او با غارتگریهای آنها مخالفت کرد وآنها مجبور شدند با ابوعوف نامی بیعت کنند. کرّ و فرّ خوارج گهگاه در جهت دفاع از مردم بود و روزگاری، باعث آشوب و ناآرامی. به همین دلیل، مردم نیز در حمایت از آنها یا دولت طاهری دو دل بودند. عاقبت عیّاران، به رهبری یعقوب لیث، با جذب حمایت مردم، توانستند برای مدتی نام سیستان را در تاریخ ایران پرآوازه کنند.
یکی از مناطق مهمی که حد فاصل خراسان و عراق بود، منطقه جبال بود. در این استان نیز شهرهای مختلفی وجود داشت که مهمترین آنها ری بود. حاکمان این شهر، نوعاً از طرف طاهریان تعیین شده و در برخی اوقات افرادی از خود خاندان طاهری بودند. اسحاق بن ابراهیم بن مصعب، عموزاده طاهر و نیز محمد بن علی بن طاهر، از جمله حاکمان شهر ری بودند. همچنین گفته شدهاست که حسین بن طاهر بن عبدالله بن طاهر، در سال ۲۶۲ به عنوان حاکم استان جبال منصوب شد.
شهر قم از دیگر شهرهای جبال بود که به دلیل حضور طایفه عرب اشعری که مذهب شیعه داشتند، بهطور مداوم در برابر امیران عباسی میایستاد. البته دلایلی که در کتابهای تاریخی آمده، حاکی از آن است که مشکل مردم، گرفتن خراج بی حدوحصر از آنها بودهاست. داستانهای مفصلی در این باره در کتاب تاریخ قم آمدهاست.
در سال ۲۱۰ هجری، مردم قم مأمون را از خلافت خلع کردند که با آمدن سپاه عباسی شهر تصرف شد و مبالغ زیادی به عنوان خراج از مردم گرفته شد. علی بن هشام حاکم قم و برخی مناطق دیگر، به قدری ظالم بود که در سال ۲۱۷ مأمون فرمان قتل او را صادر کرد. درباره قم خبر دیگری هم از سال ۲۵۴ هجری هست که مُفْلحترکی به این شهر حمله کرد وشمار زیادی از مردم را کشت.
شهر کرج ـ در نزدیکی اراک کنونی ـ از شهرهای تازه تأسیسی بوده که در اوایل قرن سوم هجری بنا نهاده شد. بنیادگذار این شهر، قاسم بن عیسی معروف به ابودُلَفعِجْلی (متولد ۲۲۵ یا ۲۲۶) است. وی همراه طایفهاش بنیعجل در عراق عجم سکونتگزید و در تحولات سیاسی این دوران نقش فعالی به عهده گرفت. به همین دلیل شهر مزبور را کرج ابودُلَف مینامند.
فرزندان و نوادگان ابودلف از رجال مشهور سیاسی و علاقمند به ادب و فرهنگ بودند. عبدالعزیز بن ابیدلف و احمد ـ فرزند عبدالعزیز ـ از چهرههایی هستند کهزمانی امارت کاشان، اصفهان و برخی دیگر از شهرهای جبال را در قرن سوم داشتهاند. شاعران زیادی از جمله ابوتَمّام و دِعْبِل از وی ستایش کردهاند که اشعارشان بر جای ماندهاست. او به علویان نیز علاقه زیادی داشت و به آنان کمکمیکرد.
ولایت فارس نیز در اختیار طاهریان بود و از امرای آن در این دوره ابراهیم بنمصعب بن حسین و محمد بن اسحاق بن ابراهیم طاهری هستند. میان این افراد که عموزادههای طاهر بودند، نزاع و اختلاف بود؛ اما به هر روی منطقه مزبور هر از چندی میان آنها دست به دست میشد.
آذربایجان در این سالها، سخت گرفتار شورش بابک خرّم دین بود.[۷]
طاهریان و فرهنگ
آنان، مانند بسیاری از موالی ایرانی دیگر، شرایط جدید را که شرایطی عربی بود قبول کرده وزبان رسمی عربی را پذیرفتند. شگفت آن که ابنفَنْدُق بیهقی نوشتهاست: طلحه فرزند طاهر، فردی عالِم و نحوی بوده و سیبویه، ادیب برجسته عرب قصد رفتن نزد او را داشت که در مسیر عبور، در شهر ساوه درگذشت.
منهاج سراج نیز نوشتهاست: «عبدالله بن طاهر عظیم علم دوست بود، تا غایتی که از امام ابوعبید القاسم بن سلاّم التماس نمود تا غریب الحدیث را برای او شرح کرد و در عوض آن صد هزار درم نقره و خلع وافر داد.»
طاهریان از موالی قبیله خزاعه بودند و این خود نوعی داخل شدن در نسب عربی بود. در این دوره پنجاه ساله، نشانی از این که آنها به زبان فارسی توجهی کرده یا زبان مزبور رشد و توسعهای یافته باشد، وجود ندارد. در حالی که در دوره سامانیها، آثار فراوانی در این باره یافت میشود. این زمان هنوز فارسیِ جدید بهمرحله بلوغ نرسیده بود و زبان پهلوی نیز یارای مطرح شدن در عرصهای فراتر از عرصه یک زبان خانگی و محلی را نداشت.
بنابراین، باید از داشتن هرگونه اندیشهای دراینباره که سلسله طاهری یکسلسلة ایرانْگرا وحتی ایرانی به معنای نوعی ملیگرایی است، پرهیز کرد. اینزمان، هنوز ایران، به تمام معنا جزو لاینفک دنیای اسلام بود و جنبشهای ایرانیگرا، همگی توسط امویان و عباسیان سرکوب شده و طاهریان در این زمینه، از یاران عباسیان بهشمار میآمدند. این مسئله تا به آنجاست که برخی گفتند که طاهریان دستور سوزاندن برخی از کتابهای عجمی مانند قصه وامق و عذرا رادادند. عوفی در کتاب لباب الالباب درباره طاهریان نوشتهاست:
ایشان را در پارسی و لغت دری، اعتقادی نبود. در آن عصر شعرا، در این فن، کمتر خوض کردند.
ابن ندیم در کتاب الفهرست نوشتهاست که امرای طاهری همه شاعر بودند و طبعا این اشعار به عربی بودهاست. دیوان طاهر پنجاه برگ، دیوان عبدالله پنجاه برگ و دیوان محمد بن عبدالله بن طاهر هفتاد برگ و دیوان عبیدالله بن عبدالله، یک صد برگ بودهاست. این عبیدالله، کتابهایی هم داشتهاست که یکی از آنها کتاب فی السیاسةالملوکیة بودهاست.
از دیگر فرهیختگان طاهری، منصور بن طلحة بن طاهر بن حسین است که عبدالله بن طاهر او را حکیم آلطاهر مینامید. ابنندیم نوشتهاست: وی مدتی امارت مرو و آمل را داشت و آثاری در فلسفه و موسیقی نگاشت. یکی از آنها المونس فی الموسیقی بود که کِندی، فیلسوف عرب، آن را واقعاً اسباب انس و راحتی میدانست.
شاعرانی نیز که در اطراف آنها رفتوآمد داشتند، همه شعر عربی میسرودند. یکی از آنها ابوعمرو کلثوم بن عَمْرو عَتّابی است که او را مصاحب و ندیم طاهر دانستهاند.[۸]
قیامهای بابک و مازیار
از وقایع مهم روزگار طاهریان ظهور بابک خرمدین بود که گویا از آیین مزدک پیروی میکرد و علیه حکومت تازیان برخاسته بود. او پس از سالها مبارزه سرانجام در ۲۲۳ هجری قمری به دست افشین سردار ایرانی معتصم خلیفه عباسی به قتل رسید.
دیگر قیام مازیار پسر قارن بود در ۲۲۴ که در همان سال گرفتار شد و در ۲۲۵ در سامرا اعلام گردید. معتصم افشین را بازداشت کرد و او در سال ۲۲۶ در زندان خلیفه جان داد.[۳]
اضمحلال طاهریان
محمدبن طاهر (آخرین حکمران طاهریان) از یعقوب لیث صفاری شکست خورد (۲۵۹) و با کشته شدن وی سلسلهٔ طاهریان به آخر رسید.[۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ تاریخ ایران - طاهریان
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ تاریخ ما - طاهریان
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ایرانشناسی - طاهریان-صفاریان-سامانیان
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ تاریخ ایران - حکومت طاهریان
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ تاریخ ایران - نوع حکومت طاهریان
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ تاریخچه جهان - ایران در زمان طاهریان
- ↑ تاریخ ایران - قلمرو طاهریان
- ↑ تاریخ ایران - فرهنگ طاهریان
- ↑ Tiki-Toki - طاهریان