احمد قوام: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
5 بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطباییعامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید اما دورههای نخست وزیری او این داستانها را داشت.<ref name=":1" /> | 5 بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطباییعامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید اما دورههای نخست وزیری او این داستانها را داشت.<ref name=":1" /> | ||
== تشابه با مصدق == | |||
در بین سیاستمداران ایران معاصر، مشابهتهای زیادی در زندگی سیاسی قوام السلطنه با مصدق السلطنه مشاهده میشود. هر دو اصل و نسب قاجاریهای داشتند. هر دو از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاسته بودند. هر دو اصطلاحا از میرزاها و دبیران و مستوفیهای دربار بودند. هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند. هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند. هر دو در نیمه اول عمر خود والی مهمترین ایالتهای ایران بودند (خراسان و فارس). هر دو وزیر مالیه و خارجه بودند. هر دو با پادشاهی رضا خان مخالف بودند وهر دو در طول سلطنت او خانه نشین بودند. و بالاخره هر دو در مقاطعی حساس نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و جالب اینکه در مقطعی قوام رئیس الوزرا بود و مصدق در کابینه او وزیر مالیه بود، قوام بخاطر دفاع از مصدق که از مجلس اختیارات میخواست و مجلس نمیداد، از نخست وزیری استعفا داد. | |||
بالاتر از همه در سیاست خارجی هر دو با نفوذ زیاد انگلستان مخالف بودند<ref name=":0" /> | |||
قوام از نمونه سیاستمدارانی بود که تکیهگاهش بیش از آنکه به مردم باشد، به لابیها و احزاب سیاسی و بازی با عناصر قدرت همچون دربار و نیروی نظامی بود. برعکس آن ما سیاستمداری داریم مانند مصدق که پایگاه قدرتش را روی مردم متمرکز کرده بود، اما درنهایت هر دو این سیاستمدارها به نوعی ناکام شدند.<ref>سرپوش - [http://www.sarpoosh.com/art-cinema/iranian-movies/iranian-movies961007482.html فراز و فرودهای مردی که رئیسالوزرا بود]</ref> | |||
== فرقه دموکرات آذربایجان == | == فرقه دموکرات آذربایجان == |
نسخهٔ ۱۱ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۵:۴۵
میرزا احمد خان قوام (ملقب به قوامالسلطنه)، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، متولد ۱۲۵۲ ه.ش. (۱۲۹۰ ه.ق.)، وفات ۲۸ تیر ۱۳۳۴ در تهران، سیاستمدار ایرانیِ پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخستوزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچکتروثوقالدوله بود.
قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و غائلهٔ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوامالسلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). القاب قدیمیتر او عبارتاند از منشی حضور (۱۳۱۵ ه.ق.)، دبیر حضور (حدود ۱۳۲۲ ه.ق.)، و وزیر حضور (۱۳۳۴ ه.ق.).
فرمان مشروطیت ایران که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید به قلم قوام است.
آخرین نخستوزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.
شناسنامه نام کامل میرزا احمد خان قوام معروف به قوامالسلطنه زادروز ۱۲۵۲ ه.ش.
(۱۲۹۰ ه.ق.)، زادگاه تهران ، ایران تاریخ مرگ ۲۸ تیر ۱۳۳۴ محل مرگ تهران ، ایران نام همسر فرزندان یک پسردین اسلام فارغ التحصیل از نخست وزیر ایران تاریخ ریاست از ۸ خرداد ۱۳۰۰ تا ۲۹ دی ۱۳۰۰ قبل از سید ضیاءالدین طباطبایی بعد از مشیرالدوله تاریخ ریاست از ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ تا ۵ بهمن ۱۳۰۱ قبل از مشیرالدوله بعد ازمستوفی الممالک تاریخ ریاست از ۱۸ مرداد ۱۳۲۱ تا ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ قبل از علی سهیلی بعد از علی سهیلی تاریخ ریاست از ۳ بهمن ۱۳۲۴ تا ۵ دی ۱۳۲۶ قبل از ابراهیم حکیمی بعد از ابراهیم حکیمی تاریخ ریاست از اواخر تیر۱۳۳۱ تا ۳۱ تیر ۱۳۳۱ قبل از محمد مصدق بعد از محمد مصدق جناح سیاسی پست های دیگر
قوامالسلطنه كار خود را در آخرين سالهاي سلطنت ناصرالدينشاه در دربار آغاز كرد .وي قبل از مشروطيت دو باررئيس دفتر دو صدراعظم شد و مدتي هم رياست دفتر مخصوص مظفرالدين شاه راعهدهدار بود.او ظرف چهل سال ، بيست و چهار فرمان وزارت دريافت كرد و طي سي و يك سال ، پنج بار جامه صدرات پوشيد و ده كابينه معرفي كرد و يازده فرمان نخست وزيري براي او صادر شد .علاوه بر مناصب ياد شده ، سه سال فرمانرواي كل خراسان و سيستان بود و مدتي نيز وكيل دارالشوراي ملي گرديد .[۲]
متن فرمان مشروطیت به دستور مظفرالدین شاه و به قلم زیبای وی نوشته شد.[۳]
زندگینامهٔ سیاسی
احمد قوام در جوانی
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست ( ناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمدعلی شاه ، احمدشاه ، رضاشاه ومحمدرضاشاه ) که به ۵ تن آنها خدمت کرد ( به غیر از ناصرالدینشاه) . قوام ۱۱ بار فرمان نخست وزیری گرفت ، دولت تشکیل میداد و به اراده خودش دولت را تغییر میداد که هر دوره آن جنجال های ویژه خود را در پی داشت .
5 بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطباییعامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید اما دورههای نخست وزیری او این داستانها را داشت.[۱]
تشابه با مصدق
در بین سیاستمداران ایران معاصر، مشابهتهای زیادی در زندگی سیاسی قوام السلطنه با مصدق السلطنه مشاهده میشود. هر دو اصل و نسب قاجاریهای داشتند. هر دو از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاسته بودند. هر دو اصطلاحا از میرزاها و دبیران و مستوفیهای دربار بودند. هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند. هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند. هر دو در نیمه اول عمر خود والی مهمترین ایالتهای ایران بودند (خراسان و فارس). هر دو وزیر مالیه و خارجه بودند. هر دو با پادشاهی رضا خان مخالف بودند وهر دو در طول سلطنت او خانه نشین بودند. و بالاخره هر دو در مقاطعی حساس نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و جالب اینکه در مقطعی قوام رئیس الوزرا بود و مصدق در کابینه او وزیر مالیه بود، قوام بخاطر دفاع از مصدق که از مجلس اختیارات میخواست و مجلس نمیداد، از نخست وزیری استعفا داد.
بالاتر از همه در سیاست خارجی هر دو با نفوذ زیاد انگلستان مخالف بودند[۴]
قوام از نمونه سیاستمدارانی بود که تکیهگاهش بیش از آنکه به مردم باشد، به لابیها و احزاب سیاسی و بازی با عناصر قدرت همچون دربار و نیروی نظامی بود. برعکس آن ما سیاستمداری داریم مانند مصدق که پایگاه قدرتش را روی مردم متمرکز کرده بود، اما درنهایت هر دو این سیاستمدارها به نوعی ناکام شدند.[۵]
فرقه دموکرات آذربایجان
یکی از خصوصیات اخلاقی احمد قوام این بود که نسبت به همهکس بدبین بود و همهچیز را با عینک سوءظن مینگریست و به همین جهت بود که در بدو زمامداری خود یک سازمان مخفی تشکیل داده بود و تا آخرین روز هم کسی از اسرار این سازمان آگاهی نیافت. وظیفه این سازمان مخفی، کسب خبر و خرید اطلاعات بود و مخصوصا در همه احزاب و جمعیتها، این سازمان مخفی اشخاصی را خریده بود تا به نفع قوام جاسوسی کنند. قوام در برهه حساس رویارویی با روسها و سرسپردگان داخلی آنها، مثل حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان، بیش از هرزمانی به این منابع خبری احتیاج داشت.
تشکیل این سازمان سری جاسوسی و همچنین تشکیل «حزب دموکرات ایران» بهعنوان برگ برنده او برای زمین زدن فرقه دموکرات و حزب توده (که سازمان جاسوسی قوام خبر داده بود درحال ائتلاف با حزب ایران است) نیاز به منابع مالی داشت. بنابراین قوام از اختیارات خود استفاده کرده و برای تامینمنابع مالی مورد نیازش، چند پروانه صدور برنج و جو و ورود چای و... صادر کرد و پول بهدست آمده را در کاری که ضروری میدانست به مصرف رساند. او درست یک روز قبل از اعلام ائتلاف حزب ایران و حزب توده، حزب دموکرات خود را تاسیس کرد و حرکت آنها را عقیم گذاشت.
پس از نطق رادیویی او هجوم مردم برای عضویت در این حزب چنان غیرمنتظره بود که تعجب رقبای تودهایاش را برانگیخت. در ماجرای عدم خروج نیروهای شوروی از ایران، نیز چنان با روسها بازی کرد که هم نیروهایشان را از ایران خارج کردند و هم از امتیازنفت شمال بینصیب ماندند. وقتی هم که روسها قافیه را باختند، حزب توده و فرقه دموکرات حساب کار دستشان آمد![۶]
نخستین
نخستین بار در هشتم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی فرمان ریاست وزرایی را دریافت کرد. او در ۲۹ دی ماه ۱۳۰۰ به خاطر آنکه برخی از وکلای مجلس به دکتر محمد مصدق وزیر مالیه دولت او که برای اصلاح وضع مالیه خواستار اختیارات بود سخت حمله کردند(به طوری که کار آنها باعث شد دکتر مصدق بعد از نطق خود بیهوش شود) بعد از ایراد نطق تندی در دفاع از وزیر مالیه خود و علیه نمایندگان مجلس از رئیس الوزرایی استعفا داد.
رونوشت تلگراف احمد قوام رئیسالوزرا به شجاعالملک حاکم باخزر و اعلام اعزام پنج هزار قزاق به خراسان جهت سرکوبی کلنل پسیان با همکاری حکام خراسان، سالارخان بلوچ، سردار شجاع، سردار نصر[۱]
دومین
دومین بار که قوام السلطنه به نخست وزیری رسید در تاریخ ۲۶ خرداد ماه ۱۳۰۱ بود . این بار در داخل دولت باسردارسپه( وزیر جنگ ) درگیری داشت ( جنگ دو مرد قدرتمند ) و در مجلس با سوسیالیست ها به رهبری سلیمان میرزا اسکندری که طرفدار سردار سپه بودند . به این سبب در ۵ بهمن ۱۳۰۱ استعفا داد ، اما سردار سپه که قصد رسیدن به مقاماتی بالاتر از وزارت جنگ را داشت و در این راه قوام را مانع بزرگی بر سر مقاصد خود میدانست ، در سال ۱۳۰۲ به بهانه اینکه قصد شورش داشته ، به وزارت جنگ احضار شد و دستور توقیف او را داد . شاید اگر در حکومت مشیرالدوله پیرنیا هیات دولت تصویب نامهای در مورد آزادی قوام صادر نمیکرد و احمدشاه نیز شفاعت سردار سپه را نمینمود ، وزیر جنگ پر قدرت در همان جا به زندگی قوام خاتمه میداد . قوام در ۳۰ مهر ماه ۱۳۰۲ از زندان آزاد شد ، چند روز بعد از این قدرت نمایی سردار سپه به نخستین هدف بزرگ رسید و احمدشاه در تاریخ سوم آبان ۱۳۰۲ فرمان رئیس الوزرایی او را صادر کرد . در تمام دوران قدرت و سلطنت رضاشاه قوام به طور تبعید در املاک خود در لاهیجان به سر میبرد فقط گاهی برای شرکت در مراسم دستوری به تهران میآمد ( مانند شرکت در مراسم سفر ولیعهد به سوئیس در سال ۱۳۱۰ و شرکت در گشایش مجلس نهم در سال ۱۳۱۱ ) بعد از سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به وسیلهٔ متفقین و استعفا و خروج رضاشاه از کشور بار دیگر وارد فعالیتهای سیاسی شد.[۱]
سومین
سومین بار که احمد قوام نخست وزیر شد در تاریخ دهم مرداد ماه ۱۳۲۱ بعد از استعفای علی سهیلی بود . این بار حکومت او منجر به واقعه خونین ۱۷ آذر شد که عدهای به دلیل کمبود خرابی و گرانی نان دست به تظاهرات زدند که کار به غارت مغازهها و حمله به مجلس شورای ملی کشید. در آن زمان گفته میشد این عده به تحریک دربار و رجال درباری علیه قوام تظاهرات کردند و خواستار استعفای او از تخت نخست وزیری شدند . قوام تصمیم به مقاومت گرفت ، عدهای از رجال و مسببین حادثه را بازداشت کرد ، تمام مطبوعات کشور را توقیف نمود و به جای آن یک روزنامه به نام اخبار امروز منتشر ساخت . ولی سرانجام در پی مخالفت های فزاینده بعضی نمایندگان مجلس و مطبوعاتیها و مخالفت شاه با او در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ استعفا داد و بار دیگر به لاهیجان رفت . این بار بعد از استعفا مطبوعات آنچنان مقالات تند و آنقدر کاریکاتورهای زننده و به حدی اشعار انتقاد آمیز علیه او چاپ کردند که پیش بینی میشد قوام السلطنه برای همیشه صحنه را ترک کند ، اما چنین نشد.[۱]
چهارمین
در تاریخ ششم بهمن ماه ۱۳۲۴ قوام السلطنه برای چهارمین بار به نخست وزیری رسید . نخست وزیری قوام در این دوره مصادف بود با خودداری اتحاد جماهیر شوروی در خارج کردن قوای خود از ایران . سربازان انگلستان شروع به ترک کشور کردند ولی شوروی ها پاسخ دولت ایران را که پرسیده بود چه وقت حاضر به ترک ایران هستند گفته بود: «تا وقتی که اوضاع روشن شود» و همزمان سید جعفر پیشهوری مدیر روزنامه آژیر با حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اعلام خودمختاری کرد و شوروی مجدداً ادعای خود در مورد نفت شمال را تکرار کرد و اوضاع تیره تر شد . در چنین شرایطی همه میدانستند که از رجالی مانند محمد ساعد و مرتضی قلی خان بیات (سهام السلطنه) و حکیم الملک و صدرالاشراف که بعضی پاک و درست هم بودند ، کاری ساخته نیست . هریک مدتی کوتاه نخست وزیر بودند ولی ناچار به استعفا شدند . در اینجا بود که نمایندگان متوجه مرد قدرتمند دربار شدند و با آنکه نمایندگان مجلس مطبوعات و شاه ، دلخوشی از او نداشتند ، همگی با موافقت او را به نخست وزیر رساندند . قوام السلطنه ، در ششم بهمان نخست وزیری را پذیرفت و در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با هیاتی از وزیران و روزنامه نگاران برای ملاقات بااستالین و حل مشکلات مربوط به خروج سربازان شوروی از ایران و مساله آذربایجان و نفت شمال عازم مسکو شد.[۱]
سفر به روسیه
«شاه مسئولیت تشکیل حکومت جدید را به قوام سپرد. یادآوری کنم که قوام به دلیل شم سیاسیاش، پیشتر بیانیه صادر کرده بود و گفته بود اعزام نیروی نظامی به آذربایجان نادرست است و مسایل باید از طریق گفتوگو و از جمله مذاکره با همسایه شمالی حل و فصل شود.
قوام پس از آن که مامور تشکیل کابینه شد به مجلس رفت و ضمن ارائه برنامه حکومتش اعلام کرد که اگر رهبری شوروی وی را دعوت کند، او آماده است به مسکو سفر کند. هنوز جلسه مجلس تمام نشده بود که سفیر روسیه دعوت نامه در دست مقابل مجلس منتظر او بود.»
اینگونه بود که احمد قوام، در کمتر از ۲۰ ساعت بعد از حضور در مجلس در روز ۱۹ فوریه سال ۱۹۴۶، سی ام بهمنماه سال ۱۳۲۴، شال و کلاه کرد و همراه هیاتی بزرگ، راهی سفری شد که در تمامی زندگینامههایش چونان نقطه اوجی از سیاستورزی و تدبیر و درایت او میدرخشد.
قوام برای حل بحران آذربایجان، به مسکو رفت تا با کسی دیدار کند که همه چیز با امضای او آغاز شده بود: استالین.[۷]
زندانی شدن قوام پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
قوام در مقام والى خراسان، کودتاى سيدضياءالدين طباطبايى را محکوم کرد. به دليل آن که این روزنامه نویس تازه بدوران رسیده و بیریشه را قبول نداشت و چون تصور نمىکرد کودتا دوام يابد، در برابر آن ایستاد. سيدضياء نيز در برابر او واکنش خصمانهاى نشان داد.
سید ضیا يک ماه پس از کودتا، کلنل پسيان را که فرماندهى ژاندارمرى خراسان را برعهده داشت، کفيل استاندارى خراسان کرد و در 11 فروردين 1300 دستور بازداشت قوام را نيز صادر کرد. کلنل پسيان، به دستور دولت قوام را روز 13 فروردين 1300 پس از مراجعت از خارج شهر و مراسم سیزده بدر بازداشت کرد و به تهران فرستاد و در زندان عشرتآباد محبوس گرديد. اسبهای اصیل اورا داغ دولتی زدند و به اصطبل ژاندارمری خراسان فرستادند و اموال و عتیفه جات و فرشهای گران قیمت وکلیه دارائيش در خراسان نيز توقیف و مصادره شد.[۴]
نخستوزیر قوام بعد از برکناری سیدضیاء
در بهار 1300 سيدضياء در حکومت صد روزهاش با تندرویهای سوسیالیست مآبانه موج بازداشتها و بگیر و ببند گستردهای از رجال و اشراف در کشور و به ويژه در تهران به راه انداخت در حقیقت میخواست بدلی برای جذابیت خلقی بلشویکها باشد. از طرفى خروج نيروهاى انگليس از ايران (در ارديبهشت 1300)، نيز سید ضیا و رضاخان را يکهتاز ميدان کرده بود. احمدشاه با خروج نظاميان انگليسى و قدرت گرفتن سيدضياء و رضاخان نگران تضعيف سلطنت خود در کشور بود. روز دوم خرداد 1300 مشاجره شديدى بين احمدشاه قاجار و سيدضياء به وجود آمد. دو روز پس از اين رويداد تظاهرات گسترده عليه سيدضياء در مسجد شاه تهران و ميدان بهارستان سازمان داده شد، و احمدشاه تصميم به عزل سيدضياء گرفت. احمد شاه دنبال رجل قدری میگشت که بتواند رو در روی رضاخان و سیدضیا بایستد. از آنجا که: "تعزٌ من تشا وتذٌل من تشا"، حکم رئيس الوزرائى قوام السلطنه از سوى احمدشاه قاجار صادر شد، وقتی خبر رئیس الوزرا شدنش را به قوام خبر دادند، وى 55 روز بود که در زندان عشرتآباد بسر مىبرد. قوام در بعد از ظهر هشتم خرداد 1300 مستقيماً از زندان راهى قصر فرحآباد شد و با احمدشاه به مدت 4 ساعت به گفتگو نشست. شرط و شروطی کرد و رئيس الوزرائى را پذيرفت.
قوام السلطنه درنخستين روزهاى صدارتش تمامى رجالى که توسط سيدضياءالدين طباطبايى بازداشت شده بودند آزاد کرد. برنامه حکومت قوام و تبليغات او به گونهاى سازمان دهى شده بود که گويى وى مأموريت يافته تا خرابيهاى دوران سيدضياء را جبران کند.
شروع به کار مجلس چهارم در اول تير 1300 از جمله رويدادهاى مهم دوران حکومت قوام بود. مجلس چهارم پس از دوران فترت 6 ساله ناشی از جنگ جهانی اول و قضایای مهاجرت، در شرايطى کار خود را آغاز کرد که بيش از نيمى از وکلای آن در دوران وثوق الدوله انتخاب شده و طرفدار پيمان 1919 بودند. چون قوام و وثوق برادر بودند، شاید به این اعتبار، و شاید هم به اشاره احمدشاه، به قوام رأى اعتماد دادند.[۴]
دوره اول صدارت قوام
با اين همه، قوام در اين مقطع از زمامدارى خود همواره با نظاميگرى و قلدرى و خط و نشان کشيدن رضاخان روبرو بود. رضاخان قانون و مقررات را رعايت نمىکرد و زيربار محدوديتهاى قوام نيز نمىرفت خزانه و گمرکات را برای مخارج قشون در اختیار گرفته بود.
يکى از اقدامات مهم قوام دوران اول صدارتش، واگذارى امتياز استخراج نفت شمال به مدت 50 سال به شرکت امريکايى «استاندارد اويل» بود که قرارداد آن توسط حسين علاء وزير مختار ايران در واشنگتن به امضاء رسيد. اين لايحه سپس با این استدلال که بايد توازن در سياست خارجى رعايت شود، در 30 آبان 1300 درجلسه غيرعلنى مجلس شوراى ملى طرح و تصويب شد. این قرارداد به سامان نرسید و"سینکلر" جانشین آن شد که او هم ناکام ماند و رفت. که تفصیل این موضوع را در پرده دوم برایتان شرح داده ام.
قوام در همان سال پيمان مودت ايران و شوروى را که مقدمات آن در دوران کابينه سپهدار رشتى و مشیرالدوله توسط مشاور الممالک انصارى سفير ايران در مسکو مهيا شده بود، به امضاى نهايى رساند.
اين قرارداد که در 23 آذر 1300 در مجلس چهارم به تصويب رسيد. و زمينه قطع حمايت روسيه از شورش مسلحانه کمونيستهاى خطه گيلان را فراهم ساخت. احسان الله خان که عضو حزب کمونيست عدالت بود، به درخواست «روتشتين» دست از مبارزه عليه قوام برداشت و بعدها متعاقب حمله نيروهاى دولتى به جنگل، با کشتى به شوروى گريخت( تفصیل این قضیه راهم در ستون تاریخ دیپلماسی این سایت در سنوات قبل نوشته ام که قابل دست یابی است).
مع الوصف به موجب قرارداد آذر 1300 (1921)، روسها در ازاى لغو تمامى تحميلات سياسى و اقتصادى دوران تزار، حق مداخله در ايران را زمانى که دخالت کشور ديگرى در ايران، منافع ملى شوروى را در مرزهاى جنوبى تهديد کند، براى خود محفوظ نگاه داشتند.
قوام السلطنه در دوران اول صدرات خود که 8 ماه به طول انجاميد، براى مصدق السلطنه وزير ماليه خود برای اصلاحات مالى اختيار تام گرفته بود. اما چون مهلت اين اختيارات تمام شده بود، مصدق براى تمديد آن با تعدادى از نمايندگان مخالف تمديد اختيارات وزير ماليه بودند، درگير شد و قوام به حمايت از مصدق برخاست ولی سودى نبخشيد، لذا در 29 دى 1300 پس از 230 روز صدارت پردردسر و پرمشغله استعفا کرد.[۴]
قیام محمد تقی خان پسیان در دوره قوام
قوام در دوران کوتاه مدت نخست وزيرى خود با آشوبها و شورشهاى متعددى در نقاط مختلف کشور روبرو بود. ولی مهمترين دغدغه خاطر قوام، قيام کلنل پسيان در خراسان بود.
افرادى که قوام براى فرونشاندن بحران نزد کلنل مىفرستاد نيز يا بازداشت مىشدند و يا دست خالى بازمىگشتند. در يک مورد قوام 1000 تفنگدار را کنترل اوضاع به استانخراسان فرستاد، اما اين عده توسط ژاندارمهاى وفادار به کلنل در سبزوار خلع سلاح شدند، فرمانده آنان بازداشت شد و بقيه نيروها به تهران بازگردانده شدند. قوام السلطنه، این بار صمصام السلطنه بختيارى را به حکومت خراسان منصوب کرد. صمصام السلطنه پيش ازحرکت به خراسان تلاش کرد تا مشکل پسيان را از راه مذاکره حل کند. کلنل پذیرش صمصام السلطنه را منوط به آن دانست که او بدون تفنگچیها و سواران بختیاری عازم خراسان شود. صمصام چون از طريق سياسى و گفتگو با پسيان راه به جايى نبرد، به قوام اطلاع داد که با وجود پسيان در رأس قواى نظامى ژاندارمرى استان خراسان قادر به حکومت بر اين استان نخواهد بود.
در 5 مرداد 1300 پسيان وقتى اوضاع را خطرناک ديد رسما بر علیه دولت مرکزی قیام کرد، با کمک نيروهاى خود تمامى مراکز ادارى و دولتى و نظامى وانتظامى مشهد را به تصرف درآورد وبا اعلام نوعی خود مختاری گفت، مادام که دولت قوام السلطنه فاسد بر سر کار است از مرکز تبعیت نخواهد کرد. قوام السلطنه که قبلاً خود حاکم خراسان بود و مراودات و ارتباطاتی با عشایر و خوانين خراسان و از جمله سردار معزز بجنوردى و امیر شوکت الملک علم وخوانین باخرز و قوچان وشیروان داشت، درمقام رئیس دولت به آنان دستور مقابله با کلنل پسيان داد.
شوکت الملک علم در بیرجند میخواست اصلاح ذات البین کند ودفع الوقت کرد. سردار معزز شادلو حاکم بجنورد خود نرفت،ولی نایب الحکومه خود را در راس سیصد سوار به مقابله با قوای ژاندارم کلنل به سمت مشهد اعزام کرد ولی تا این سواران به منطقه درگیری برسند، تاج محمد خان قوچانی، فرج الله خان شیروانی وصارم دره گزی ازخوانين کرد زعفرانلو و بیچرانلو موفق بسيج ایلات کرد شمال خراسان، عليه پسيان شدند. کلنل براى دفع اين قشون، خود برای فرماندهی ژاندارمها به قوچان آمد. در جعفرآباد قوچان در حوالی محلی که نادر شاه کشته شده بود، با افواج عشایر مسلح مواجه شد. در این جنگ چند روزه عدهاى از ژاندارم ها غافلگیر وتار مار شدند و خود کلنل در 12 مهر 1300، کشته شد. تا یکی دوروز کسی نمیدانست که کلنل کشته شده است. ولی وقتی تاج محمد خان بهادری نوکر خود بنام فلیچ را دید که یک کت پاگون دار با درجه سرهنگی پوشیده است، از او پرسید که کت را از کجا اورده است؟وی گفت که در محل معرکه سربازی تیرخورده ومرده بود. کتش تمیز و قشنگ بود لختش کردم و لباسش را پوشیدم.و موضوع روشن شد. سر پسیان را از تنش جدا کردند و به مشهد فرستادند که توسط دوستانش در باغ نادری مشهد دفن شد وهمه روزه جمع کثیری از اهالی برای فاتحه خانی به انجا می رفتند. قوام برای آنکه کلنل به صورت قهرمان در نیاید و مدفن او به زیارتگاهی بدل نشود دستور داد که شبانه بصورت مخفی نبش قبر کنند و سر کلنل را در محله سراب که انموقع خارج از شهر ودور افتاده بود دفن کنند.
عارف قزوینی شاعر وموسیقی دان انقلابی آن زمان که بدعوت کلنل برای گرد اوری کمکهای مردمی برای مرمت مقبره فردوسی در مشهد بسر میبرد وبا مشیر همایون شهردار که پیانو می نواخت درسالن باغ ملی مشهد برنامه داشت، وقتی سر بریده کلنل را بمشهد آوردند، این شعر را سروده بود:
این سر که نشان سر پرستی است///اکنون که رها زقید هستی است
با دیده عبرتش نظر کن /// این عاقبت وطن پرستی است
سی سال پس از ان واقعه در زمان مصدق، دستور دادند که نبش قبر شود واستخوانهای کلنل پسیان او با احترام نظامی در محل مقبره نادرشاه بخاک سپرده شود. این کار صرفا ناشی از حب علی نبود، بغض معاویه هم در آن دخیل بود. با این کار ضمن انکه تجلیلی از یک سرباز ملی کرده بودند بگونه ای یاد اور فجایع قوام که بالقوه رقیب سیاسی مصدق نیز به شمار میرفت نیز به حساب می آمد.
نگارنده خود در کودکی شاهداین مراسم بودم. بخاطر دارم که جمعیت انبوهی از مردم مشهد برای ادای احترام در بست بالا خیابان ودر مقابل باغ نادری (مقبره نادرشاه) گرد امده بودند، تابوت استخوان های کلنل، با پرچم سه رنگ پوشانده شده بود و بر روی یک عراده توپ لشگر خراسان در حالی که فرمانده لشگر با شمشیری پیشا پیش حرکت میکرد با ترنم موزیک عزا توسط دسته موزیک لشگر بصورت با شکوهی تشییع می شد و شعر عارف قزوینی بر روی پرده پارجه ای بزرگ در عقب عراده توپ حرکت می کرد.[۴]
قوام به اين ترتيب، بر اوضاع خراسان نيز تسلط يافت.
صدارت دوم قوام
5 ماه بعد روز 26 خرداد 1301 احمد شاه قاجار مجدداً قوام را به نخست وزيرى منصوب کرد.
قوام در 26 خرداد، کابينه دوم خود را تشکيل داد. کابينهاى که در آن وزارت جنگ همچنان در اختيار رضاخان بود. اما قوام وزارت خارجه را در اين دوره خود راساً برعهده گرفت. در اين دوره نيز قوام قانون واگذارى امتياز نفت شمال به شرکت «سينکلر» را به تصويب رساند.
سرمايهدارى امريکا در آن زمان آنچنان قدرتمند نبود که بتواند با سلطه نظامی، سیاسی و اقتصادى با تجربه انگلستان در ایران مقابله کند. به ويژه آن که اين هر دو، دشمن تازهاى به عنوان نخستين حکومت کمونيستى جهان را در برابر خود مىديدند. در راستای سیاست کشانیدن پای امریکا به ایران قوام در دوران دوم رئيس الوزرايى خود از يک سو به تلاشهاى خود براى اجراى قرارداد نفت شمال با امريکائيها شدت بخشيد و از سوى ديگر، هيأتى از مستشاران مالى امريکايى به رياست دکتر ميلسپو را به تهران آورد.[۴]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ پرشین بلاگ - احمد قوام نخست وزیر قاجار
- ↑ goodreads - میرزا احمد خان قوام السلطنه
- ↑ آی ایران - دستخط قوام السلطنه + عکس
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ دیپلماسی ایرانی - نقش مفید قوام السلطنه در تاریخ معاصر ایران
- ↑ سرپوش - فراز و فرودهای مردی که رئیسالوزرا بود
- ↑ سرپوش - احمد قوام، همهچیز را با عینک سوءظن مینگریست
- ↑ رادیو فردا - قوام آمد