آریوبرزن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
او تأکید کرد: «انتقال این مجسمه به پارک یا موزه میتواند راه حلی مناسب برای جلب نظر مردم و قانون باشد.» | او تأکید کرد: «انتقال این مجسمه به پارک یا موزه میتواند راه حلی مناسب برای جلب نظر مردم و قانون باشد.» | ||
فرمانده سپاه فتح کهگیلویه و بویراحمد، از وضعیت قرارگرفتن این مجسمه انتقاد کرد و گفت: «امروز دم اسب آریوبرزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کردهاند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد.»<ref>انتخاب - [http://www.entekhab.ir/fa/news/31446/عاقبت-مجسمه-آریوبرزن-در-یاسوج عاقبت مجسمه آریوبرزن در یاسوج]</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۲ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۵۳
آریوبرزن | |
---|---|
اطلاعات کلی | |
نام | آریوبرزن |
نامهای دیگر | آریابرزین |
منصب | سردار سپاه هخامنشی |
نژاد | آریایی |
ملیت | ایرانی |
شناخته شده | مقاومت دربرابر سپاه اسنکندر |
دوره | هخامنشیان |
پیش از | میلاد |
نام پدر | آرتابازوس |
آریوبَرزَن (زاده ۳۶۸ پیش از میلاد - درگذشته ۳۳۰ پیش از میلاد) سردار بزرگ تاریخ ایران و نام یکی از شاهزادگان هخامنشی بود که ۴۸ روز در برابر حمله سپاه اسکندر مقدونی به ایران ایستادگی کرد و بههمراه خواهرش یوتاب که فرماندهی قسمتی از سپاه او را بهعهده داشت و سربازانشان تا آخرین نفر کشته شدند و حماسهٔ «در بند پارس» یا «دروازه پارس» را خلق کردند.[۱]
نام آریوبرزن در پارسی کنونی آریابرزین هم گفته و نوشته میشود که به معنی ایرانی باشکوه است.[۲]عده ای او را از اجداد کردها یا لرها میدانند.[۳]در زبان و فرهنگ کردی، آریو اشاره به نژاد این سردار آریایی دارد و برزن که اکنون در زبان کردی برزان یا بارزان خوانده میشود به معنی بلندی، سربلندی است و ترکیب این دو کلمه که احتمالاً لقب این سردار بوده و به معنی آریائی سرفراز میباشد.[۴]
زندگی و خانواده آریوبرزن
«آریوبرزن» نوه دختری اردشیر دوم سلسله هخامنشی میباشد.[۴]تاریخ نویسان چهره و سیمای آریوبرزن را چهره ای زیبا و با چشمان آبی و پوستی سفید و با موهای زرد طلایی که دارای اندامی ورزیده و جنگجویانه که از نژاد خالص آریایی بود، نقل کردهاند.[۵]
زمان دقیق تولد آریوبرزن دقیقاً مشخص نیست؛ اما برخی مورخان بر این عقیده هستند که او در سال ۳۶۸ پیش از میلاد به دنیا آمدهاست. او از نوادگان فارنابازوس است که پسر یکی از اشرافزادگان ایرانی بودهاست. در سال ۳۸۷ پیش از میلاد، فارنابازوس ساتراپی آناتولی بود که همروزگار با اردشیرشاه بود. آرتابازوس (۲۲۵ – ۲۸۹ پیش از میلاد) پدر آریوبرزن نیز در دربار داریوش سوم (آخرین پادشاه سلسله هخامنشی) موقعیت بالایی داشت.
آریوبرزن فرمانده پرسیس بود که جنوب استان فارس ایران امروزی بودهاست بنا بر عقیده مورخان اینکه شخصی به فرمانداری پرسیس و پرسپولیس منصوب شود، بسیار شگفتانگیز است. به نظر میرسد چنین مقامی در گذشته وجود نداشته و این ۲ شهر شخصاً توسط خود داریوش سوم اداره میشدهاست. داریوش سوم در زمانی بر تخت پادشاهی تکیه زد که امپراتوری ایران مشکلات زیادی را احساس میکرد و او به مردی احتیاج داشت که مورد اعتماد او یاشد تا در زمانی که او در دربار نیست شخصی مورد اعتماد رشته امور را در دست بگیرد.
فرمانداری آریوبرزن در پرسپولیس به این دلیل بوده است که او فردی بسیار قوی و از پشتیبانی و حمایت داریوش سوم برخوردار بودهاست. اگر نبردهای چون نبرد مکدونیاز در ایسوز (که در ترکیه امروزی واقع است) در سال ۳۳۳ قبل از میلاد و همچنین نبرد گوگامل در موصل امروزی در سال ۳۳۱ قبل از میلاد، واقعیت داشته باشند و شخص داریوش سوم در این جنگها شرکت کرده باشد و آریوبرزن در نبود او رشته امور را در دست گرفته باشد، او نزدیکترین فرد در امپراتوری ایران به داریوش سوم بودهاست.[۵]
حمله اسکندر به ایران
اسکندر مقدونی در سال ۳۳۱ قبل از میلاد پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان (جنگ آربل یا گوگامل) و شکست پایانی ایرانیان، قصد عزیمت به «پارس» پایتخت ایران را داشت که با وقوع خسوف، نظم سپاه برهم ریخت. مقدونیها بر این باور بودند که خسوف بیانگر واقعهای تلخ و دشواری بسیار است، پس بسیاری از ادامه مسیر سرباز زدند. کنت کورث در کتاب تاریخ اسکندر خود آوردهاست:
«در شب نخست ماه گرفت و به نظر مقدونیها چنین آمد که پردهای خونین رنگ روی ماه کشیده و از نور آن کاسته شدهاست… این حادثه نزدیک بود موجب شورش گردد که اسکندر اهمیت موقع را دریافته و در همان وقت کاهنان مصری را خواسته عقیده آنان را دربارهٔ خسوف خواست… کاهنان مصری میدانستند تحولاتی در زمان روی میدهد و ماه میگیرد… ولی آنچه از این حساب معلوم میشود سری است که کاهنان از مردم پنهان میدارند. اگر عقیده آنان را متابعت کنیم آفتاب ستاره یونان است و ماه ستاره ایران؛ بنابراین هرگاه ماه بگیرد بلیه و انهدامی برای پارسیان است.»
انتشار این خبر در میان لشکر موجب امید و همراهی آنان با اسکندر میشود.[۶]
مقاومت آریوبرزن در برابر اسکندر
«اسکندر مقدونی» در سال ۳۳۱ پیش از زادروز، پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان «گوگامل» (Gaugamele) [پیشتر به اشتباه آن را اربیل (Arbela) میخواندند] و شکست پایانی ایران، بر بابل و شوش و استخر چیرگی یافت و برای دست یافتن به پارسه (پرسپولیس یا تختجمشید)، پایتخت ایران روانه این شهر گردید.[۱]
بعد از فتح بابل و شوش بدست اسکندر، او دربارهٔ جادهها، منابع و آبهای پارسیس اطلاع جمع کرد. سپس نیروی منتخب ۱۷ هزار نفری به سمت پرسپولیس (مرکز ملی و دودمانی امپراتوری) روانه کرد.[۲]
لوسیوس آریان گزنفون در کتاب آناباسیس اسکندر (لشکرکشی اسکندر) به وقایع گوناگون و حوادث مختلف آن دوران پرداخته و میگوید: اسکندر مقدونی پس از مطیع کردن اکسیان (لرهای امروزی)، قشون خود را به دو بخش تقسیم کرد:
- «پارمن ین» را از مسیر جلگه به سوی پارس فرستاد.
- خود با سپاهیان سبک اسلحه راه کوهستانی را که به درون پارس امتداد مییافت پیش گرفت، زیرا میخواست قوایی را که پارسیها در این راه تدارک دیده بودند در پشت مقدونیها سالم نماند. وی غارتکنان پیش رفت و در روز سوم وارد پارس شد و روز پنجم به دربند پارس رسید. در این هنگام آریوبرزن سردار اکسینی هخامنشیان این تنگه را اشغال کرده بود. عبدالرفیع حقیقت در کتاب خود بیان میکند به احتمال زیاد این تنگه در کهگیلویه است و نام فعلی آن «تنگ تکآب» است.
آریوبرزن در این دربند دیواری ساخته بود که مانع از ورود اسکندر به پارس شود. او به همراه خواهرش «یوتاب» برای مقابله با سپاهیان اسکندر سدی ساخته بودند که هیچکس توان عبور از آن را نداشته و هر کس هم تلاشی میکرد با غلتاندن سنگها به پایین تنگه مانع از ادامه راه او میشدند. تعداد کشتههای سپاه اسکندر لحظه به لحظه بیشتر میشد در نتیجه اسکندر فرمان عقبنشینی صادر کرد و نزدیک به یک فرسنگ عقب رفتند (تقریبا ۶ کیلومتر). در این عقبنشینی از سویی آریوبرزن طعم پیروزی را چشیده بود و امید نابودی اسکندر در ذهن میپروراند و از سوی دیگر اسکندر با بزرگان سپاهش به شور نشسته و از پیشگویش «ایستاندر» راه چاره خواست. ایستاندر از پاسخ درماند. با گذشت اندک زمانی، اسکندر مطلعین محل را خواسته و در باب راههای موجود برای ورود به پارسی، پایتخت ایران، تحقیقاتی کرد. راهی به او پیشنهاد شد که بیخطر بود به شرطی که جنازه سربازان سپاه اسکندر بیدفن همانجا در میان تنگه رها شود.
اسکندر که دفن جنازه سربازان را مقدسترین عمل در هنگام جنگ میدانست این را نپذیرفت و به دنبال چارهای دیگر به سوی اسیران جنگی آمد. به گفته کنت کورث: پیشگویی به اسکندر گفته بود که یک نفر از اهل لیکیه تو را به پارسی وارد میکند.» در پی سؤالات اسکندر چوپانی اهل لیکیه به نام «لی بانی» که به یونانی هم تسلط کامل داشت از کوره راهی کوهستانی سخن به میان آورد که عبور از آن بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن بود. اما اگر امکان گذر سپاهیان اسکندر به وجود میآمد از پشت سپاهیان آریوبرزن بیرون میآمدند. لی بانی که دل خوشی از حکومت ایران نداشت و یک بار نیز توسط حکومت هخامنشیان دستگیرشده بود مسیری که همیشه رمهها را از آن عبور میداد، به اسکندر و سپاهش نشان داد و راهنمای این مسیر شد.
مسیر پر پیچ و خم با سربازان و سبک اسلحههاشان بسیار طولانی بود که قریب به یک شب را به طور کامل به خود اختصاص داد. از سویی اسکندر به قرار قبلی که با «کراتر» و «مل آگر» دو فرمانده سپاهش گذاشته بود آتشها روشن و گستردگی سپاه در مکان اولیه حفظ شده بود و گمان بر این بود که اسکندر در سپاه حضور دارد و از سوی دیگر از پشت سربازان ایرانی راه را پیدا کرده و شبیخون زدند. درگیری میان دو سپاه آغاز شد و لحظه به لحظه گسترش پیدا کرد. آریوبرزن به همراه ۴۰ سوار و ۵ هزار پیاده به دل دشمن زد. اما پیروزی به دست نیاورد. اما موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد. چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. او میخواست پیش از تصرف پارسی به دست اسکندر خود وارد شهر شود و از آنجا دفاع کند اما «آمین تاس»، «فیلوتاس» و «سنوس» سه فرمانده دیگر سپاه اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، از برنامه مطلع و مانع او شدند.[۶]در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد تسلیم گردد. گفته میشود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بودهاست.
نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زدهاند، به نظر میآید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویراحمد (در منطقه تنگ تکاب) یا غرب استان فارس و یا بنا بر برخی روایتها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان کنونی) باشد.[۲]
نبرد دربند پارس در یادداشتهای تاریخ نگارِ دربار اسکندر
بر پایه یادداشتهای به دست آمده از کالیستنس تاریخنگار رسمی دربار اسکندر، ۱۲ اوت سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه دربند پارس که منطقهای کوهستانی و سختگذر است متوقف شدند و در این منطقه درگیری میان اسکندر و آریو برزن رخ داد. به گفته اسکندر بعد از ورود به سرزمین ایذج خورشید را به مدت سه شبانهروز به چشم ندیدم بعلت انبوه درختان و ازدیاد باران. اسکندر با یک هنگ ارتش ایران متشکل از ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ نفر و یا به روایتی دیگر شامل ۵۰۰۰ تا ۵۰۴۰ نفر به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد. این هنگ چندین روز مانع ادامه پیشروی ارتش دهها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و فرمانده آن آریوبرزن نیز کشته افتاد.
او فقط به خاطر خیانت یک چوپان وطن فروش به نام لی بانی که راه کوهستان را به اسکندر نشان داد سپاهش شکست خورد.
کالیستنس درخصوص مقایسه نبرد دربند و نبرد گوگمل نوشتهاست:
«اگر چنین مقاومتی در نبرد گوگمل (درکردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل با خروج غیرمنتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز شدن بر ما بودند در پی او دست به عقبنشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه میداد.»[۲]
وفاداری و پایداری آریوبرزن
در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول آمده که در آخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته بود: «شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.» اسکندر نیز در جواب او گفته بود: «شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.» ولی اریو برزن جواب داده بود: «پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان میمانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم»[۲]
کشته شدن آریوبرزن
آریوبرزن ۴۸ روز در تنگه مقاومت کرد.[۷]
اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند؛ و آنها آنقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند. پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند.[۲] و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس”.[۳]
هنگامی که اسکندر خبر مرگ آریوبرزن را شنید، به سوی پارسه حرکت نمود سپس فرمان غارت داد، مهاجمان مقدونی بر مردم تاختند و آنچه که در شهر بود به یغما بردند و آنچه را نمیتوانستند بر زمین میکوفتند، گویند غنائم آنچنان بسیار بود که اسکندر را توان حمل آنهمه نبود. تاریخنگاران یونانی گویند که اسکندر مست از باده برتختگاه پادشاهان پیشین پارس تکیه داده بود که زنی آتنیتبار به نامتائیس به وی پیشنهاد نمود که تختگاه را آتش بزند، مشعلها را برافروختند در پیشاپیش آنان اسکندر نخستین مشعل را بر پرده تالارگرفت در پس وی تائیس در حرکت بود و دیگران نیز هم چنان کردند و کل شهر را به آتش کشیدند.[۷]
رزمندگی یوتاب خواهر آریوبرزن
یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوهها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند.[۲]
مقایسه آریوبرزن و لئونیداس
ایستادگی آریوبرزن در مقاب ارتش اسکندر مقدونی در نبرد دربند پارس حدود ۱۲۰ سال پس از ایستادگی لئونیداسدر برابر ارتش خشایارشا در نبرد ترموپیل رخ داد که آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعهٔ تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ که یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشتهاند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک کردهاند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.
از شباهتهای مرگ لئو نیداس با آریوبرزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند آریوبرزن حاضر به تسلیم نشدو خشایار شا دستور داده بود او را آن قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا درآمد؛ و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و آریوبرزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر آریوبرزن بنویسند «به یاد لئونیداس».[۵]
اگر به فهرست درآمدهای توریستی یونان بنگریم خواهیم دید که بازدید از بنای یادبود و گرفتن عکس در کنار تندیس لئونیداس برای یونان هر ساله میلیونها دلار درآمد گردشگری داشتهاست. همه گردشگران ترموپیل این آخرین پیام لئونیداس را با خود به کشورهایشان میبرند: ای رهگذر، به مردم اسپارت بگو که ما در اینجا به خون خفتهایم تا وفاداریمان را به قوانین میهن ثابت کرده باشیم لئونیداس پادشاه اسپارتیها بود که در اوت سال ۴۸۰ پیش از میلاد، دفاع از تنگه ترموپیل در برابر حمله ارتش ایران به خاک یونان را برعهده گرفته بود.
تندیس آریو برزن، این سردار دلاور ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهگیلویه و بویراحمد، نصب شدهاست.[۷]
آرامگاه آریوبرزن
برخی محققان معتقدند آرامگاه آریو برزن یا دخمه سنگی داو و دختر در منطقهٔ حسینآباد و مراس خان رستم ممسنی و در دامنهٔ کوه آنا استان فارس قرار گرفتهاست. در جنگ هخامنش با اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم زبدهترین سربازان ایران را قبیله مردها تشکیل میدادند و هنگامی که داریوش سوم شکست خورد مردم شهرستان رستم و ممسنی به رهبری آریوبرزن در، دربند پارس «پشتکوه رستم» به مقاومت دست زده و تا همگی کشته نشدند لشکر اسکندر نتوانست به درون پارس وارد شوند. در دوره ساسانیان رستم و ممسنی بازار مهم مناطق دیگر بودهاست.
آرامگاه آریو برزن را در اصطلاح محلی «دی دوور» یا «دی و دوور» به معنی مادر و دختر مینامند. این دخمه در ارتفاع تقریبی ۳۰۰ متری قرار دارد و شبیه به دخمههای هخامنشی است و تشکیل شده از سطح پهن و بلندی که قسمت پایین آن را به صورت صاف درآورده اند. تاریخدانان آن مربوط به ۶۵۰ سال پیش از میلاد میباشد. بر خلاف آرامگاههای هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم که همه از یک طبقه ساخته شدهاند آرامگاه آریو برزن از دو طبقه عالی ساخته و پرداخته شدهاست که بسیاری از محققان اروپایی دربارهٔ او نظریاتی ابراز نمودهاند.
برخی این دخمه را مربوط به دوره ماد میدانند و برخی نیز آن را مربوط به یکی از شهریاران هخامنشی پیش از کوروش بزرگ میدانند. برخی نیز این دخمه را آرامگاه آریو برزن سردار هخامنشی میدانند که در دربند پارس با اسکندر مقدونی جنگید. در ضلع جنوب شرقی این دخمه استودان یا محل دفن مردگان در قبل از اسلام قرار دارد. این دخمه در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۱۶ با شماره ۲۹۹ در فهرست آثار ملی به رسیدهاست.
این دخمه دارای سکویی به طول ۸۰/۵ متر و عرض ۵ متر است که فاصله آن تا پایین دخمه ۱۰۰ متر است. مدخل دخمه در قسمت وسط قرار دارد و هر جانب آن دارای دو ستون به ارتفاع ۳ متر و قطر ۷۵ سانتیمتر است. اتاقک درون دخمه دارای طول ۵ متر و عرض ۴۵/۳ متر و ارتفاع ۲۶۰ سانتیمتر است. بالای ستونها نیز حاشیه صاف و مسطحی وجود داشته و بر فراز آن شکل کنگرههای دندانه دار هخامنشی را بر سنگ کوه تراشیدهاند.[۸]
مخالفت سپاه پاسداران با نصب مجسمه آریوبرزن در یاسوج
ابراهیم عبدالی، رئیس شورای شهر یاسوج، گفته است: «به دستور سپاه پاسداران این مجسمه باید از میدان شهر حذف شود اما شورای شهر سعی دارد با توجه به مسائل قانونی و البته نظر مردم فکری برای این مجسمه بکند.»
عبدالی معتقد است: «این مجسمه برای شهر یاسوج به مسئلهای امنیتی تبدیل شدهاست و به هیچ وجه تخریب نمیشود، به همین دلیل شورای شهر و شهردار یاسوج با همکاری دادستانی و شورای تأمین استان تصمیم به جابجایی این مجسمه گرفتهاند.»
او تأکید کرد: «انتقال این مجسمه به پارک یا موزه میتواند راه حلی مناسب برای جلب نظر مردم و قانون باشد.»
فرمانده سپاه فتح کهگیلویه و بویراحمد، از وضعیت قرارگرفتن این مجسمه انتقاد کرد و گفت: «امروز دم اسب آریوبرزن را مشرف بر تمثال مبارک شهیدان کردهاند که ضروری است دادستان کهگیلویه و بویراحمد دستور تخریب آن را بدهد.»[۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ آریو برزن - آریو برزن، دلاوری که طعم شکست را به اسکندر چشاند
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ شهر بهبهان - زندگینامه آریوبرزن، سردار بزرگ تاریخ ایران
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ عصر ایران - آریوبرزن که بود و چه کرد؟
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ خبر دنا - ناگفتههایی از سردار ایرانی / " آریو برزن" از کدام قوم است ،" لر ، کرد یا فارس ؟"
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ دانلود کتاب آریوبرزن (جلد اول) از ثریا جبارزاده - لی لی بوک | مرجع دانلود کتاب
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ تاریخ ایرانی - آریوبرزن؛ بزرگ سردار بیآوازه/ مقاومت آریوبرزن در مقابل سپاه اسکندر به روایت تاریخ
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ دانستنیهای ایران زمین - آریوبرزن نماد ایستادگی ایرانیان در برابر یورش بیگانگان
- ↑ میهن فال - آرامگاه آریو برزن سردار بزرگ ایرانی +عکس
- ↑ انتخاب - عاقبت مجسمه آریوبرزن در یاسوج