کاظم ذوالانوار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== فعالیت سیاسی == | == فعالیت سیاسی == | ||
در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران با عدهاي از مجاهدين خلق از جمله فرهادصفا و عبدالرسول مشكينفام آشنا شد. و اين آشنائي كه از فعاليتهاي صنفي – سياسي در دانشكده شروع شده بود در تداوم و تكامل خود در سال 47 به رابطه منظم تشكيلاتي بامجاهدين خلق ارتقاء يافت. | در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران با عدهاي از مجاهدين خلق از جمله فرهادصفا و عبدالرسول مشكينفام آشنا شد. و اين آشنائي كه از فعاليتهاي صنفي – سياسي در دانشكده شروع شده بود در تداوم و تكامل خود در سال 47 به رابطه منظم تشكيلاتي بامجاهدين خلق ارتقاء يافت<ref name=":0" />و به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمد.<ref>نشریه مجاهد ش ۱۱۶ - گرامي باد خاطرهی شهداي مجاهد خلق در 30 فروردين</ref> | ||
كاظم در مدتي كه در دانشكده بود شروع به فعاليتهائي در رابطه با سازمان كرد و يك هسته فعال در دانشكده كشاورزي تشكيل داد. او بعد از خاتمه تحصيلات به سربازي رفت و در دوران سربازي به صورت افسر وظيفه در مشهد دريك واحد كشاورزي وابسته به ارتش شروع به فعاليت كرد.<ref name=":0" /> | كاظم در مدتي كه در دانشكده بود شروع به فعاليتهائي در رابطه با سازمان كرد و يك هسته فعال در دانشكده كشاورزي تشكيل داد. او بعد از خاتمه تحصيلات به سربازي رفت و در دوران سربازي به صورت افسر وظيفه در مشهد دريك واحد كشاورزي وابسته به ارتش شروع به فعاليت كرد.<ref name=":0" /> | ||
خط ۹: | خط ۹: | ||
ضربه و حمله ساوالک در شهريور 1350 به سازمان مجاهدین خلق منجر به دستگيري تعدادي از مجاهدين از جمله كاظم شد. | ضربه و حمله ساوالک در شهريور 1350 به سازمان مجاهدین خلق منجر به دستگيري تعدادي از مجاهدين از جمله كاظم شد. | ||
ماموران ساواك كاظم را در حالي كه بيخبر از ضربه و دستگيري برادران در تهران بود. در مشهد دستگير و به سوي اداره ساواك ميبردند كه در بين راه كاظم توانست از يك فرصت استفاده كرده و با اغفال و زدن ضربهاي به مامورين داخل ماشين موفق به فرار شود و بدين ترتيب كاظم ازمعدود کسانی بود كه توانست از ضربه شهريور 50 ضمن درگيري جان سالم به در برد.<ref name=":0" /> | ماموران ساواك كاظم را در حالي كه دوران سربازي خود را در مشهد میگذراند و بيخبر از ضربه و دستگيري برادران در تهران بود. در مشهد دستگير و به سوي اداره ساواك ميبردند كه در بين راه كاظم توانست از يك فرصت استفاده كرده و با اغفال و زدن ضربهاي به مامورين داخل ماشين موفق به فرار شود و بدين ترتيب كاظم ازمعدود کسانی بود كه توانست از ضربه شهريور 50 ضمن درگيري جان سالم به در برد.<ref name=":0" /> | ||
== زندگي مخفي وشروع عمليات مسلحانه == | == زندگي مخفي وشروع عمليات مسلحانه == | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
كاظم آدرس سرگرد زماني رئيس زندان را نيز بدست آورد و به مجاهدين كه دربيرون فعاليت ميكردند داد. اعدام وي دربرنامهي كار سازمان بود كه باضرباتي كه سازمان در سال 54 دريافت نمود موفق به اجراي آن نشد. | كاظم آدرس سرگرد زماني رئيس زندان را نيز بدست آورد و به مجاهدين كه دربيرون فعاليت ميكردند داد. اعدام وي دربرنامهي كار سازمان بود كه باضرباتي كه سازمان در سال 54 دريافت نمود موفق به اجراي آن نشد. | ||
كاظم درمدتي كه زندان بود، در رابطه با بيرون، خدمات ذيقيمتي انجام داد. درسال 53 هنگامي كه درنقل و انتقالات زندان مداركي دال بر فعاليت كاظم بدست آمد. رژيم فهميد كه چه فرد مهمي ازدست وي در رفته است و بدنبال آن مزدوران جنايتكار | كاظم درمدتي كه زندان بود، در رابطه با بيرون، خدمات ذيقيمتي انجام داد. درسال 53 هنگامي كه درنقل و انتقالات زندان مداركي دال بر فعاليت كاظم بدست آمد. رژيم فهميد كه چه فرد مهمي ازدست وي در رفته است و بدنبال آن مزدوران جنايتكار كميته كاظم را به زير شكنجه بردند. | ||
كاظم را زير شديدترين شكنجههاي وحشيانه قرار دادند. ازوي روابط داخل زندان و همچنين رابطه داخل زندان با بيرون زندان را ميطلبيدند. از او ميخواستند اعتراف كند تا ساير برادران رزمنده را نيز به ميدان تير ببرند از وي ميخواستند كه چگونه و با همكاري چه كساني شناسائي ”زماني“ و طرح ترور نيك طبع را تهيه كرده است و در اين رابطه بود كه رژيم ميخواست يكي از برادران كادر مركزي سازمان را كه درساليان پيش تحت فشار بينالمللي نتوانسته بود به قتل برساند با اين بهانه به ميدان تير بفرستد. | كاظم را زير شديدترين شكنجههاي وحشيانه قرار دادند. ازوي روابط داخل زندان و همچنين رابطه داخل زندان با بيرون زندان را ميطلبيدند. از او ميخواستند اعتراف كند تا ساير برادران رزمنده را نيز به ميدان تير ببرند از وي ميخواستند كه چگونه و با همكاري چه كساني شناسائي ”زماني“ و طرح ترور نيك طبع را تهيه كرده است و در اين رابطه بود كه رژيم ميخواست يكي از برادران كادر مركزي سازمان را كه درساليان پيش تحت فشار بينالمللي نتوانسته بود به قتل برساند با اين بهانه به ميدان تير بفرستد. | ||
كاظم نيز كه آگاهي كامل به اين مسئله داشت تمام مسئوليتها را خود تقبل كرد. او ميگفت : اينها را خودم طراحي كردهام و خود من نيز مسئول هستم و ازآوردن و افشاي نام ساير برادران كه دراين برنامهها شركت مستقيم داشتند خودداري كرد. كاظم تا هنگامي كه | كاظم نيز كه آگاهي كامل به اين مسئله داشت تمام مسئوليتها را خود تقبل كرد. او ميگفت : اينها را خودم طراحي كردهام و خود من نيز مسئول هستم و ازآوردن و افشاي نام ساير برادران كه دراين برنامهها شركت مستقيم داشتند خودداري كرد. كاظم تا هنگامي كه درشكنجهگاه كميته بود مورد شديدترين و وحشيانهترين شكنجهها و آزار و اذيت قرار گرفت.<ref name=":0" /> | ||
در سال54، مجددا همراه با مسعود رجوی بهشکنجهگاه کمیتهٌ مشترک برده شد.<ref>نشریه ایرانزمین ش ۶۳ - مقاله «آشنایی با مسئولان کمیسیونهای جدید شورای ملی مقاومت»</ref> | |||
== تیرباران == | == تیرباران == |
نسخهٔ ۸ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۵
كاظم ذوالانوار (زاده ۱۳۲۶، شیراز - تیرباران در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴، تپههای اوین) در خانوادهاي متوسط به دنيا آمد. تحصيلات ابتدائي و متوسطه را درهمان شهر تمام كرد وپس از آن به دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران وارد شد.[۱]
فعالیت سیاسی
در دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران با عدهاي از مجاهدين خلق از جمله فرهادصفا و عبدالرسول مشكينفام آشنا شد. و اين آشنائي كه از فعاليتهاي صنفي – سياسي در دانشكده شروع شده بود در تداوم و تكامل خود در سال 47 به رابطه منظم تشكيلاتي بامجاهدين خلق ارتقاء يافت[۱]و به عضويت سازمان مجاهدين خلق درآمد.[۲]
كاظم در مدتي كه در دانشكده بود شروع به فعاليتهائي در رابطه با سازمان كرد و يك هسته فعال در دانشكده كشاورزي تشكيل داد. او بعد از خاتمه تحصيلات به سربازي رفت و در دوران سربازي به صورت افسر وظيفه در مشهد دريك واحد كشاورزي وابسته به ارتش شروع به فعاليت كرد.[۱]
دستگیری
ضربه و حمله ساوالک در شهريور 1350 به سازمان مجاهدین خلق منجر به دستگيري تعدادي از مجاهدين از جمله كاظم شد.
ماموران ساواك كاظم را در حالي كه دوران سربازي خود را در مشهد میگذراند و بيخبر از ضربه و دستگيري برادران در تهران بود. در مشهد دستگير و به سوي اداره ساواك ميبردند كه در بين راه كاظم توانست از يك فرصت استفاده كرده و با اغفال و زدن ضربهاي به مامورين داخل ماشين موفق به فرار شود و بدين ترتيب كاظم ازمعدود کسانی بود كه توانست از ضربه شهريور 50 ضمن درگيري جان سالم به در برد.[۱]
زندگي مخفي وشروع عمليات مسلحانه
از شهريور 50 كاظم به زندگي مخفي روي آورد و به صورت يك مجاهد انقلابي حرفهاي به مبارزه و فعاليت ادامه داد. و در كنار رزمندگاني چون احمد و رضا رضائي، شروع به بازسازي سازمان كرد. به عنوان يك عنصر همه جانبه و كارآمد به عضويت كادر مركزي درآمد و فعالانه به رشد و تكامل سازمان در آن سالها كمك نمود.
كاظم دربسياري از عمليات خود شخصا شركت ميكرد و دربعضي از آنها فرماندهي عمليات را به عهده داشت. از جمله عملياتي كه كاظم مستقيماً در آن شركت داشت عمليات نيكسون بود. به هنگام ورود نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا. مجاهدين براي پاسخ دادن به توطئههائي كه آمريكا عليه خلق ما و منطقه در دست اجرا داشت، اقدام به يك سلسله عمليات نظامي كردند. اين عمليات عبارت بودند از :
1- انفجار اتومبيل ژنرال پرايس آمريكائي مستشار نيروئي هوائي آمريكا.
2- انفجار اداره اطلاعات امريكا، مركز و لانه جاسوسي امريكا.
3- انفجار درب ورودي قبر رضاخان هنگام ورود نيكسون و گذاشتن گل بر سر قبر رضاخان.
4- انفجار سفارت انگليس.
5- تعداد انفجارات متعددي در طول مسير به عنوان هديههاي خلق ما به نيكسون.
كاظم در طراحي و اجراي عمليات انفجار ادارهي اطلاعات آمريكا وطراحي و انفجار قبر رضاخان و عمليات انفجار بمبهاي طول مسير نيكسون نقش مستقيم داشت و در عمليات ژنرال پرايس نيز به عنوان طراح ومشاور عمل ميكرد.[۱]
دستگیری دوم
كاظم در 12 مهرماه 51 هنگامي كه سر يك قرار تشكيلاتي حاضر شده بود درمحاصرهي پليس قرار گرفت و با اصابت يك تير به پايش مجروح شد در اين هنگام كاظم كوشش كرد كه با شليك يك تير به شقيقه خود مانع از اين شود كه زنده به چنگ دشمن بيفتد كه به علت رعشه ناشي ازتير پليس نتوانست آنطور كه بايد و شايد تير را به محل مورد نظر شليك كند و در نتيجه تير به فك او اصابت كرد و كاظم زنده ماند.
مدتهاي مديد كاظم را زير وحشيانهترين شكنجهها قرار دادند. اما لب رازدار وي هرگز گشوده نشد. كاظم در مركزيت سازمان قرار داشت و بسياري اطلاعات درسينه داشت. او كه در بسياري از عمليات وفعاليتهاي سازمان شركت مستقيم داشت خود را به عنوان يك فرد وابسته به سازمان مجاهدين معرفي كرد كه تازگي شروع به فعاليت كرده است و نقش خود را صرفاً در حد پخش اعلاميه قلمداد كرد. در دوراني كه كاظم در اسارت به سر ميبرد توانست با پيچيدهترين شيوهها دشمن را فريب دهد و خود را يك زنداني” بيآزار“ و عادي قلمداد كند. اين در حالي بود كه كاظم يكي از عناصر اصلي فعاليتهاي زندان بود.
ازجمله او توانست آدرس و محل كار نيك طبع بازجوي جلاد كميتهرا كه متخصص شكنجهي جنسي به دختران و زنان بازداشت شده بود. بدست آورده و به رزمندگان انقلابي بيرون دهد و توصيهي اعدام وي را بكند.
كاظم آدرس سرگرد زماني رئيس زندان را نيز بدست آورد و به مجاهدين كه دربيرون فعاليت ميكردند داد. اعدام وي دربرنامهي كار سازمان بود كه باضرباتي كه سازمان در سال 54 دريافت نمود موفق به اجراي آن نشد.
كاظم درمدتي كه زندان بود، در رابطه با بيرون، خدمات ذيقيمتي انجام داد. درسال 53 هنگامي كه درنقل و انتقالات زندان مداركي دال بر فعاليت كاظم بدست آمد. رژيم فهميد كه چه فرد مهمي ازدست وي در رفته است و بدنبال آن مزدوران جنايتكار كميته كاظم را به زير شكنجه بردند.
كاظم را زير شديدترين شكنجههاي وحشيانه قرار دادند. ازوي روابط داخل زندان و همچنين رابطه داخل زندان با بيرون زندان را ميطلبيدند. از او ميخواستند اعتراف كند تا ساير برادران رزمنده را نيز به ميدان تير ببرند از وي ميخواستند كه چگونه و با همكاري چه كساني شناسائي ”زماني“ و طرح ترور نيك طبع را تهيه كرده است و در اين رابطه بود كه رژيم ميخواست يكي از برادران كادر مركزي سازمان را كه درساليان پيش تحت فشار بينالمللي نتوانسته بود به قتل برساند با اين بهانه به ميدان تير بفرستد.
كاظم نيز كه آگاهي كامل به اين مسئله داشت تمام مسئوليتها را خود تقبل كرد. او ميگفت : اينها را خودم طراحي كردهام و خود من نيز مسئول هستم و ازآوردن و افشاي نام ساير برادران كه دراين برنامهها شركت مستقيم داشتند خودداري كرد. كاظم تا هنگامي كه درشكنجهگاه كميته بود مورد شديدترين و وحشيانهترين شكنجهها و آزار و اذيت قرار گرفت.[۱]
در سال54، مجددا همراه با مسعود رجوی بهشکنجهگاه کمیتهٌ مشترک برده شد.[۳]
تیرباران
بعد از مدتي او را به زندان انفرادي اوين فرستادند و اين در حالي بود كه پاهاي تير خورده كاظم وبدن مجروح او هنوز ناراحتي هاي گذشته را تحمل ميكرد. كاظم مدتها درسلول انفرادي بسربرد و بعداً به بند 2 زندان اوين منتقل شد. آنطور كه برادران در زندان اوين تعريف ميكردند. با وجود اينكه كاظم به خاطر تيري كه به پايش خورده بود و استخوان هاي پايش معيوب بود و امكان راه رفتن براي وي به سختي ميسر ميشد. هيچگاه دويدن صبحگاهي را كه برادران ومبارزين در زندان انجام ميدادند ترك نميكرد و باآن پاهاي لنگان، كاظم نيز به دويدن ميپرداخت.
بعد از مدتي مجددا كاظم را به سلولهاي انفرادي بردند. و بعدها در روزنامهها اعلام كردند 9 نفر هنگام فرار از زندان مورد اصابت گلوله ماموران قرار گرفته و كشته شدند.[۱]