۳۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== فعالیت سیاسی == | == فعالیت سیاسی == | ||
فعالیت سیاسی مرضیه فقط به دوران پس از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه او در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرضیه در اینباره میگوید: «یکبار در جنوب کشور سی چهل سال قبل به محلی که من ایستاده بودم | |||
مرضیه | مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».<ref name=":3" /> | ||
مرضیه روز ۲۶مرداد ۱۳۷۳ خورشیدی در اقامتگاه مریم رجوی در اورسوراوآز در حومه پاریس با او دیدار و پیوستگی خود را به سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد. | |||
عکس | عکس | ||
خط ۳۹: | خط ۴۱: | ||
عکس | عکس | ||
مرضیه سپس به اشرف، قرارگاه مرکزی ارتش آزادیبخش ملی ایران، رفت و دومین کنسرت خود را بر روی تانکهای ارتش آزادیبخش ملی اجرا کرد. | مرضیه سپس به اشرف، قرارگاه مرکزی ارتش آزادیبخش ملی ایران، رفت و دومین کنسرت خود پس از خروج از ایران را بر روی تانکهای ارتش آزادیبخش ملی اجرا کرد. | ||
عکس | عکس | ||
خط ۴۵: | خط ۴۷: | ||
او بعدها درباره اولین حضور خود در اشرف گفت: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…».<ref name=":0" /> | او بعدها درباره اولین حضور خود در اشرف گفت: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…».<ref name=":0" /> | ||
در پائیز سال ۱۳۷۳ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دختر مرضیه به نام هنگامه را دستگیر کرد اما مرضیه به خواست آنها گردن ننهاد و سرانجام هنگامه در اثر اقدامات و فشارهای بینالمللی از زندان آزاد شد.<ref>دیدگاه - [http://www.didgah.net/didaks/2010_negah_tarikh/230789_masrajavi_marziyeh_mojahedin.pdf مرضیه رستگار و جاودانه شد]</ref> | در پائیز سال ۱۳۷۳ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران دختر مرضیه به نام هنگامه را دستگیر کرد اما مرضیه به خواست آنها گردن ننهاد و سرانجام هنگامه در اثر اقدامات و فشارهای بینالمللی از زندان آزاد شد.<ref>دیدگاه - مسعود رجوی - [http://www.didgah.net/didaks/2010_negah_tarikh/230789_masrajavi_marziyeh_mojahedin.pdf مرضیه رستگار و جاودانه شد]</ref> | ||
<nowiki>---------------------------</nowiki> | <nowiki>---------------------------</nowiki> |
ویرایش