۳۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== برنامهٔ گلها == | == برنامهٔ گلها == | ||
برنامهٔ گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ایران پخش | برنامهٔ گلها به مدت ۲۳ سال از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ از رادیو ایران پخش شد. بسیاری از خوانندگان، آهنگسازان و موسیقیدانان پر آوازهٔ ایران در این برنامه هنرنمایی کردند. از جملهٔ این موسیقیدانان و آهنگسازان میتوان [[ابوالحسن صبا]]، مرتضی محجوبی، روحالله خالقی، حبیبالله بدیعی، لطفالله مجد، مرتضی نیداوود، حسن کسایی، جلیل شهناز، رضا ورزنده، احمد عبادی، فرهنگ شریف، و حسین تهرانی را نام برد. از خوانندگان نامدار قرن بیستم ایران که در برنامهٔ گلها حضور داشتند نیز میتوان به بزرگانی چون بنان، مرضیه، حمیرا، قوامی، گلپایگانگی، ایرج، عبدالوهاب شهیدی، سیما بینا، و پوران اشاره کرد. مرضیه اولین زنی بود که در این برنامه صدایش را به گوش مردم ایران رساند. او همچنین در طول دوره هنری خود ۵ بار تصانیف دو صدایی خواند که ۳ بار از آن با استاد بنان، یک بار با علی بهاری و یک بار هم با نوه دختری خود، جانان خرم بوده. چنگ رودکی که به جوی مولیان معروف شد با همکاری استاد بنان، آهنگسازی استاد روحالله خالقی و شعری از رودکی خلق شد.<ref name=":0" /> | ||
== روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه == | == روی کار آمدن حکومت ولایت فقیه == | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
آشنایی و تأثیر سیاست بر مرضیه فقط به دوران بعد از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».<ref name=":3" /> | آشنایی و تأثیر سیاست بر مرضیه فقط به دوران بعد از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».<ref name=":3" /> | ||
مرضیه | مرضیه در روز ۲۶مرداد ۱۳۷۳ خورشیدی در اقامتگاه مریم رجوی در اورسوراوآز با او دیدار و پیوستگی خود را به سازمان مجاهدین خلق ایران اعلام کرد. مرضیه در دیدارش با مریم رجوی گفت: «بسیار خوشحالم که در کنار شما هستم، امیدوارم هر روز از روز دیگر موفقتر باشید و به هدفتان نزدیکتر شوید و این آرزوی همهٌ ایرانیان است».<ref name=":5">نشریه ایران زمین - ۲۸ خرداد ۱۳۷۵ - گوشههایی از ۱۵سال مقاومت بیامان مردم ایران</ref> | ||
مرضیه در روز ۱۴شهریور ۱۳۷۳ نخستین کنسرت خود را پس از ۱۵سال سکوت در تالار بهارستان، محل اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در بغداد، اجرا کرد. مسعود رجوی طی سخنانی در تالار بهارستان ضمن تقدیر فراوان از خانم مرضیه، عضویت افتخاری شورا را به او تقدیم کرد.خانم مرضیه درخواست کرد که بهعنوان عضو رسمی شورا پذیرفته شود.<ref name=":5" /> | |||
و بر روی تانکهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در قرارگاه اشرف اجرا کرد. | |||
او خود در اینباره گفته بود: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». | او خود در اینباره گفته بود: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». |
ویرایش