۳۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== خروج از ایران == | == خروج از ایران == | ||
مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از یک دوره سکوت پانزده ساله برای همیشه از ایران خارج شد و از فرانسه پناهندگی گرفت و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. از این پس او در سفرهای متعدد به کشورهای مختلف کنسرتهای بسیاری ایران ارائه داد. در این دوران او با هنرمندان، شاعران، آهنگسازان و نوازندگان مشهوری چون محمد شمس، عماد رام، کامیار ایزدپناه، آندرانیک آساتوریان، هنرمند انگلیسی راس پاپل رهبر ارکستر سمفونیک فستیوال لندن و دکتر حمیدرضا طاهر زاده استاد موسیقی اصیل ایرانی و هنرمند بریتانیایی، لرد یهودی منوهین، کارهای متعددی ارائه نمود. مرضیه وقتی در هشتاد و دو سالگی میخواست به همراه یک ارکستر بزرگ در سالن المپیای پاریس ظاهر شود و در برابر پنج هزار نفر نزدیک به سه ساعت آواز بخواند، فیگارو روزنامهٔ مشهور فرانسوی دربارهٔ این رویداد بزرگ نوشت: «اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمیتواند اینکار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بیانتها در زمینه ویولنها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کنندهٔ شرقی ام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزارهها و قرنهاست که با آتش بانگنای شان شعلهٔ این فرهنگ را در مقابل طوفانها زنده نگه داشتهاند و از نسلی به نسلی دیگر سپردهاند». <ref>روزنامه فیگارو - ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ - برتران دیکال</ref> مجله الحوادث نیز درباره کنسرت مرضیه در ارلز کورت لندن نوشت: «انجمن آزادی فرهنگ و انجمن بینالمللی دفاع از حقوق زنان یک جشنواره بزرگ هنری و فرهنگی تحت عنوان «زنان صدای سرکوب شدگان» درتاریخ 21ژوئن جاری از ساعت شش تا ده عصر در مرکز نمایشگاههای ارلز کورت در لندن، برگزار میکنند. در این جشنواره ام کلثوم ایران، خانم مرضیه، الهه آواز و هنر ایران؛ و ... برنامه اجرا میکنند.<ref>نشریه ایران زمین - شماره ۱۰۰ - ۲۸خرداد ۱۳۷۵ | مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از یک دوره سکوت پانزده ساله برای همیشه از ایران خارج شد و از فرانسه پناهندگی گرفت و به شورای ملی مقاومت ایران پیوست. از این پس او در سفرهای متعدد به کشورهای مختلف کنسرتهای بسیاری ایران ارائه داد. در این دوران او با هنرمندان، شاعران، آهنگسازان و نوازندگان مشهوری چون محمد شمس، عماد رام، کامیار ایزدپناه، آندرانیک آساتوریان، هنرمند انگلیسی راس پاپل رهبر ارکستر سمفونیک فستیوال لندن و دکتر حمیدرضا طاهر زاده استاد موسیقی اصیل ایرانی و هنرمند بریتانیایی، لرد یهودی منوهین، کارهای متعددی ارائه نمود. مرضیه وقتی در هشتاد و دو سالگی میخواست به همراه یک ارکستر بزرگ در سالن المپیای پاریس ظاهر شود و در برابر پنج هزار نفر نزدیک به سه ساعت آواز بخواند، فیگارو روزنامهٔ مشهور فرانسوی دربارهٔ این رویداد بزرگ نوشت: «اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمیتواند اینکار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بیانتها در زمینه ویولنها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کنندهٔ شرقی ام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزارهها و قرنهاست که با آتش بانگنای شان شعلهٔ این فرهنگ را در مقابل طوفانها زنده نگه داشتهاند و از نسلی به نسلی دیگر سپردهاند». <ref>روزنامه فیگارو - ۲۵ فروردین ۱۳۸۵ - برتران دیکال</ref> مجله الحوادث نیز درباره کنسرت مرضیه در ارلز کورت لندن نوشت: «انجمن آزادی فرهنگ و انجمن بینالمللی دفاع از حقوق زنان یک جشنواره بزرگ هنری و فرهنگی تحت عنوان «زنان صدای سرکوب شدگان» درتاریخ 21ژوئن جاری از ساعت شش تا ده عصر در مرکز نمایشگاههای ارلز کورت در لندن، برگزار میکنند. در این جشنواره ام کلثوم ایران، خانم مرضیه، الهه آواز و هنر ایران؛ و ... برنامه اجرا میکنند.<ref name=":4">نشریه ایران زمین - شماره ۱۰۰ - ۲۸خرداد ۱۳۷۵</ref> | ||
== فعالیت سیاسی == | == فعالیت سیاسی == | ||
آشنایی و تأثیر سیاست بر مرضیه فقط به دوران بعد از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».<ref name=":3" /> | آشنایی و تأثیر سیاست بر مرضیه فقط به دوران بعد از انقلاب سال ۵۷ و به سالهای پس از خروج وی از ایران منحصر نمیشود، بلکه در حکومت محمدرضا شاه نیز نسبت به مسائل سیاسی واکنش داشت. مرتضی رضوان،شاعر و نويسنده قصه باغ مريم و مدير آموزش مدرسه عالی سينما و تلويزيون در دهه پنجاه خورشيدی، در اینباره نقل میکند: «من يادم میآيد وقتی خسرو گلسرخی و دانشيان که شاگردان من بودند و طبيعتاً اعدام آنها اثر وحشتناکی روی من داشت و اين مسئله را مرضيه میفهميد و به من گفت تو برای اين آهنگی که لطفی ساخته شعری بگو که من غم دلم را در مورد چشمهای خسرو گلسرخی بيان کنم. اسمش بود «تا دميدن سحر».<ref name=":3" /> | ||
مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از دیدار با مریم رجوی، پیوستن خود را به شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد. او خود در اینباره گفته بود: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». | مرضیه در سال ۱۳۷۳ پس از دیدار با مریم رجوی، پیوستن خود را به شورای ملی مقاومت ایران اعلام کرد. او در روز ۲۶مرداد ۱۳۷۳ خورشیدی در اقامتگاه مریم رجوی در اورسوراوآز با او دیدار و پیوستگی خود را به مقاومت ایران اعلام کرد. مرضیه در دیدارش با مریمرجوی گفت: «بسیار خوشحالم که در کنار شما هستم، امیدوارم هر روز از روز دیگر موفقتر باشید و به هدفتان نزدیکتر شوید و این آرزوی همهٌ ایرانیان است».<ref name=":4" /> | ||
او خود در اینباره گفته بود: «…آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند…رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰ درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند…با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطع تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». | |||
<nowiki>---------------------------</nowiki> | <nowiki>---------------------------</nowiki> |
ویرایش