کاربر:Hampiman/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
سعید سلطانپور پس از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران درپی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضعگیری در مقابل رژیم تازهتاسیس جمهوری اسلامی داشت. | سعید سلطانپور پس از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران درپی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضعگیری در مقابل رژیم تازهتاسیس جمهوری اسلامی داشت. | ||
== خانواده و تحصیلات == | |||
سعید سلطانپور در سبزوار و درسال ۱۳۱۹ بدنیا آمد، مادرش معلم بود و سعید هم پس از گرفتن دیپلم در مدارس جنوب تهران به آموزگاری پرداخت. و با کار های اجتماعی در محلات فقیر نشین با مشکلات کارگران و مردم حاشیه نشین جنوب شهر آشنا شد. در سال ۱۳۴۰ در جنبش اعتراضی معلمان شرکت جست. از ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ در هنرکده آناهیتا به فعالیت های هنری پرداخت. | |||
== زندگی هنری و مبارزاتی قبل از انقلاب == | |||
در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ همراه با هزاران آموزگار و فرهنگی دیگر در تظاهرات اعتراضی شرکت کرد. با یاری انقلابیونی چون صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، حسن ضیاظریفی، بیژن جزنی و یارانشان و با پیوستن دانشجویان و دانشآموزان و کارگران این جنبش سراسری شد. با تأسیس هنرکدهٔ آناهیتا به آن پیوست و از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ همگام با آموزش، به فعالیت هنری پرداخت. او در اجرای نمایشنامهٔ ''سه خواهر'' اثر آنتون چخوف همکاری کرد و همزمان با شرکت سازنده در تئاتر، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ دورهٔدانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به پایان رسانید، در سال ۱۳۴۷ جنگ شعر ''صدای میرا'' را که در خلال سالهای ۴۷–۱۳۴۰ سروده بود و ۵۸ شعر داشت، در دویست صفحه چاپ کرد. نخستین شعر سیاسی سلطانپور مربوط به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. در این شعر او سرنگونی شاه و شور و خیزش آنروز را میسراید. در سالهای دانشجویی نمایشنامههای ''مرگ در برابر'' از وسلین هنچوف و ''ایستگاه'' نوشته خویش را به نمایش گذاشت. همزمان با چاپ ''صدای میرا'' در سال ۱۳۴۷ کتاب ممنوعالانتشار گردید. | |||
در سال ۱۳۴۸ در پی یک سال تلاش شبانهروزی، کاری از هنریک ایبسن به نام ''دشمن مردم'' را به نمایش در آورد. در شب یازدهم نمایش، ساواک به تئاتر هجوم آورد و سالن را تعطیل کرد. در سال ۱۳۴۷ از سوی ساواک پروندهٔ او به نام «هنرمندی خطرناک» نشاندار شد. | |||
سال ۱۳۴۹ در بحبوحهٔ جنبش مسلحانه در جنگلهای سیاهکل بر ضد نظام حاکم، سعید نمایشنامه ''آموزگاران'' از محسن یلفانی را بر صحنه برد. ساواک به سالن هجوم برد و کارگردان و نویسنده و بازیگران، همزمان دستگیر و به شکنجهگاه برده شدند. | |||
در اسفند ۱۳۴۹، دادگاه نظامی شاه از سوی سعید به محاکمه کشیده میشود و حکومت ناچار میشود او را تا مدتی آزاد کند. او همان زمان کتاب ''نوعی از هنر، نوعی از اندیشه''را پنهانی چاپ میکند. | |||
در سال ۱۳۵۱ به جرم پخش دوباره کتاب ممنوعهٔ ''نوعی از هنر، نوعی از اندیشه'' بازداشت میشود و در «بند سه هزار» کنونی و چندی نیز در زندان قزلقلعه میماند. پس از چهل و پنج روز آزاد میشود و پس از آزادی بیدرنگ در پی برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سالهٔ حکومت شاهنشاهی نمایشنامهٔ ''چهرههای سیمون ماشار'' نوشتهٔ برتولت برشت را به صحنه برد. | |||
''آوازهای بند'' دومین شعر سعید، در سال ۱۳۵۱ پنهانی دست به دست میگشت. سعید از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ به زندان کشیده میشود و سرانجام در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشار''آوازهای بند'' که در سلولهای کمیته و اوین سروده بود و به جرم داشتن افکار مارکسیستی و سوسیالیستی و به اتهام پیوند با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در اوین و بند پهلوی زندانی میشود. | |||
سعید سلطانپور ۲۲ تیر ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای چهل نفره، برای دومین بار گشایش یافت. نشست بنیانگذاران دومین دوره، همزمان با آزادی سعید از زندان بود. او مستقیماً از زندان به کانون رفت و گفت: | |||
و بیانیه ۹۸ نفره کانون را امضا میکند. | |||
شبهای شعر کانون از مهرماه ۱۳۵۶ آغاز شد و پانزده هزار نفر را به خود میخواند. | |||
روز ۲۸ آبان ۱۳۵۶، به جای دو هزار دعوتی کانون، بیش از دههزار نفر به درون دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) آمدند. | |||
پس از برگزاری نه جلسهٔ شب شعر آرام کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف)، پلیس کوشید تا جلسهٔ دهم را که حدود ۱۰٬۰۰۰ دانشجو - ظرفیت کامل محل برگزاری مراسم - در آن شرکت داشتند، برهم بزند. به دنبال این اقدام، ناگهان جمعیتی خشمگین از دانشگاه بیرون ریختند و شعارهای ضد رژیم سر دادند. در جریان درگیری تظاهرکنندگان با پلیس، یک دانشجو کشته، بیش از هفتاد نفر زخمی و حدود یکصد نفر دستگیر شدند. مادران و پدران و آشنایان و تماشاچیان گروه گروه شبانه به دانشگاه صنعتی رفتند و آزادی سعید و بیش از ده هزار نفر از دستگیر شدگان را خواستار شدند. روز بعد رژیم ناچار میشود، دستگیر شدگان را آزاد سازد و آنگاه سعید میپذیرد که از دانشگاه به خیابان بیاید. پلیس از آنان خواست که تنها و آرام، راه خود را بگیرند و پراکنده شوند، اما جمعیت به بیرون هجوم برد و به پشتیبانان پیوست و تظاهرات ادامه یافت. در خیابانهای نواب، آذربایجان و کوچههای پیرامون در درگیری با پلیس بیش از یکصد و پنجاه نفر زخمی میشوند. در خیابانها شعارهای «کارگران برادرند، برادران برابرند»، «حقوق بشر، چماق بشر»، «شاه سگ زنجیری آمریکاست» و «برادری، برابری، حکومت کارگری» سر داده میشد. | |||
در همین روزها که شبهای شعر گوته در باغ سفارت آلمان برپا میشد. سعید از شب پنجم برای هزاران نفر که حتی بر دیوارها و پیادهروها ایستاده بودند، شعر ''در بند پهلوی'' و ''از کشتارگاه'' را میخواند و مردم را به انقلاب فرا میخواند. | |||
== پس از انقلاب == | |||
== دستگیری و اعدام == | |||
== جستارهای وابسته == | |||
== پانویس == | |||
== منابع == | |||
<references /> |
نسخهٔ ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۷:۵۵
سعید سلطانپور (زادروز ۱۳۱۹ خورشیدی در سبزوار - شهادت ۱۳۶۰ در زندان اوین، تهران) شاعر و نمایشنامهنویس، عضو کانون نویسندگان ایران، کارگردان تئاتر، و فعال سیاسی چپگرای ایرانی بود. وی یکی از شاعرانِ سخنران در شبهای شعر گوته بود. در ۲۷ فروردین ۱۳۶۰ و در شبِ عروسیاش به اتهام هواداری از سازمان چریکهای فدائی خلق دستگیر و نزدیک به دو ماه بعد در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ گیلانی حاکم شرع وقت در زندان اوین در یک مباحثه کوتاه وی را دادگاهی کرد و صبح روز ۳۱ خرداد ۶۰، اعدام شد.[۱]
سعید سلطانپور پس از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران درپی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به طرفداری از طیف اقلیت پرداخت که باور به ادامه مبارزه مسلحانه و موضعگیری در مقابل رژیم تازهتاسیس جمهوری اسلامی داشت.
خانواده و تحصیلات
سعید سلطانپور در سبزوار و درسال ۱۳۱۹ بدنیا آمد، مادرش معلم بود و سعید هم پس از گرفتن دیپلم در مدارس جنوب تهران به آموزگاری پرداخت. و با کار های اجتماعی در محلات فقیر نشین با مشکلات کارگران و مردم حاشیه نشین جنوب شهر آشنا شد. در سال ۱۳۴۰ در جنبش اعتراضی معلمان شرکت جست. از ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ در هنرکده آناهیتا به فعالیت های هنری پرداخت.
زندگی هنری و مبارزاتی قبل از انقلاب
در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ همراه با هزاران آموزگار و فرهنگی دیگر در تظاهرات اعتراضی شرکت کرد. با یاری انقلابیونی چون صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، حسن ضیاظریفی، بیژن جزنی و یارانشان و با پیوستن دانشجویان و دانشآموزان و کارگران این جنبش سراسری شد. با تأسیس هنرکدهٔ آناهیتا به آن پیوست و از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ همگام با آموزش، به فعالیت هنری پرداخت. او در اجرای نمایشنامهٔ سه خواهر اثر آنتون چخوف همکاری کرد و همزمان با شرکت سازنده در تئاتر، از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ دورهٔدانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران را به پایان رسانید، در سال ۱۳۴۷ جنگ شعر صدای میرا را که در خلال سالهای ۴۷–۱۳۴۰ سروده بود و ۵۸ شعر داشت، در دویست صفحه چاپ کرد. نخستین شعر سیاسی سلطانپور مربوط به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ است. در این شعر او سرنگونی شاه و شور و خیزش آنروز را میسراید. در سالهای دانشجویی نمایشنامههای مرگ در برابر از وسلین هنچوف و ایستگاه نوشته خویش را به نمایش گذاشت. همزمان با چاپ صدای میرا در سال ۱۳۴۷ کتاب ممنوعالانتشار گردید.
در سال ۱۳۴۸ در پی یک سال تلاش شبانهروزی، کاری از هنریک ایبسن به نام دشمن مردم را به نمایش در آورد. در شب یازدهم نمایش، ساواک به تئاتر هجوم آورد و سالن را تعطیل کرد. در سال ۱۳۴۷ از سوی ساواک پروندهٔ او به نام «هنرمندی خطرناک» نشاندار شد.
سال ۱۳۴۹ در بحبوحهٔ جنبش مسلحانه در جنگلهای سیاهکل بر ضد نظام حاکم، سعید نمایشنامه آموزگاران از محسن یلفانی را بر صحنه برد. ساواک به سالن هجوم برد و کارگردان و نویسنده و بازیگران، همزمان دستگیر و به شکنجهگاه برده شدند.
در اسفند ۱۳۴۹، دادگاه نظامی شاه از سوی سعید به محاکمه کشیده میشود و حکومت ناچار میشود او را تا مدتی آزاد کند. او همان زمان کتاب نوعی از هنر، نوعی از اندیشهرا پنهانی چاپ میکند.
در سال ۱۳۵۱ به جرم پخش دوباره کتاب ممنوعهٔ نوعی از هنر، نوعی از اندیشه بازداشت میشود و در «بند سه هزار» کنونی و چندی نیز در زندان قزلقلعه میماند. پس از چهل و پنج روز آزاد میشود و پس از آزادی بیدرنگ در پی برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سالهٔ حکومت شاهنشاهی نمایشنامهٔ چهرههای سیمون ماشار نوشتهٔ برتولت برشت را به صحنه برد.
آوازهای بند دومین شعر سعید، در سال ۱۳۵۱ پنهانی دست به دست میگشت. سعید از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۳ به زندان کشیده میشود و سرانجام در سال ۱۳۵۳ به جرم انتشارآوازهای بند که در سلولهای کمیته و اوین سروده بود و به جرم داشتن افکار مارکسیستی و سوسیالیستی و به اتهام پیوند با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در اوین و بند پهلوی زندانی میشود.
سعید سلطانپور ۲۲ تیر ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد. کانون نویسندگان ایران با انتشار بیانیهای چهل نفره، برای دومین بار گشایش یافت. نشست بنیانگذاران دومین دوره، همزمان با آزادی سعید از زندان بود. او مستقیماً از زندان به کانون رفت و گفت:
و بیانیه ۹۸ نفره کانون را امضا میکند.
شبهای شعر کانون از مهرماه ۱۳۵۶ آغاز شد و پانزده هزار نفر را به خود میخواند.
روز ۲۸ آبان ۱۳۵۶، به جای دو هزار دعوتی کانون، بیش از دههزار نفر به درون دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) آمدند.
پس از برگزاری نه جلسهٔ شب شعر آرام کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف)، پلیس کوشید تا جلسهٔ دهم را که حدود ۱۰٬۰۰۰ دانشجو - ظرفیت کامل محل برگزاری مراسم - در آن شرکت داشتند، برهم بزند. به دنبال این اقدام، ناگهان جمعیتی خشمگین از دانشگاه بیرون ریختند و شعارهای ضد رژیم سر دادند. در جریان درگیری تظاهرکنندگان با پلیس، یک دانشجو کشته، بیش از هفتاد نفر زخمی و حدود یکصد نفر دستگیر شدند. مادران و پدران و آشنایان و تماشاچیان گروه گروه شبانه به دانشگاه صنعتی رفتند و آزادی سعید و بیش از ده هزار نفر از دستگیر شدگان را خواستار شدند. روز بعد رژیم ناچار میشود، دستگیر شدگان را آزاد سازد و آنگاه سعید میپذیرد که از دانشگاه به خیابان بیاید. پلیس از آنان خواست که تنها و آرام، راه خود را بگیرند و پراکنده شوند، اما جمعیت به بیرون هجوم برد و به پشتیبانان پیوست و تظاهرات ادامه یافت. در خیابانهای نواب، آذربایجان و کوچههای پیرامون در درگیری با پلیس بیش از یکصد و پنجاه نفر زخمی میشوند. در خیابانها شعارهای «کارگران برادرند، برادران برابرند»، «حقوق بشر، چماق بشر»، «شاه سگ زنجیری آمریکاست» و «برادری، برابری، حکومت کارگری» سر داده میشد.
در همین روزها که شبهای شعر گوته در باغ سفارت آلمان برپا میشد. سعید از شب پنجم برای هزاران نفر که حتی بر دیوارها و پیادهروها ایستاده بودند، شعر در بند پهلوی و از کشتارگاه را میخواند و مردم را به انقلاب فرا میخواند.