کاربر:Hossein/صفحه تمرین1403312: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۲۳: خط ۲۳:


== بندهای زندان دستگرد اصفهان ==
== بندهای زندان دستگرد اصفهان ==
زندان دستگرد در این مقطع زمانی دارای چندین بند برای جرایم عادی و بند زندانیان سیاسی زن و 3 بند با نام 1و2و3 برای زندانیان سیاسی مرد بود که بعدها دو بند 4 و 5 نیز به آنها افزوده شدند.<ref name=":1">[https://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-78470.html دهه شصت - زندان دستگرد اصفهان بهروز سورن]</ref>
در دهه شصت بنا به گفته یک زندانی بند 2 زندان مختص به زندانیانی بود که در طی بازجوئی قول داده بودند که با زندانبانان همکاری و در برگزاری مراسم مذهبی در زندان و تهیه گزارش ها فعالانه شرکت میکردند. زندانیانی که به همکاری با زندانبانان رغبت و تمایلی نشان نمی دادند, در منگنه ای سخت قرارداشتند و انتقال به بندهای دیگر از بزرگ ترین آرزوهایشان بود. بند یک و سه باصطلاح بند سرموضعی ها بود. اغلب هواداران مجاهدین در بند 1 و فعالین سازمانهای چپ در بند 3 جای داشتند. اما حضور چپ ها در بند 1 و بخصوص وابستگان به سازمان مجاهدین در بند 3 نیز کاملا مشهود بود.<ref name=":1" />
بندهای زندان دستگرد اصفهان عبارتند از:
بندهای زندان دستگرد اصفهان عبارتند از:


خط ۵۳: خط ۵۷:


یک زندانی به نام مهدی قدیریان نیز محکوم به قصاص و قطع دست در این زندان محبوس است.
یک زندانی به نام مهدی قدیریان نیز محکوم به قصاص و قطع دست در این زندان محبوس است.
== دهه ۶۰ در زندان دستگرد اصفهان ==
به گفته زندانی سیاسی فرخ حیدری زندان اصفهان یکی کانونها و سوژه‌های جنایات هولناک جمهوری اسلامی بوده است. او در مقاله‌ای به تاریخ ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ تحت عنوان مسئولین جنایات دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان به افشای این مسئولین می‌پردازد.<ref>[https://www.azadi-b.com/?p=37385 آزادی بیان - مسئولین جنایات دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان]</ref><ref name=":2">[https://www.hambastegimeli.com/110860_%D9%81%D8%B1%D8%AE-%D8%AD%DB%8C%D8%AF%D8%B1%DB%8C--%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D8%B4%D8%B5%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF فرخ حیدری: مسئولین جنایات دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان]</ref>
زندانیان با ابتکاراتی که عموما از زندانیان دو نظام آموخته بودند وسایل مورد نیاز خود از جمله کمد ظروف را تامین می‌کردند. زندانی سیاسی بهروز سورن در این رابطه می‌گوید:
این روزنامه ها مصرف دیگری هم داشتند. با ابتکار و استفاده از تجارب بعضی از زندانیان دو رژیمه ( زندانیان دو رژیمه افرادی بودند که هم زندان های رژیم شاه و ساواک را تجربه کرده بودند و هم اکنون نیز در زندان های جمهوری اسلامی بسر می بردند ) روزنامه ها را بسیار فشرده و با دقت لوله می کردند, طوری که به محکمی چوب می شد. از طریق بهم بستن آنها چارچوب کمدی را می ساختند, با مقوا بدنه, درب ها و کشوهای آن را آماده می کردند و با مشمعی آنها را می پوشاندند و به این ترتیب کمدی برای نگهداری ظروف و یا اشیاء زینتی تهیه می کردند.<ref name=":1" />
همین زندانی ادامه می‌دهد مقتدائی ( سخنگوی شورای عالی قضایی ) به همراه هیئتی از زندان بازدید کرد و پس از آن دستور جمع‌آوری تمام کمدهای از این دست را داد و ساخت ان را ممنوع کرد.<ref name=":1" />
=== مسئولین دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان ===
اخروی رئیس زندان اصفهان و توتیان و زنجیره ای, بوذری و جان نثاری مسئول بند زنان سیاسی از کارگزاران و معاونان وی بودند که سیاستگذاری در درون بندها را بعهده داشتند.<ref name=":1" />
فرخ حیدری در مقاله‌اش می‌گوید:<blockquote>'''سید رضا اُخروی'''، معروف به «حاجی اخروی» با کارت ملی شماره ۱۲۸۶۳۲۲۷۴۱ اولین مدیرکل زندانها در استان اصفهان از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۵ بود که با شروع دستگیریهای گسترده تابستان سال شصت، ما بچه‌های سیاسی تازه دستگیر شده برای اولین بار او را به‌عنوان رئیس زندان دستگرد اصفهان می‌دیدیم. او فردی میانسال بود و تقریبآ همیشه لباس شخصی به تن داشت. بندرت در برخی مراسم رسمی، لباس سپاه پاسداران را می پوشید و البته دیدن پینه بزرگ جای مهر نماز روی پیشانیش گریزناپذیر بود!<ref name=":2" /></blockquote>
=== زندانی سیاسی در دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان ===
بهروز سورن یکی از زندانیان سیاسی در گزارش خود از این زندان از جمله در رابطه با روحیه زندانیان سیاسی آورده است:<blockquote>زندگی در زندان به هر شکل آن ادامه داشت. رفیقی می گفت: اگر ما را در مستراح هم حبس کنند, زندگی را خواهیم ساخت و اینگونه بر تداوم مقاومت و حفظ روحیه انقلابی می افزائیم و دروغین بودن تبلیغات آنان را به اثبات خواهیم رساند و تن به سازش نخواهیم داد. چنین نیز بود روحیه تمامی کسانی که شبانه از میان ما ربوده و به کام مرگ فرستاده می شدند و جان خود را هدیه ای به تاریخ مبارزاتی کشورشان میدانستند و با آمیزه ای از عشق و لبخند, شور انقلابی و نفرت از مرگ فروشان ما را بدرود می گفتند و هرگز نیز نگریستند.<ref name=":1" /></blockquote>
==== نمونه دادگاه ====
برخلاف خواست و تمایل متهمین غیرعلنی برگزار می شد. دادگاه! بدون اطلاع قبلی و آمادگی متهمین برای ( دفاع از خود ) انجام می پذیرفت. متهمین از حق انتخاب وکیل و یا حتی از داشتن وکیل تسخیری محروم بودند و به محل دادگاه! منتقل شده بودند. متهمین تا مقطع حضور در دادگاه! از مفاد اتهام و کیفرخواست بی اطلاع بودند. اعترافات افراد دیگر مندرج در کیفرخواست تحت شکنجه های جسمی و روحی گرفته شده بود و طبق قوانین بین المللی و حقوق بشر از اعتبار قانونی ساقط بود. هیئت منصفه در محل حاضر نبود. دادگاه! فاقد منشی برای ثبت دفاعیات متهمین بود.<ref name=":1" />
بهروز سورن در گزارشش آورده است:<blockquote>ساختمان هنوز بوی نم و کاهگل میداد و بنظر می رسید که در مرحله پایانی ساختمان قرار دارد. به یکی از اتاق ها وارد شدیم. در نظر اول بازپرسی که مسئول پرونده ام بود و اثر سیلی هایش بارها بر صورتم مانده بود را دیدم و نیز آخوندی که پشت میز نشسته بود و کاغذهایی را ورق میزد. روی صندلی نشستیم. بازپرس پس از خواندن چندین جمله عربی که تنها اشدا و ال الکفار آن به گوشم آشنا می آمد, خواندن کیفر خواست در مورد رفیق همراه را آغاز کرد که از همان ابتدا با مخالفت  او مواجه شد و بازپرس بی توجه به واکنش وی کیفرخواست را باتمام رساند و پس از مجادله ای کوتاه که کمتر از یک دقیقه بطول انجامید, آخوندی که در این سناریو نقش قاضی را به عهده گرفته بود, پرونده وی را بست و از بازپرس خواست که پرونده بعدی که متعلق به من بود را باز کند و بنظر می آمد که عجله دارد و باید برود!<ref name=":1" /></blockquote>
==== بلاتکلیفی زندانیان ====
بیش از نیمی از زندانیان بند در بلاتکلیفی بسر می بردند. این موضوع زمانی حقیقت خود را بیشتر نشان می دهد که بدانیم صدور احکام نیز در زندان های رژیم سیال بود. بدین مفهوم که با کوچکترین تغییر در شرایط سیاسی و یا افزوده شدن اطلاعات رژیم نسبت به زندانی, در بیدادگاهی مجدد احکام را به دلخواه تشدید می کردند.همانطور که بعدها نیز در کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت بخش زیادی از محکومین به مرگ نه تنها حکم زندان در پرونده خود داشتند بلکه بسیاری نیز مدت محکومیت شان به پایان رسیده بود.<ref name=":1" />
=== شکنجه در دهه شصت در زندان اصفهان ===
صدرالدین تاجمیر ریاحی از زندانیان مارکسیستی که اعدام شد آنطور که هم سلولی هایش گفتند در زیر بازجویی متحمل شدید ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها شده بود. پاهایش تا زانو سیاه و کبود شده بود و این همه بعلت مقاومت وی و حساسیت رژیم نسبت به اتحادیه کمونیست ها و فعالیت آن در حوادث جنگل های آمل و مبارزه مسلحانه آنان علیه جمهوری اسلامی بود. حتی لحظاتی پیش از مرگ نیز وی را راحت نگذاشتند و آثار کشیدن خون برای زخمی های جبهه بر روی دست های او دیده شده بود<ref name=":1" />
=== اعدام در زندان دستگرد در دهه شصت ===
حاجی بوذری از مسئولین زندان دستگرد اصفهان در دهه شصت خود در تیرباران زندانیان سیاسی محکوم به مرگ شرکت مستقیم داشته است.<ref name=":1" />
تمامی زندانیان سیاسی منتقل شده همراه تعداد زیادی از زندانیان بندهای دیگر, بدون کوچکترین اطلاعی قبلی به پای چینه های اطراف زندان دستگرد منتقل و تیرباران شده اند. تعداد قتل‌عام شدگان بالغ بر پنجاه نفر تخمین زده می شد و در (روزنامه های رسمی) نیز منعکس شده بود. بعدها مطلع شدیم که مخارج گلوله های مصرفی برای قتل عام زندانیان سیاسی مزبور از خانواده هایشان دریافت شد. اکثریت قریب به اتفاق اعدام شدگان هواداران سازمان مجاهدین خلق و تشکل های چپ رادیکال بودند و میانگین سنی آنها به زحمت به بیست و دو سال می رسید. جوانان زیر هجده سال نیز در میان آنان دیده می شدند.<ref name=":1" />
==== محل تیرباران ====
محل تیرباران زندانیان سیاسی زیاد دور نبود, چینه های اطراف زندان دستگرد, درخت کهن سالی که صدها بار شاهد اعدام بود. در سکوت شب و یا سحرگاه صدای شلیک های پی در پی شنیده می شد. این اعدام‌ها اغلب در گروه های چندنفره صورت می گرفت. زندانیان شنیدن صدای شلیک ها را از جمله شکنجه هایی که بر زندانیان سیاسی اعمال می‌شد می‌پنداشتند.<ref name=":1" />
=== ملاقات در دهه شصت زندان دستگرد اصفهان ===
ملاقات با خانواده ها از پشت اتاقک های شیشه ای و توسط تلفن انجام می گرفت و سپاه از این طریق می توانست برخی از گفتگو ها را کنترل کند و به این ترتیب گفتگو با اعضای خانواده تابع رعایت نکات بسیاری بود. از جمله این نکات خبر رسانی و خبرگیری بود که خانواده ها نیز پیش از شروع ملاقات یکدیگر را مطلع می کردند. هر از گاهی نیز به مناسبتی ملاقات حضوری نیم ساعته در محوطه باز ورودی زندان داده می شد و تبلیغات زیادی نیز حول و حوش آن صورت می گرفت.<ref name=":1" />
== خودکشی در زندان دستگرد اصفهان ==
بهروز سورن زندانی سیاسی مارکسیست می‌گوید خودکشی زندانی سیاسی جمهوری اسلامی تنها به زندان و دوره اسارتش محدود نمی شد. تعدادی از آنها حتی پس از آزادی از زندان ها و برای رهایی نهایی از کابوس شکنجه و درد و تجاوز, یادها و رنج هایی که ورای قدرت تحمل شان بود, دست به خودکشی زدند.
سیدفخر طاهری به واسطه شهرت ورزشکارانه و خویشاوندی اش با امام جمعه اصفهان تحت فشارهای زیادی در زندان اصفهان قرار داشت. او با داروی نظافت خودکشی کرد اما با فریادرسی زندانیان و انتقال به بهداری زنده ماند و در حالیکه ۱۵ کیلو وزن کم کرده و چهره‌اش سیاه و دگرگون شده بود به بند برگشت. او در [[قتل‌عام ۶۷]] اعدام شد.<ref name=":1" />

نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۴۴

زندان اصفهان به زندان دستگرد اصفهان یا همان زندان مرکزی اصفهان گفته می‌شود که در محله دستگرد در جنب آزادراه ذوب‌آهن اصفهان قرار دارد.

زندان دستگرد اصفهان در شهر دستگرد در استان اصفهان قرار دارد. دستگرد حدود ۱۵ کیلومتری شمال شهر اصفهان واقع شده است و از نظر آب و هوا، خشک و بیابانی و سرد است. زندان دستگرد به نام زندان مرکزی اصفهان نیز نامیده می شود.[۱]

گنجایش زندان اصفهان

به گزارش کانون حقوق بشر ایران در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۹۹ ظرفیت این زندان حدود ۴ الی ۵ هزار زندانی می باشد، اما آمار کنونی زندان بیش از ۸ الی ۹ هزار زندانی تخمین زده می شود؛ که حدود بیش از ۳۰۰ زندانی محکوم به اعدام در این زندان محبوس می باشند.[۱]

وضعیت بهداشتی

وضعیت بهداشتی این زندان فاجعه بار است. به دلیل کمبود آب و آلوده بودن آن بیماری های مختلف گوارشی و پوستی در میان زندانیان شایع می باشد. امکانات بهداشتی نیز در اختیار زندان قرار نمی گیرد. بخصوص در شرایط کنونی و شیوع ویروس کرونا این وضعیت بسا بیشتر زندانیان را تحت فشار قرار می دهد.

در این زندان نیز مانند سایر زندان های ایران بسیاری از زندانیان به کرونا مبتلاء شده اند، اما مسئولان زندان با پنهانکاری مانع از انتشار اخبار به بیرون زندان شده اند. در آخرین تست انجام شده در مهر ۹۹ از حدود ۵۰ زندانی از بند سلامت، تست ۳۰ زندانی مثبت اعلام شد.[۱]

وضعیت استقراری و صنفی

در این زندان وضعیت استقراری و صنفی زندانیان نیز بسیار بد می باشد و زندانیان در شرایط دشوار قرار دارند. جیره غذایی در این زندان بسیار کم می باشد. و همچنین به دلیل تراکم زندانیان، بسیاری از زندانیان مجبور به کف خوابی در این زندان هستند.

در زندان دستگرد اصفهان زندانیان توسط مسئولان زندان به بهانه کار در کارگاه های این زندان بدون دستمزد به بیگاری کشیده می شوند.[۱]

مدیریت زندان دستگرد اصفهان

در زندان دستگرد اصفهان، ارگانها و نهادهای حکومتی همچون وزارت اطلاعات، سپاه، بسیج و آگاهی دارای بازداشتگاه های مخصوص به خود هستند که از کنترل سازمان زندان ها نیز خارج است و حتی در لیست زندانهای ایران نیز ثبت نشده است.[۱]

کهریزک زندان اصفهان

یکی از این محل ها، بازداشتگاهی در بند حفاظت اطلاعات است که به کهریزک اصفهان معروف است. به این بازداشتگاه فقط ماموران وزارت اطلاعات حق رفت و آمد دارند.[۱]

بندهای زندان دستگرد اصفهان

زندان دستگرد در این مقطع زمانی دارای چندین بند برای جرایم عادی و بند زندانیان سیاسی زن و 3 بند با نام 1و2و3 برای زندانیان سیاسی مرد بود که بعدها دو بند 4 و 5 نیز به آنها افزوده شدند.[۲]

در دهه شصت بنا به گفته یک زندانی بند 2 زندان مختص به زندانیانی بود که در طی بازجوئی قول داده بودند که با زندانبانان همکاری و در برگزاری مراسم مذهبی در زندان و تهیه گزارش ها فعالانه شرکت میکردند. زندانیانی که به همکاری با زندانبانان رغبت و تمایلی نشان نمی دادند, در منگنه ای سخت قرارداشتند و انتقال به بندهای دیگر از بزرگ ترین آرزوهایشان بود. بند یک و سه باصطلاح بند سرموضعی ها بود. اغلب هواداران مجاهدین در بند 1 و فعالین سازمانهای چپ در بند 3 جای داشتند. اما حضور چپ ها در بند 1 و بخصوص وابستگان به سازمان مجاهدین در بند 3 نیز کاملا مشهود بود.[۲]

بندهای زندان دستگرد اصفهان عبارتند از:

بند جوانان ۱ و ۲ که میانگین سنی این زندانیان بین ۱۶ تا ۲۴ است.

بند سلامت ۱ و ۲ که به طور معمول افرادی که تازه وارد هستند در این بند نگهداری و پس از چند روز یا چند ماه به سایر بندها منتقل می شوند.

بندهای ۲ و ۳ و ۴ که معمولا زندانیان مربوط به اتهامات مواد مخدر در این بندها نگهداری می شوند. یکسری زندانی با جرائم دیگر نیز در این بند محبوس هستند.

بند ۸ که به بند بلاتکلیفی ها معروف است که زندانیانی با جرائم مختلف و با سنین مختلف به صورت بلاتکلیف در این بند نگهداری می شوند.

بند اتباع که زندانیان خارجی در این بند نگهداری می شوند که معمولان اهل افغانستان و پاکستان می باشند و اغلب نیز زیر حکم اعدام قرار دارند.

بند شاغلین که زندانیان فرهنگی و دبیرخانه ها و صدا و سیما در این بند محبوس می باشند.

بند مالی که زندانیان با جرائم مالی در این بند هستند.

بند معلولین که زندانیان معلول در این بند زندانی می باشند که از امکانات کمی نیز برخوردار هستند.

بند کارگری ۱ و ۲ که یک سوله است و از واحدهای دیگر جداست. تراکم در این بند به حدی است که بسیاری از زندانیان مجبور به کف خوابی در این بند هستند.

بند خدمات که زندانیان محبوس در این بند معمولا کارهای تعمیرات داخل زندان را انجام می دهند.

بند طباخ که زندانیان این بند به کار پخت غذا و نان مشغول می باشند.[۱]

زندانیان زندان دستگرد اصفهان

۵ زندانی سیاسی که به دلیل شرکت در محکوم به اعدام به نامهای مهدی صالحی قلعه شاهرخی، هادی کیانی، محمد بسطامی، مجید نظری کندری و عباس محمدی در زندان دستگرد اصفهان محبوس بودند. از این ۵ نفر مهدی صالحی شاهرخی در زندان جان می‌بازد و محمد بسطامی، مجید نظری، عباس محمدی و هادی کیانی در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۱۰ از زندان دستگرد اصفهان آزاد شدند. به گزارش هرانا حکم اعدام این افراد مدتی پیش نقض شد اما از شرایط آزادی آن‌ها اطلاعی در دست نیست.[۳]

تعداد بسیاری نیز با اتهامات محاربه، قتل و … در زندان دستگرد اصفهان زیر حکم اعدام بسر می برند.

یک زندانی به نام مهدی قدیریان نیز محکوم به قصاص و قطع دست در این زندان محبوس است.

دهه ۶۰ در زندان دستگرد اصفهان

به گفته زندانی سیاسی فرخ حیدری زندان اصفهان یکی کانونها و سوژه‌های جنایات هولناک جمهوری اسلامی بوده است. او در مقاله‌ای به تاریخ ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ تحت عنوان مسئولین جنایات دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان به افشای این مسئولین می‌پردازد.[۴][۵]

زندانیان با ابتکاراتی که عموما از زندانیان دو نظام آموخته بودند وسایل مورد نیاز خود از جمله کمد ظروف را تامین می‌کردند. زندانی سیاسی بهروز سورن در این رابطه می‌گوید:

این روزنامه ها مصرف دیگری هم داشتند. با ابتکار و استفاده از تجارب بعضی از زندانیان دو رژیمه ( زندانیان دو رژیمه افرادی بودند که هم زندان های رژیم شاه و ساواک را تجربه کرده بودند و هم اکنون نیز در زندان های جمهوری اسلامی بسر می بردند ) روزنامه ها را بسیار فشرده و با دقت لوله می کردند, طوری که به محکمی چوب می شد. از طریق بهم بستن آنها چارچوب کمدی را می ساختند, با مقوا بدنه, درب ها و کشوهای آن را آماده می کردند و با مشمعی آنها را می پوشاندند و به این ترتیب کمدی برای نگهداری ظروف و یا اشیاء زینتی تهیه می کردند.[۲]

همین زندانی ادامه می‌دهد مقتدائی ( سخنگوی شورای عالی قضایی ) به همراه هیئتی از زندان بازدید کرد و پس از آن دستور جمع‌آوری تمام کمدهای از این دست را داد و ساخت ان را ممنوع کرد.[۲]

مسئولین دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان

اخروی رئیس زندان اصفهان و توتیان و زنجیره ای, بوذری و جان نثاری مسئول بند زنان سیاسی از کارگزاران و معاونان وی بودند که سیاستگذاری در درون بندها را بعهده داشتند.[۲]

فرخ حیدری در مقاله‌اش می‌گوید:

سید رضا اُخروی، معروف به «حاجی اخروی» با کارت ملی شماره ۱۲۸۶۳۲۲۷۴۱ اولین مدیرکل زندانها در استان اصفهان از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۵ بود که با شروع دستگیریهای گسترده تابستان سال شصت، ما بچه‌های سیاسی تازه دستگیر شده برای اولین بار او را به‌عنوان رئیس زندان دستگرد اصفهان می‌دیدیم. او فردی میانسال بود و تقریبآ همیشه لباس شخصی به تن داشت. بندرت در برخی مراسم رسمی، لباس سپاه پاسداران را می پوشید و البته دیدن پینه بزرگ جای مهر نماز روی پیشانیش گریزناپذیر بود![۵]

زندانی سیاسی در دهه شصت در زندان دستگرد اصفهان

بهروز سورن یکی از زندانیان سیاسی در گزارش خود از این زندان از جمله در رابطه با روحیه زندانیان سیاسی آورده است:

زندگی در زندان به هر شکل آن ادامه داشت. رفیقی می گفت: اگر ما را در مستراح هم حبس کنند, زندگی را خواهیم ساخت و اینگونه بر تداوم مقاومت و حفظ روحیه انقلابی می افزائیم و دروغین بودن تبلیغات آنان را به اثبات خواهیم رساند و تن به سازش نخواهیم داد. چنین نیز بود روحیه تمامی کسانی که شبانه از میان ما ربوده و به کام مرگ فرستاده می شدند و جان خود را هدیه ای به تاریخ مبارزاتی کشورشان میدانستند و با آمیزه ای از عشق و لبخند, شور انقلابی و نفرت از مرگ فروشان ما را بدرود می گفتند و هرگز نیز نگریستند.[۲]

نمونه دادگاه

برخلاف خواست و تمایل متهمین غیرعلنی برگزار می شد. دادگاه! بدون اطلاع قبلی و آمادگی متهمین برای ( دفاع از خود ) انجام می پذیرفت. متهمین از حق انتخاب وکیل و یا حتی از داشتن وکیل تسخیری محروم بودند و به محل دادگاه! منتقل شده بودند. متهمین تا مقطع حضور در دادگاه! از مفاد اتهام و کیفرخواست بی اطلاع بودند. اعترافات افراد دیگر مندرج در کیفرخواست تحت شکنجه های جسمی و روحی گرفته شده بود و طبق قوانین بین المللی و حقوق بشر از اعتبار قانونی ساقط بود. هیئت منصفه در محل حاضر نبود. دادگاه! فاقد منشی برای ثبت دفاعیات متهمین بود.[۲]

بهروز سورن در گزارشش آورده است:

ساختمان هنوز بوی نم و کاهگل میداد و بنظر می رسید که در مرحله پایانی ساختمان قرار دارد. به یکی از اتاق ها وارد شدیم. در نظر اول بازپرسی که مسئول پرونده ام بود و اثر سیلی هایش بارها بر صورتم مانده بود را دیدم و نیز آخوندی که پشت میز نشسته بود و کاغذهایی را ورق میزد. روی صندلی نشستیم. بازپرس پس از خواندن چندین جمله عربی که تنها اشدا و ال الکفار آن به گوشم آشنا می آمد, خواندن کیفر خواست در مورد رفیق همراه را آغاز کرد که از همان ابتدا با مخالفت  او مواجه شد و بازپرس بی توجه به واکنش وی کیفرخواست را باتمام رساند و پس از مجادله ای کوتاه که کمتر از یک دقیقه بطول انجامید, آخوندی که در این سناریو نقش قاضی را به عهده گرفته بود, پرونده وی را بست و از بازپرس خواست که پرونده بعدی که متعلق به من بود را باز کند و بنظر می آمد که عجله دارد و باید برود![۲]

بلاتکلیفی زندانیان

بیش از نیمی از زندانیان بند در بلاتکلیفی بسر می بردند. این موضوع زمانی حقیقت خود را بیشتر نشان می دهد که بدانیم صدور احکام نیز در زندان های رژیم سیال بود. بدین مفهوم که با کوچکترین تغییر در شرایط سیاسی و یا افزوده شدن اطلاعات رژیم نسبت به زندانی, در بیدادگاهی مجدد احکام را به دلخواه تشدید می کردند.همانطور که بعدها نیز در کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال شصت و هفت بخش زیادی از محکومین به مرگ نه تنها حکم زندان در پرونده خود داشتند بلکه بسیاری نیز مدت محکومیت شان به پایان رسیده بود.[۲]

شکنجه در دهه شصت در زندان اصفهان

صدرالدین تاجمیر ریاحی از زندانیان مارکسیستی که اعدام شد آنطور که هم سلولی هایش گفتند در زیر بازجویی متحمل شدید ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها شده بود. پاهایش تا زانو سیاه و کبود شده بود و این همه بعلت مقاومت وی و حساسیت رژیم نسبت به اتحادیه کمونیست ها و فعالیت آن در حوادث جنگل های آمل و مبارزه مسلحانه آنان علیه جمهوری اسلامی بود. حتی لحظاتی پیش از مرگ نیز وی را راحت نگذاشتند و آثار کشیدن خون برای زخمی های جبهه بر روی دست های او دیده شده بود[۲]

اعدام در زندان دستگرد در دهه شصت

حاجی بوذری از مسئولین زندان دستگرد اصفهان در دهه شصت خود در تیرباران زندانیان سیاسی محکوم به مرگ شرکت مستقیم داشته است.[۲]

تمامی زندانیان سیاسی منتقل شده همراه تعداد زیادی از زندانیان بندهای دیگر, بدون کوچکترین اطلاعی قبلی به پای چینه های اطراف زندان دستگرد منتقل و تیرباران شده اند. تعداد قتل‌عام شدگان بالغ بر پنجاه نفر تخمین زده می شد و در (روزنامه های رسمی) نیز منعکس شده بود. بعدها مطلع شدیم که مخارج گلوله های مصرفی برای قتل عام زندانیان سیاسی مزبور از خانواده هایشان دریافت شد. اکثریت قریب به اتفاق اعدام شدگان هواداران سازمان مجاهدین خلق و تشکل های چپ رادیکال بودند و میانگین سنی آنها به زحمت به بیست و دو سال می رسید. جوانان زیر هجده سال نیز در میان آنان دیده می شدند.[۲]

محل تیرباران

محل تیرباران زندانیان سیاسی زیاد دور نبود, چینه های اطراف زندان دستگرد, درخت کهن سالی که صدها بار شاهد اعدام بود. در سکوت شب و یا سحرگاه صدای شلیک های پی در پی شنیده می شد. این اعدام‌ها اغلب در گروه های چندنفره صورت می گرفت. زندانیان شنیدن صدای شلیک ها را از جمله شکنجه هایی که بر زندانیان سیاسی اعمال می‌شد می‌پنداشتند.[۲]

ملاقات در دهه شصت زندان دستگرد اصفهان

ملاقات با خانواده ها از پشت اتاقک های شیشه ای و توسط تلفن انجام می گرفت و سپاه از این طریق می توانست برخی از گفتگو ها را کنترل کند و به این ترتیب گفتگو با اعضای خانواده تابع رعایت نکات بسیاری بود. از جمله این نکات خبر رسانی و خبرگیری بود که خانواده ها نیز پیش از شروع ملاقات یکدیگر را مطلع می کردند. هر از گاهی نیز به مناسبتی ملاقات حضوری نیم ساعته در محوطه باز ورودی زندان داده می شد و تبلیغات زیادی نیز حول و حوش آن صورت می گرفت.[۲]

خودکشی در زندان دستگرد اصفهان

بهروز سورن زندانی سیاسی مارکسیست می‌گوید خودکشی زندانی سیاسی جمهوری اسلامی تنها به زندان و دوره اسارتش محدود نمی شد. تعدادی از آنها حتی پس از آزادی از زندان ها و برای رهایی نهایی از کابوس شکنجه و درد و تجاوز, یادها و رنج هایی که ورای قدرت تحمل شان بود, دست به خودکشی زدند.

سیدفخر طاهری به واسطه شهرت ورزشکارانه و خویشاوندی اش با امام جمعه اصفهان تحت فشارهای زیادی در زندان اصفهان قرار داشت. او با داروی نظافت خودکشی کرد اما با فریادرسی زندانیان و انتقال به بهداری زنده ماند و در حالیکه ۱۵ کیلو وزن کم کرده و چهره‌اش سیاه و دگرگون شده بود به بند برگشت. او در قتل‌عام ۶۷ اعدام شد.[۲]