عزیز رضایی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
۱۸٬۹۸۲ بایت اضافه‌شده ،  چهارشنبهٔ ‏۱۷:۵۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
{{
|نام_شخص=عزیز رضایی
جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
|تصویر =عزیز رضایی.jpg
| نام              = زهرا نوروزی
|عرض_تصویر=250پیکسل
| تصویر           = پرونده:عزیز رضایی مادر رضایی‌های شهید.jpg
|توضیح_تصویر=
 
|تاریخ_تولد=۱۳۰۸
| معروف به        = عزیز رضایی‌ها
|محل_تولد=تهران
| زادروز          = ۱۳۰۸
|ملیت= ایرانی
| شهر تولد        = تهران
|مدفن=  
| کشور تولد        = ایران
| تاریخ مرگ        =
| شهر مرگ          =  
| کشور مرگ        =  
| فرزندان          = احمد، رضا، مهدی، ابوالقاسم، فاطمه، آذر، مهین، صدیقه
| تحصیلات          =
| دین              = اسلام
| حزب سیاسی        = سازمان مجاهدین خلق ایران
| سمت              =  
| فعالیت‌ها        = از ۱۳۵۰ تاکنون همواره یار و پشتیبان مجاهدین بوده است
|شناخته‌شده برای    = مبارزه طولانی علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ
|شناخته‌شده برای    = مبارزه طولانی علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ
|همسر=خلیل رضایی
|همسر=خلیل رضایی
}}'''عزیز رضایی'''، با اسم اصلی '''«زهرا نوروزی»''' (زاده ۱۳۰۸ خورشیدی، تهران) مادر رضایی‌های شهید است. او سه پسر خود یعنی احمد، رضا و مهدی و سه دختر خود یعنی صدیقه، آذر و مهین را که اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بودند از دست داده است. علاوه بر سه پسر و سه دختر، علی زرکش همسر مهین رضایی، شهید سردار موسی خیابانی همسر شهید آذر رضایی نیز از جمله شهدای خانواده رضایی‌ها هستند. عزیز رضایی پس از انقلاب ضدسلطنتی توسط بسیاری از رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفت و سخنرانی‌هایی نیز داشت. محبوبیت او در بین مردم تا حدی بود که حتی دیداری بین خمینی و او ترتیب داده شد. عزیز رضایی از همان ابتدای انقلاب با سرکوب احزاب سیاسی و به ویژه اعضای سازمان مجاهدین خلق مخالفت کرد. پس از آغاز مبارزه مسلحانه عزیز رضایی نیز از ایران خارج شد و تا کنون از نزدیکان سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است. چند فرزند دیگر او همچنان از اعضای سازمان مجاهین خلق ایران هستند. او چندی قبل در دهه دهم زندگی خود با نوشتن نقشه مسیر مجددا برای مبارزه تجدید پیمان کرد. [[حمید اسدیان]] درباره کلمه مادر گفته است: «مادر رضایی‌ها» که بیشتر در ادبیات سیاسی خودمان به­ کار می­‌بریم، حاوی پیام مشخصی­ست از «مادر»ی هم­چون مادران دیگر که یک، دو، سه، چهار، یا چند فرزند خود را در مسیر مبارزه از دست داده­‌اند.  
}}'''عزیز رضایی'''، با اسم اصلی '''«زهرا نوروزی»''' (زاده ۱۳۰۸ خورشیدی، تهران) مادر رضایی‌های شهید است. او سه پسر خود یعنی احمد، رضا و مهدی و سه دختر خود یعنی صدیقه، آذر و مهین را که اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بودند از دست داده است. علاوه بر سه پسر و سه دختر، علی زرکش همسر مهین رضایی، شهید سردار موسی خیابانی همسر شهید آذر رضایی نیز از جمله شهدای خانواده رضایی‌ها هستند. عزیز رضایی پس از انقلاب ضدسلطنتی توسط بسیاری از رسانه‌ها مورد توجه قرار گرفت و سخنرانی‌هایی نیز داشت. محبوبیت او در بین مردم تا حدی بود که حتی دیداری بین خمینی و او ترتیب داده شد. عزیز رضایی از همان ابتدای انقلاب با سرکوب احزاب سیاسی و به ویژه اعضای سازمان مجاهدین خلق مخالفت کرد. پس از آغاز مبارزه مسلحانه عزیز رضایی نیز از ایران خارج شد و تا کنون از نزدیکان سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است. چند فرزند دیگر او همچنان از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران هستند. او چندی قبل در دهه دهم زندگی خود با نوشتن نقشه مسیر مجددا برای مبارزه تجدید پیمان کرد. [[حمید اسدیان]] درباره کلمه مادر گفته است: «مادر رضایی‌ها» که بیشتر در ادبیات سیاسی خودمان به­ کار می­‌بریم، حاوی پیام مشخصی­ست از «مادر»ی هم­چون مادران دیگر که یک، دو، سه، چهار، یا چند فرزند خود را در مسیر مبارزه از دست داده­‌اند.  


== تولد ==
== تولد ==
خط ۵۲: خط ۶۱:
این ” عزیز“ می­گوید: من به وجود فرزندان دلیرم که در راه آزادی میهن و مردم­شان شهید شده­اند افتحار می­کنم، احساس غرور می­کنم چون زندگی خود را در راه رهایی خلق و فدیه آرمان عدالت و آزادی نموده­­‌اند. نسبت به مادران ایران نیز احساس غرور می­کنم و شجاعت و پایداریشان را آن­ هم در چنین شرایط سخت فقر، سرکوب، شکنجه و زندان می‌­ستایم.<ref>[https://women.ncr-iran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b6%d8%af%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa%db%8c-%db%b1%db%b3%db%b5%db%b7/ انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷: روحیه شکست ناپذیر زنان ایرانی - سایت زنان نیروی تغییر]</ref>
این ” عزیز“ می­گوید: من به وجود فرزندان دلیرم که در راه آزادی میهن و مردم­شان شهید شده­اند افتحار می­کنم، احساس غرور می­کنم چون زندگی خود را در راه رهایی خلق و فدیه آرمان عدالت و آزادی نموده­­‌اند. نسبت به مادران ایران نیز احساس غرور می­کنم و شجاعت و پایداریشان را آن­ هم در چنین شرایط سخت فقر، سرکوب، شکنجه و زندان می‌­ستایم.<ref>[https://women.ncr-iran.org/fa/%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8-%d8%b6%d8%af%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d8%aa%db%8c-%db%b1%db%b3%db%b5%db%b7/ انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷: روحیه شکست ناپذیر زنان ایرانی - سایت زنان نیروی تغییر]</ref>


== نقشه مسیر عزیز رضایی ==
== سخنان و نقشه مسیرها عزیز رضایی مادر رضایی‌های شهید ==
 
=== نقشه مسیر عزیز رضایی ===
عزیز رضایی در سن ۹۲ سالگی در سال ۱۴۰۰ مجددا با سازمان مجاهدین و رهبری آن تجدید پیمان کرد و تعهدنامه نوشت:
عزیز رضایی در سن ۹۲ سالگی در سال ۱۴۰۰ مجددا با سازمان مجاهدین و رهبری آن تجدید پیمان کرد و تعهدنامه نوشت:
[[پرونده:عزیز در کنار مریم رجوی.jpg|بندانگشتی|عزیز در کنار مریم رجوی]]
[[پرونده:عزیز در کنار مریم رجوی.jpg|بندانگشتی|عزیز در کنار مریم رجوی]]
خط ۸۴: خط ۹۵:


این البته ضامن بهروزی و خوشبختی مردم ایران و پایان دادن به رنج و محنت مردم ایران است و بی‌تردید اولین گام در مسیر سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندیست و من برای تحقق این هدف با تمام قوا آماده‌ام و حاضر حاضر میگویم.
این البته ضامن بهروزی و خوشبختی مردم ایران و پایان دادن به رنج و محنت مردم ایران است و بی‌تردید اولین گام در مسیر سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندیست و من برای تحقق این هدف با تمام قوا آماده‌ام و حاضر حاضر میگویم.
=== سخنان عزیز رضایی، مادر رضایی‌های شهید دراجلاس آغاز چهلمین سالگرد تأسیسی شورای ملی مقاومت ایران ===
[[پرونده:عزیز-رضایی‌های.jpg|جایگزین=عزیز-رضایی‌های|بندانگشتی|عزیز-رضایی‌های]]
سلام به مریم عزیزم و با سلام به اعضای محترم شورای ملی مقاومت ایران! آغاز چهلمین سال تاسیس شورای ملی مقاومت ایران را به همه شما تبریک ‌می‌گویم. خیلی خوشحال هستم که در این جلسه با شکوه از من دعوت شد که شرکت کنم. این شورا نقطه امید مردم ایران است و ادامه بیش از ۱۰۰ سال مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی است. من می‌دانم مسعود و مریم عزیزم چقدر برای استواری شورا و سازمان مجاهدین زحمت کشیدند و خون همه شهدا و رنج اسرا را این چنین به بار و ثمر نشاندند.
کهکشان عظیم امسال دراین شرایط سخت نشان داد که این مقاومت درچه قله‌ای هست. الحمدالله که امروز همه زحمات درراه ثمر دادن است و گسترش کانونهای شورشی در شهرهای ایران گواه این است. من نمی‌خواهم زیاد صحبت کنم ولی باید این حقیقت را بگویم.
هرچه شما پیشرفت کنید دشمن و همه مزدورانش بیشتر علیه شما تبلیغ ‌می‌کند و دروغ ‌می‌گویند و سمپاشی ‌می‌کنند ولی من به‌عنوان کسی که شاهد جنایت‌های دو دیکتاتوری سلطنتی و آخوندی بوده‌ام، و تبلیغات سراسر دروغ این دو دیکتاتوری را علیه فرزندان مجاهدم شاهد بوده‌ام، ‌می‌خواهم بگویم که حقیقت مجاهدین چون چشمه‌ای زلال در جامعه و بین مردم ایران جاری ‌می‌شود. برای من که اولین بار مسعود را که به شدت شکنجه شده بود در اطاق بازجویی در زندان شاه دیدم، با وجود وضعیتی که داشت از چند لحظه‌ای که بازجو از اطاق بیرون رفت، استفاده کرده و به تشویق و روحیه دادن به من پرداخت. این تبلیغات نه تنها پشیزی ارزش ندارد، بلکه عمق کینه و دجالگری دشمن را نشان میدهد. به این جهت ‌می‌خواستم به همه هم میهنان عزیزم و به خانواده ها و مادران شهدا و زندانیان قیام بگویم که اینکار همیشه دشمن است و نشان می‌دهد که از همین مقاومت ‌می‌ترسد و پایان کارش را ‌می‌بینیم.
پس مثل همه فرزندان مجاهدم و همه اشرف نشانها به مسعود و مریم عزیزم ‌می‌گویم درود بر شما! خون شهیدان ما رنج اسیران مان در تو گره ‌می‌خورد رجوی قهرمان! برای شما در شورای ملی مقاومت آرزوی موفقیت ‌می‌کنم خدانگهدار همه شما!
صحبت خانم مریم رجوی پس‌از سخنان عزیز: با سلام بر عزیز عزیزها! مثل همیشه ما را سورپریز کردی! عزیز حضورتان و پایداری تان از ابتدا که این جلسه تا الآن. بالاخره شما خودتان را توانستید با این شرایط سخت با این تکنیک پیچیده ولی مثل همیشه پایدار واستوار و راهگشا و پیشتازید ولی چه کار خوبی کردید عزیز! امروز ما شما را شنیدیم همچنانکه گفتید از لحظه اول، از زندان و شکنجه که خود شما هم سوژه آن بودید بعنوان شاهد شاهدان گواهی دادید وضعیت بسیار بسیار تلخ و دردناک مسعود را که آنقدر شکنجه شده بود کسی قادر به شناختش نبود ولی در عین حال این چنین روحیه می‌داد به همه. مثل همیشه حاضرید! مثل همیشه شاهدید! بخصوص کنار دستتان الآن ‌می‌بینم هم فاطمه عزیز را و هم آن ویترین پر از تصاویر را که تصاویر فرزندان شهید شما هست، به‌دست دو دیکتاتوری شاه و شیخ. به هر حال فکر ‌می‌کنم هر کس دستی در آتش داشته باشد معنی همه اینها را ‌می‌فهمد و معنی تک تک کلمات شما را که چگونه نویدبخش همه مادران و همه خانواده‌هایی که الآن در ایران از شهادت فرزندانشان داغ دارند ویا از اسارت فرزندانشان درد و رنج ‌می‌کشند. ولی خوشبختانه از الگوی مادرانی چون شما برخوردارند که ‌می‌توان در هر شرایطی با روحیه‌ای صدچندان ،همه این شرایط را تحمل کرد، خم به ابرو نیاورد، سر خم نکرد، به عکس با تهاجم حداکثر دشمن، را به زانو در آورد. درود بر شما عزیز! هر چه در مورد شما بگویم کم است. ولی فقط ‌می‌توانم بگویم دستتان را ‌می‌بوسم و روی‌تان را به‌خاطر همه مقاومت‌ها پایداری‌ها و جنگ‌آوری‌تان! درود برشما عزیز، ‌می‌بوسمتان.<ref>[https://iran-efshagari.com/%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%8C-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D9%84/ سخنان عزیز رضایی، مادر رضایی‌های شهید دراجلاس آغاز چهلمین سالگرد تأسیسی شورای ملی مقاومت ایران - سایت ایران افشاگر]</ref>
=== '''نقشه‌مسیر ”عزیز“ مادر رضائی‌های شهید در ۹۴ سالگی در شب شهادت مولای متقیان ۲۱ رمضان -۲۳ فروردین ۱۴۰۲''' ===
[[پرونده:دیدار--خانم-رجوی-با-عزیز-رضایی-های.jpg|جایگزین=دیدار--خانم-رجوی-با-عزیز-رضایی-های|بندانگشتی|دیدار--خانم-رجوی-با-عزیز-رضایی-های]]
من این نامه را در شب ۲۱ رمضان شروع کردم و با تأنی و تأخیر نوشتم. از این‌که دیر ارسال می‌کنم ببخشید.
نقشه مسیر سال ۱۴۰۲
عزیز رضایی ۲۱ رمضان-۲۳ فروردین ۱۴۰۲
یا علی ای مولای من در شب شهادت تو که غمی تاریخی بر قلب انسانیت نهاد رو به تو می‌آورم تا قدر خودم را رقم بزنم و با الهام از راهت و رسالتت که رهایی انسان است نقشه مسیرم را برای سال ۱۴۰۲ ترسیم و به خاکپایت تقدیم کنم. و برای پیشبرد آن، از تو و خون به ناحق ریخته‌ات مدد بخواهم.
یا علی، مولای من در این مسیر هر چه زمان می‌گذرد و عمرم پیش می‌رود به حقانیت مسعود بنده راهنما به جانب خودت بیشتر پی می‌برم، ضمن این‌که درخشش او برای تک‌تک انسان‌هایی که صداقت دارند بیشتر روشن می‌شود. من کارهای نکرده زیاد دارم ولی همیشه مدیون مسعود و مریم هستم که مرا در این راه هدایت کردند. وقتی این شبها شنیدم که بحثهایی سر قیامت شد، به کارنامه خودم فکر کردم و به خاطر قصورهایم شرمنده‌ام.
افتخارم این است که در ۹۴ سالگی به برکت حضور راهبران عقیدتیم، نه تنها بر سر عهد و پیمانهایم هستم بلکه مصمم‌تر از قبل هستم.
در شرایطی که مردم ایران آماده‌تر از همیشه برای سرنگونی رژیم جنایتکار آخوندی هستند، توطئه‌های عوامل شاه و شیخ بالا گرفته است و همه این توطئه متوجه مجاهدین و مقاومت و شورای ملی مقاومت است که چهل سال است برای آزادی ایران از شر آخوندها مبارزه می‌کنند.
یادم می‌آید در سال ۱۳۵۷ وقتی خمینی تازه به ایران آمده بود، خانواده ما را به محلش در مدرسه رفاه دعوت کرد که به‌عنوان خانواده شهیدان توجهش را نشان دهد. او تصور می‌کرد که ما به امکاناتی که مد نظرش بود به ما بدهد چشم دوخته‌ایم و پرسید که مشکل خانه و معیشت داریم یا نه.
من با اعتماد کامل به او مثل این که بزرگ فامیل باشد جواب دادم که ما هیچ نیاز مالی یا خانه احتیاج نداریم. فقط یک دغدغه داریم و آن هم وضعیت این بچه‌هایمان است که یک عده‌یی چشم دیدن آنها را ندارند و میترسم فرصت‌طلبها بیایند اطراف شما را بگیرند جای مجاهدینی که برای آزادی ایران مبارزه کردند. مقداری هم از وضعیت چیزهایی که در همین زمینه از چند ماه پیش دیده بودم به او گفتم که الآن یادم نیست.
اما او از حرفهای من ناراحت شد و با لحن تند جواب داد این‌طور نیست و نمی‌شود. من فهمیدم انتظار این حرفها را از طرف من نداشت. بعد هم برنامه شام خوردن با خانواده او را که از قبل گفته بودند بهم زد و پسرش احمد گفت آقا حالش خوب نیست و گذاشت رفت. البته من قبل از آمدن خمینی همه این حرفها را خیلی مفصل‌تر به دختر خمینی که با ما در رابطه بود زدم ولی می‌خواستم مستقیم هم به خودش که بزرگتر همه است بگویم.
حالا بعد از این همه سال، همه می‌دانند که خمینی و نفرات او و خامنه‌ای با مردم و با مجاهدین و با بقیه چه کردند، اما یک فرصت‌طلبانی هم پیدا شده‌اند زیر علم سلطنت یا اسمهای دیگر که در این ۴۴ سال که گذشت خبری از آنها نبود. نمی‌دانم در شب شهادت موسی و اشرف و آذر و بقیه مجاهدین کجا بودند؟ در آن تیرخلاص ها و قتل‌عام و فروغ و آنهمه بمباران و حملات بعدی و موشک و کشت و کشتار مجاهدین کجا بودند که امروز سروکله‌شان پیدا شده و بدون هیچ خجالتی باز هم به مجاهدین می‌تازند. به خدا هنوز جای شکنجه‌های زندانهای شاه بر بدن زندانیهای آن زمان هست. ممکن است نسل جوان خبری از جنایتهای شاه نداشته باشد به این جهت وظیفه امثال من این است که با گفتن آنها نگذاریم که جنایتهای بی‌حد و حصر آخوندها آنها از یاد ببرد. یعنی این قسمت از تاریخ را بخواهند پاک کنند. این‌که ما می‌گوییم نه شاه و شیخ به این خاطر است که در زندان و شکنجه و اعدام و کشتار و دزدی و دیکتاتوری، دو روی یک سکه‌اند و تفاوت در اندازه‌ها چیزی از جرم و جنایت سلطنتی که بچه شاه آنرا وکالت می‌کند کم نمی‌کند.
این را هم به جوانها بگویم که دل من به این خوش است که به یمن وجود سازمان با این تشکیلات مستحکم و رهبری مسعود و مریم کسی نمی‌تواند انقلاب را مثل سال ۵۷ کند. من خودم را در هر شرایط و سن و سالی یک سرباز برای مسعود و مریم می‌دانم و آنچه را بتوانم و وظیفه من است انجام می‌دهم.
در شبهای قدر حرف من با جوانها این است که می‌خواهم تجربه‌ام را بگویم که به اعتقاد من مسعود و مریم بهترین نفرات برای قیام و انقلاب جدید شما هستند. و هر کس با آنها دشمنی می‌کند، دشمن مردم ایران از ستم این آخوندها است. خدا را گواه می‌گیرم که این مهمترین معیار تشخیص دوستان و دشمنان انقلاب مردم است.
خدایا، تو بر درون هرکس واقفی و میدانی من هیچ آرزویی جز رسیدن مسعود و مریم به ایران و آزادی مردم و رفاه و خوشبختی و سعادت آنها ندارم.<ref>[https://iranntv.com/930940-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87--%D8%B9%D8%B2 نقشه‌مسیر ”عزیز“ مادر رضائی‌های شهید در ۹۴ سالگی در شب شهادت مولای متقیان ۲۱ رمضان ـ سایت سیمای آزادی] </ref>
== نامه‌های مجاهد شهید رضا رضایی به مادرش عزیز رضایی‌های شهید ==
=== شعر رضا رضایی خطاب به عزیز پس از شهادت مجاهد شهید مهدی رضایی ===
[[پرونده:مجاهد-کبیر-رضا-رضایی.jpg|جایگزین=مجاهد کبیر رضا رضایی|بندانگشتی|مجاهد کبیر رضا رضایی]]
شعر رضا رضایی خطاب به مادر رضایی‌های شهید پس از شهادت برادر کوچکش مهدی رضایی با صدای خودش ضبط و ارسال کرد:
'''به یاد برادر مجاهدم مهدی شهید'''
مادر بدان امید که گردم دوباره باز
بر راه کوچه دیده گریان خود مدوز
خورشید زندگانی پرالتهاب من
خواهد کند غروب به‌هنگام نیمروز
ایام کودکی که به ‌لبهای خرد من
اول سخن ز آیه قرآن گذاشتی
آن روز بذر مهر ضعیفان خلق را
در جان من به ‌مزرع اندیشه کاشتی
گفتی به ‌من که راه خدا راه مردم است
در راه او به‌ مایه جانت جهاد کن
مردان حق طلیعه‌ٌ آزادمردی‌اند
خود را رها ز سلطه هر انقیاد کن
زان پس به ‌گرد خویش نگه کرده یافتم
انبوه کودکان گرفتار درد را
پوشانده با غبار قدمهای عابران
از دیدگان رهگذران روی زرد را
دیدم چگونه کودک بیمار یک فقیر
بر روی دست مادر خود جان سپرد و مرد
غلطید اشک مادر و دندان خویش را
از فرط اضطرار به‌ لبهای خود فشرد
دیدم که اهرمن ز ره آورد مردمان
پر می‌کند دهان به ‌غارت گشوده را
از خون روستایی صحرای دوردست
لبریز می‌کند همه شب جام باده را
دیدم چگونه مردم محروم و بی امید
چشمان بی‌فروغ به ‌آینده بسته‌اند
دزد از میان خانه به ‌تاراج می‌برد
[[پرونده:مجاهد-شهید-مهدی-رضایی.jpg|جایگزین=مجاهد شهید رضا رضایی|بندانگشتی|مجاهد شهید مهدی رضایی]]
یاران به ‌گوشه‌یی به‌ تماشا نشسته‌اند
شب سرد بود و تیره و صحرا خموش و رام
ابر سیه گرفته فروغ ستاره را
اندیشه‌های مردم آزاده وطن
گم کرده در طریق هدف راه چاره را
آن نغمه‌های پاک که خواندی هزار بار
در گوش جان خسته‌ام آغاز راز کرد
با آیه‌های سوره فجر و حدید و صف
بر روی من دریچه امید باز کرد
ناگاه در سپیده صبحی ز هم گسست
بانگ گلوله‌های مجاهد سکوت را
طوفان یک اراده پرشور همرهان
از هم درید لانه صد عنکبوت را
مادر ببین که بذر نخستین که کاشتی
در جان من شکفت و ز هر سو جوانه زد
آن شعله‌یی که در دل من برفروختی
از لوله سلاح من اکنون زبانه زد
مادر سپاس آخرم آخر قبول کن
پاداش آن سرود نخستین که خوانده‌ای
آن آیه‌های پاک که با رازهای آن
در جانم اشتیاق شهادت نشانده‌ای
ای هموطن طریق تو تاریک بود و من
با خون خود چراغ رهت برفروختم
دیدی که راه و می‌روی اکنون و با شتاب
من نیز مفتخر که در این ‌راه سوختم<ref>[https://hambastegimeli.com/8434_2010-06-15-15-16-24 مجاهد کبیر رضا رضایی- سخن این است که خاکستر تو تخم رزم آور دیگر باشد -  سایت همبستگی ملی]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۲۲۵

ویرایش

منوی ناوبری