کاربر:Safa/3صفحه تمرین
سیدابوالقاسم کاشانی، (زادهی ۲۸ آبان ۱۲۵۴ تهران درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ تهران)، از روحانیون موثر در تاریخ معاصر ایران فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف مدرسین خود به درجهی اجتهاد رسید.
پس از حملهی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عدهای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیتهی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعهی فلکالافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسنعلی منصور نخستوزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.
تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی میکرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگانهای دولتی در دوران مصدق داشتند تا جاییکه ۱۵۰۰ توصیهنامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانههای دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.
کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج میکرد و خود را رهبر مسلمانان جهان مینامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطهی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست.
کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
گاهشمار زندگی ابوالقاسم کاشانی
سیدابوالقاسم کاشانی (۱۲۵۴–۱۳۴۰ شمسی) یکی از روحانیون و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۵۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانوادهای مذهبی و عالم بزرگ شد. پدرش، آیتالله سیدمصطفی کاشانی، از مراجع و علمای برجسته تهران بود.
ابوالقاسم کاشانی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و در ۱۶ سالگی به همراه پدرش به سفر حج رفت و پس از آن عازم عتبات در عراق شد در همین سفر او برای تحصیلات مذهبی مقیم نجف اشرف شد.
سیدابوالقاسم کاشانی شاگرد میرزاحسین خلیل تهرانی و آخوند خراسانی بود. او ضمن ۹ سال اقامت در نجف از طرف مدرسین خود به درجهی اجتهاد رسید.
پس از حملهی انگلستان به عراق در جنگ جهانی اول و اشغال بصره کاشانی به همراه عدهای دیگر فتوای جهاد علیه انگلستان داد و خود نیز به عضویت کمیتهی عالی جنگ در آمد. اما سرانجام این کمیته و عراق تسلیم نیروهای انگلیس شدند. کمیسر عالی جنگ انگلستان خواستار تسلیم سران مقاومت و کاشانی بود که وی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام وی را صادر کرد. پس از این شرایط کاشانی با لباس مبدل کردی در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ به تهران رسید. در ابتدای ورود به هواداری از رضاخان پرداخت و به همین سبب به نمایندگی مجلس موسسان رسید و در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان سلسله قاجار و آغاز حکومت پهلوی رای داد. با توجه به تمایل رضاخان به آلمان هیتلری کاشانی نیز در همین راستا به فعالیت پرداخت و به عضویت شبکه مخفی آلمان در ایران در آمد، تا اینکه از طرف دولت انگلیس به عنوان ستون پنجم آلمان به همراه ۱۶۴نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه منتقل شد.
در چهاردهمین دورهی مجلس شورای ملی نامش از لیست حذف شد و خودش به زندان روسها در رشت منتقل شد. سال ۱۳۲۴ در حبس خانگی تهران بود و در سال ۱۳۲۵ مسبب درگیری با حزب توده شناخته شد و به خمین تبعید شد.
در دی ماه ۱۳۲۵ با نامهنگاری با مصدق خواستار آزادی خود شد که با پادرمیانی مصدق قوامالسلطنه او را رها کرد و همین موضوع زمینه همکاری وی با مصدق شد. وی سپس به نمایندگی مجلس شورا رسید و رهبری معنوی فدائیان اسلام را هم بعهده گرفت. حکم ارتداد و مهدورالدم بودن احمد کسروی توسط وی صادر شد. جمعیتی به نام مجمع مسلمانان مجاهد را در سال ۱۳۲۷ با شرکت محمود شروین و شمس قناتآبادی راهاندازی کرد. پس از ترور محمدرضا شاه دستگیر و به قلعهی فلکالافلاک فرستاده شد. سپس به لبنان تبعید شد و دوباره با پادرمیانی دکتر محمد مصدق از طریق حسنعلی منصور نخستوزیر وقت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ به ایران بازگشت.
تا قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۰ کمابیش با مصدق همراهی میکرد اما پس از قیام ۳۰ تیر یکسره به سمت دربار متمایل شد. کاشانی و پسرانش سعی در بکارگیری عوامل خود در ارگانهای دولتی در دوران مصدق داشتند تا جاییکه ۱۵۰۰ توصیهنامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانههای دکتر مصدق جمع شد و به دست دکتر مصدق رسید که همین موضوع زمینه اختلافات و تشدید آن شد.
کاشانی در یک غرور کاذب لقب «شیر پامنار» را که روزنامه انگلیسی تایمز لندن به وی داده بود را تبلیغ و ترویج میکرد و خود را رهبر مسلمانان جهان مینامید. با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطهی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و کاشانی پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست.
پس از نخستوزیری زاهدی، ابوالقاسم کاشانی خانهنشین شد و به بازی گرفته نمیشد. کاشانی نامهای مخفیانه به دوایت آیزنهاور نوشت و در آن از وضع بد اقتصادی و بیکاری و فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن شکایت کرد و در همین دوران طی چند مصاحبه به زاهدی اعتراض کرد که باعث بازداشت مجددش گردید.
سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزند کاشانی، حسین علاء نخستوزیر مورد سوءقصد فدائیان اسلام واقع شد که نافرجام بود اما موجب اعدام سران یان گروه از جمله نواب صفوی شد. روز پس از اعدام نواب صفوی، کاشانی بجرم مشارکت در قتل رزمآرا بازداشت گردید و پس از سه ماه با پادرمیانی حائریژاده و بروجردی و بهبهانی بطور مشروط آزاد شد.
کاشانی سال ۱۳۴۰ برای درمان بیماری پروستات خود به آلمان رفت اما معالجات ثمربخش نبود و او در مراجعت به ایران در اسفند ۱۳۴۰ در منزل خود درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
ابوالقاسم کاشانی، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالانه شرکت داشت و در برابر خدمات خود پول و امتیازاتی از سازمان سیا دریافت کرد. در سندی از کودتاچیان افشا شده که آخوند ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی مبلغ ۸۰۰ هزار ریال برای مشارکت در کودتا ار سیا دریافت کردهاند.
سایت بیبیسی فارسی با انتشار دو سند دستنویس که یکی صورتحسابهای کودتای ۲۸ مرداد از میان اسناد اردشیر زاهدی فرزند سرلشکر فضلالله زاهدی عامل اصلی کودتا اهدایی به موسسه هوور دانشگاه استانفورد است این مطلب را افشا کرد.
طبق این اسناد کاشانی و بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و شعبان بیمخ (جعفری) و لمپنهای همراهش مانند طیب حاجرضایی ۲۰۰ هزار ریال دریافت کردهاند.
سهم وعاظ مختلف ۵۰۰ هزار ریال که به محمدتقی فلسفی محمدرضا پهلوی ۱۰ هزار تومان جداگانه پرداخته است. در این سند ثبت شد که توسط مساجد ۲۰ هزار تومان خرج شد.
همچنین این اسناد از توزیع ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ با هزینه ۳۰۰ هزار ریال حکایت دارند.
این مبالغ بجز انعامهای مختلف است که از طرف دولت وقت پرداخت میشد.
سیدابوالقاسم کاشانی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلگراف تبریکی به شاه فرستاد و بازگشت وی به قدرت را تبریک گفت. ۲ هفته بعد در مصاحبه با محسن مومن خبرنگار مقیم بغداد روزنامه مصری اخبارالیوم، اشتباه بزرگ مصدق را تلاش در جهت برقراری جمهوریت برشمرد و گفت:
«مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. مصدق چهار ماه قبل میخواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامهای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.»
و در پاسخ سوال روزنامهی مصری مبنی بر اینکه: آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشت بود؟ گفت:
«خداوند عادل است و آن جه امروز بر مصدق گذشته است نتیجهی عدل خداوندی است.»
«این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بوده است. تمام هم و غم من این شده بود که مردم فریاد بزنند زندهباد مصدق، مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»
«مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن میباشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمیشد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»
ترجمه این مصاحبه در کیهان ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ منتشر شد.
پادکست وقایع مرداد سال 1332
تحصیلات و دوران جوانی آیت الله کاشانی
آیتالله کاشانی در دوران کودکی و نوجوانی و در سن پانزده سالگی به تحصیل علوم دینی در حوزههای علمیه عراق می پردازند و از شاگردان آخوند ملا کاظم خراسانی می شوند و سه دوره درس اصول را نزد ایشان می گذارنند. از آنجایی که شاگرد ایشان بود و آخوند خراسانی نیز از طرفداران انقلاب مشروطه به حساب می آمد در نتیجه وی نیز از نزدیک در جریان وقایع مرتبط با انقلاب مشروطه از طریق استادش قرار می گرفت. علاوه بر مسائل سیاسی وی در عراق متصدی برپایی مدرسه ای به نام مدرسه علوی می شود که اعتراض گروه های متعصب مذهبی بر علیه او را بر می انگیزد.
در مورد اجتهاد آیت الله کاشانی، بر اساس اسنادی که در اختیار سند ایران است آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعه، شخصا اجتهاد وی را تایید کرده است. اما فرزندشان آقای محمود کاشانی نظر وی را در خاطره ای از ایشان در این خصوص اینگونه نقل می کنند «من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می کردم که با انگلیسی ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم پوشی کردم.»
در رابطه با وقایع ایران نیز در بحبوحه انعقاد قرارداد 1919 هنگامی که احمد شاه قاجار از راه عراق عازم ایران و در راه بازگشت از اروپا بود از سوی علما و آیت الله کاشانی مورد استقبال گرم قرار می گیرد. آیت الله کاشانی در ادامه حضورشان در عراق وارد مبارزات سیاسی علیه انگلیسی ها و پیشروی آنها در عراق می شوند و علیه انگلیسی ها علمای شیعه اعلام جهاد می دهند.
بنابراین ایشان به جبهه های جهاد علیه انگلیسی ها سرکشی می کردند و در کاظمین «جمعیت نهضت اسلامی» را با حمایت مراجعی چون میرزا محمد تقی شیرازی را تاسیس می کنند و به گفته نزدیکان ایشان وی نقش زیادی در استقلال عراق ایفا می کند.
در واقع یک جبهه ضد انگلیسی در عراق تشکیل شده بود که یک هسته مرکزی داشت. بنابراین عشایر اعرب هم لازم بود از این هسته مرکز مطلع باشند تا از آن حمایت کنند بنابراین آیت الله کاشانی و خالصی زاده از جمله کسانی بودند که رابط بین عشایر و این هسته مرکزی بودند. اما بعد از مدتی که این نهضت شکست خورد ایشان نیز تحت تعقیب نیروهای انگلیسی قرار گرفتند اما توانست از عراق خارج و در بهمن سال 1299 وارد تهران شد.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت الله کاشانی
آیت الله کاشانی تنها چند روز قبل از کودتای سوم اسفند 1299 به تهران بازگشت و پس از آن وارد فعالیت های سیاسی در کشور شد که از آن جمله می توان به نمایندگی در مجلس موسسان (1304) اشاره کرد. بعد از شهریور سال 1320 و ورود متفقین به ایران با توجه به سابقه مبارزاتی ایشان با انگلیسی ها در عراق در این دوران با گروهی از نظامی ها و ارتشی های دوران رضا شاه ارتباط برای برخورد با انگلیسی ها برقرار می کند. انگلیسی ها از این جریان آگاه می شوند و در صدد دستگیر او بر می برای همین کاشانی حدود یک سال به زندگی مخفیانه روی آودند.
پادکست شهریور 1320
تا اینکه ایشان فعالیت های سیاسی خود را آغاز می کنند. از مهم ترین فعالیت سیاسی ایشان تشویق به انتخاب و حضور مردم در انتخابات مجلس چهاردهم در سال 1323 بود که در جریان همین انتخابت وی دستگیر و به اراک تبعید شدند. کم کم این مواضع او را به یکی از شخصیتهای کلیدی در امور سیاسی و خصوصا جنبش ملی شدن صنعت نفت تبدیل کرد. آیتالله کاشانی یکی از حامیان اصلی ملی کردن صنعت نفت ایران بود. وی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، حمایت مردمی گستردهای برای این جنبش فراهم کرد.
تبعید آیت الله کاشانی به لبنان
در 15 بهمن سال 1327 پس از حادثه تیر اندازی به محمدرضا شاه، یکی از عامل اصلی سوقصد به شاه را آیت الله کاشانی شناختند بنابراین شبانه وی را به قلعه فک الافلاک و از آنجا به لبنان تبعید نمودند. بعد از مراجعت از تبعید وی در جانبداری از فلسطین اعلامیه های متعددی را صادر کردند و مردم را دعوت به تظاهرات علیه تشکیل دولت اسرائیل می نمودند. در سال 1327 نامه ای به سازمان ملل و در خصوص حمایت از فلسطین نوشتند. بعد از آنها واقیع ملی شدن نهضت نفت پیش آمد که در آن جریانات هم حضور تاثیر گذار و فعالی داشتند.
ملی شدن نفت و آیت الله کاشانی
آیتالله کاشانی با توجه به دیدگاههای ضد انگلیسی خود، از نخستین روحانیونی بود که به صورت علنی از ملی شدن صنعت نفت حمایت کرد. او اعتقاد داشت که منابع طبیعی کشور باید در اختیار ملت ایران باشد و از دست بیگانگان خارج شود. کاشانی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، تلاش کرد تا مردم را در حمایت از ملی شدن نفت متحد کند. او با انتشار بیانیهها، نامهها و سخنرانیهای خود، اهمیت ملی شدن نفت را برای مردم تشریح و آن را به عنوان یک وظیفه دینی و ملی معرفی کرد.
پیشنهاد خرید اشتراک اسناد سند ایران
شما با خرید اشتراک در سند ایران، میتوانید به اسناد بسیاری از جمله اسناد جدید از آیت الله کاشانی دسترسی داشته باشید.
وقایع 30 تیر سال 1331 و آیت الله کاشانی
منزل آیت الله کاشانی در محله پامنار اغلب محل تجمعات سیاسی از سوی ایشان بود در جریان همین اجتماعات و سخنرانی ها در مرداد سال 1332 منجر به وقایع بسیار مهمی شد که سرآغاز تحولات بعدی از جمله کودتای 28 مرداد را فراهم کرد. روز 30 تیر سال 1331 یک جنبش عظیمی از سوی مردم تهران در حمایت از نخست وزیری دکتر مصدق در خصوص استعفای وی و بر علیه نخست وزیری قوام السلطنه اعتراضات گسترده ای به راه افتاد.
ابه گفته برخی تحلیگران اشتباه جبهه ملی در کنار گذاشتن کاشانی، عامل مهمی در بی تفاوتی مردم نسبت به دولت مصدق بود بنابراین طرفداران آیت الله کاشانی در مسائل سیاسی از ایشان پیروی می کردند هنگامی که طرفداران مصدق به خانه کاشانی حمله کردند تعدادی از پیروان وی مجروح وی یکی از آنها به نام حدادزاده در اثر ضربات متعدد چاقو کشته شد.
سوال اصلی این بود. مردمی که به دعوت آیت الله کاشانی در روز 30 تیر سال 1331 به خیابان ها آمدن و عده ای هم کشته شدند چرا در روز 28 مرداد در حمایت از دکتر مصدق نیامدند؟ نزدیکان آیت الله کاشانی از جمله داماد ایشان آقای گرامی معتقدند که «اساسا کودتایی در کار نبود بیشتر شبیه یک نوع توافق بود و در ساعت 2 بعد از ظهر هم غائله کلا تمام و دولت مصدق سقوط کرد. بعد از آن در روزنامه ها نوشتند که شعبان جعفری و دار و دسته اش این کار را کرده اند. در حالی که شعبان در موقع کودتا در زندان حس بود و بعداً آزاد شد.»
آیت الله کاشانی مردم را برای حضور گسترده در حمایت از دکتر مصدق ترقیب می کرد به همین علت قوام السلطنه دستور دستگیری ایشان را صادر کرد. در مقطعی بعد از وقایع 30 تیر و با بروز اختلاف بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، در محافل سیاسی و خصوصا در مطبوعات وی آماج حملات و ترور شخصیت از سوی منتقدانش قرار گرفت بنابراین عده زیادی از وی فاصله گرفتند.
آیت الله کاشانی و مصدق
در اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ شمسی، آیتالله کاشانی و دکتر مصدق هر دو به عنوان رهبران اصلی جنبش ملی شدن صنعت نفت شناخته میشدند. آیتالله کاشانی به عنوان یک رهبر مذهبی با نفوذ، دکتر مصدق به عنوان یک سیاستمدار ملیگرا، هر دو به شدت مخالف تسلط شرکتهای خارجی بر منابع نفتی ایران بودند. آیتالله کاشانی با حمایت از مصدق، نقش مهمی در بسیج نیروهای مذهبی و مردمی برای پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت داشت. این اتحاد باعث شد که جنبش ملی شدن نفت به یک جنبش گسترده مردمی تبدیل شود و حمایتهای گستردهای را از اقشار مختلف جامعه به دست آورد.
واقعه و قیام 30 تیر سال 1331 اوج تفاهم و همکاری مصدق و کاشانی بود. اما اختلافات مابین ایشان زمانی آغاز شد که دکتر مصدق برای بار دوم تقاضای اختیارات فوق العاده خود را برای یک سال دیگر تمدید کند اما آیت الله کاشانی که پیش از آن نیز مخالفت خود را با اختیارات فوق العاده شش ماه در نامه ای خصوصی به مصدق اعلام کرده بود. این بار طی نامه ای به مجلس ش.رای ملی آن را ناقض اصول قانون اساسی دانست. به عقیده وی تصویب این لایحه، کشور را به وضع دیکتاتوری بر می گرداند و خلاف مصلحت بود.
چکیده سند: شایعاتی از علل تیره شدن روابط آیت الله کاشانی و دکتر مصدق/ مرداد 1332
بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.
موضوع اختیارات و لوایح قانونی دکتر مصدق و همچنین شرح استعفای دکتر مصدق در سال 1331 در کتاب اختیارات، لوایح قانونی دکتر مصدق نوشته آقای مسعود کوهستانی نژاد به طور مفصل و جامع بر طبق مستندات تاریخی شرح داده شده است. پیشنهاد می شود این کتاب را مطالعه نمایید.
در برخی موارد، کاشانی به گروههایی که مخالف سیاستهای مصدق بودند، نزدیک شد. به عنوان مثال، در دورانهایی که فداییان اسلام و دیگر گروههای مذهبی و سیاسی به فعالیتهای ضد دولتی پرداختند، کاشانی از آنها حمایت کرد و این امر به شدت بر روابط میان او و مصدق تأثیر گذاشت.
سخنان برتولت برشت
آیت الله کاشانی و مصدق
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آیت الله کاشانی
وقایع مرداد سال 1332 که از جمله اینکه به منزل آیت الله کاشانی حمله شد موضع کتابی با نام مرداد خاموش است که پیشنهاد می کنیم حتما مطالعه شود اما وقایع دیگری نیز در جریان بود که در نهایت منجر به سقوط دولت دکتر مصدق شد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه اوج اختلافات میان کاشانی و مصدق بود. برخی منابع، کاشانی را متهم به همکاری با کودتاچیان میکنند، در حالی که دیگران معتقدند او در تلاش بود تا از وقوع کودتا جلوگیری کند اما موفق نشد.
مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»
آیتالله کاشانی به عنوان یکی از پیشگامان جنبش ملی شدن صنعت نفت، نقشی اساسی در بسیج مردم و حمایت از این حرکت داشت. او با تأکید بر جنبههای دینی و ملی این مسئله، توانسته بود افکار عمومی را به حمایت از ملی شدن نفت جلب کند. با این حال، اختلافات سیاسی و دیدگاههای متفاوت او و دیگر رهبران ملیگرا باعث شد که این جنبش به نتیجه مطلوب نرسد و در نهایت با کودتای ۲۸ مرداد به پایان برسد. آیتالله کاشانی در ماههای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد، به تدریج از دولت مصدق فاصله گرفت. وی معتقد بود که مصدق بیش از حد به قدرت شخصی خود متکی شده و از اصول اولیه ملیگرایی و همکاری با دیگر نیروهای ملی و مذهبی دور شده است.
با این حال، طرفداران کاشانی معتقدند که او به هیچ وجه در کودتا دخالتی نداشت و تلاشهایش برای جلوگیری از کودتا به دلیل عدم همکاری مصدق ناکام ماند. آنها معتقدند که کاشانی به عنوان یک روحانی ملیگرا، هرگز به کودتا و بازگشت شاه به قدرت رضایت نداد و تنها به دلیل اختلافات با مصدق از او فاصله گرفت.
همکاری و سپس اختلاف در میان رهبران یک جنبش مردمی رابطه میان آیتالله کاشانی و دکتر مصدق می تواند مصداقی باشد بر این نکته که مصدق و کاشانی، با وجود اختلافات اساسی در دیدگاهها و رویکردها، هر دو در راستای ملی کردن صنعت نفت تلاش کردند. اما عدم توانایی در حفظ اتحاد و تفاوتهای عمیق در روشهای سیاسی و مدیریتی، به شکست نهضت ملی و موفقیت کودتای ۲۸ مرداد انجامید.
واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماههای منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.
آیتالله کاشانی و فداییان اسلام
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام رابطهای پیچیده و چندوجهی داشتند. فداییان اسلام، در دهه ۱۳۳۰ شمسی تحت رهبری نواب صفوی فعالیت میکردند و نقشی مهمی نیز در تحولات سیاسی و دینی آن دوره ایفا کردند. رابطه آیتالله کاشانی با این گروه و تاثیر آنها بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایران، یکی از جنبههای برجسته تاریخ معاصر ایران است. آنها به ویژه با اشخاص و گروههایی که به نظرشان مخالف اصول اسلامی بودند، مقابله میکردند.
ارتباط فداییان اسلام با آیتالله کاشانی
آیتالله کاشانی در آغاز، به نوعی حمایت از فداییان اسلام داشت. او در دورهای که این گروه در مبارزه با نفوذ خارجی و فساد داخلی فعال بود، به نوعی از فعالیتهای آنها پشتیبانی میکرد. فداییان اسلام در آن زمان به عنوان گروهی که در زمینه مبارزه با فساد و تلاش برای حفظ اصول اسلامی فعالیت میکرد، نظر آیتالله کاشانی را جلب کرده بودند. با گذشت زمان، رابطه آیتالله کاشانی و فداییان اسلام دچار تیرهگی شد. اختلافات میان کاشانی و فداییان اسلام به ویژه به دلیل روشهای متفاوت در پیگیری اهداف سیاسی و مذهبی بود. فداییان اسلام به فعالیتهای خشن و انقلابی تمایل داشتند، در حالی که آیتالله کاشانی بیشتر به سیاستهای مذهبی و ملیگرایانه تمایل داشت و به دنبال حفظ وحدت ملی و دینی بود.
هرچند کاشانی به طور مستقیم به فداییان اسلام دستور نداده بود، اما تأثیرات متقابل میان آنها و فعالیتهای سیاسی کاشانی در این دوره وجود داشت. فداییان اسلام به عنوان یک نیروی مذهبی و انقلابی، در برخی مواقع به عنوان پشتیبان کاشانی در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی عمل کردند. اما این رابطه به دلیل اختلافات فکری و سیاسی به سرعت دچار تنش شد. در برخی از مواقع، فداییان اسلام از حمایت آیتالله کاشانی در مبارزات سیاسی خود بهرهبرداری کردند. آنها به طور فعال در مبارزات علیه استبداد شاه و فساد دولتی مشارکت داشتند و در این راستا، از نفوذ کاشانی و دیگر روحانیون برجسته استفاده کردند.
رابطه آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام به دلیل تفاوتهای دیدگاه و روشهای عملیاتی آنها، پیچیده و چندلایه بود. در حالی که کاشانی در برخی مواقع از فعالیتهای مذهبی و انقلابی فداییان اسلام پشتیبانی کرد، اختلافات فکری و سیاسی به تدریج به تیرگی این رابطه انجامید. فداییان اسلام با روشهای انقلابی و خشن خود، و کاشانی با رویکردهای مذهبی و ملیگرایانه، هر دو در تحولات سیاسی ایران آن دوره نقش داشتند، اما همزمان با وجود اختلافات و تنشهای متعدد، نتوانستند به طور کامل با یکدیگر هماهنگ شوند.
نامههای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق
نامههای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق بخشی مهم از تاریخ سیاسی ایران در دوران ملی شدن نفت و پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هستند. این نامهها نشاندهنده روابط پیچیده و در حال تغییر میان این دو شخصیت برجسته و همچنین نگرانیها و توصیههای آیتالله کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور بودند.
آیتالله کاشانی در نامههای خود به دکتر مصدق، بارها توصیهها و هشدارهایی درباره مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور ارائه داد. او به ویژه نسبت به تهدیدات داخلی و خارجی نسبت به دولت مصدق هشدار میداد و از مصدق میخواست که اقدامات قاطعی برای مقابله با این تهدیدات انجام دهد.
کاشانی در برخی از نامههای خود به مصدق، انتقادات خود را نسبت به سیاستهای اقتصادی و داخلی دولت مصدق بیان کرد. او به ویژه به کاهش بودجه نظامی و مشکلات اقتصادی کشور انتقاد داشت و معتقد بود که این سیاستها باعث تضعیف موقعیت دولت و ایجاد زمینههای مساعد برای کودتا خواهد شد.
در دورههای مختلف، نامههای کاشانی نشاندهنده تغییرات در سطح حمایت و انتقاد او از مصدق بودند. در حالی که در ابتدا کاشانی به شدت از دولت مصدق پشتیبانی میکرد، به تدریج به دلیل اختلافات سیاسی و مدیریتی، از حمایت خود فاصله گرفت. این تغییرات در نامههای او به وضوح قابل مشاهده است.
آیتالله کاشانی در نامههای خود به مصدق، به اهمیت جلب حمایت عمومی و بسیج مردم برای تقویت دولت و مقابله با فشارهای داخلی و خارجی تأکید میکرد. او معتقد بود که حمایت مردمی میتواند به تثبیت موقعیت دولت و مقاومت در برابر تهدیدات کمک کند.
نامههای آیتالله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشاندهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامهها همچنین به وضوح نشان میدهند که اختلافات و نگرانیهای کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینههای سقوط دولت مصدق کمک کردند.
سالهای پایانی و درگذشت آیت الله کاشانی
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیتالله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیتهای مذهبی خود ادامه داد. او در سال ۱۳۴۰ شمسی در تهران درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.
مرگ سیدابوالقاسم کاشانی
روایتی از آخرین دیدار امام خمینی و آیتالله کاشانی
🔻تعبیر جالب آیتالله کاشانی درباره امام
🔹آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی از جمله علمای مبارزی بود که در دوران ملی شدن صنعت نفت نقش بسزایی ایفا کرد. امام خمینی هم که در آن دوران از فضلای حوزه علمیه قم بود همواره از آیتالله کاشانی به نیکی یاد میکرد. روایتهایی چند در تاریخ از رابطه امام و مرحوم کاشانی منتشر شده است که نکات حائز اهمیتی دارد.
🔹شیخ فضلالله محلاتی یکی از راویانی است که در خاطرات خود به دو دیدار امام خمینی و آیتالله کاشانی اشاره کرده و درباره آخرین دیدار آنها میگوید: «وقتی آیتالله کاشانی بیمار بود در خانهای در دزاشیب استراحت میکردند و امام تهران بودند، من با ماشین یکی از رفقا رفتیم امام را سوار کردیم، بردیم دیدن مرحوم آیتالله کاشانی. وقتی رفتیم ایشان روی تختخواب خوابیده بود.
🔹امام پای تخت نشستند، دست مرحوم آیتالله کاشانی را گرفتند، آستینشان را بالا زدند و دستشان را مدتی نگه داشتند و برای آیتالله کاشانی دعا خواندند. آیتالله کاشانی به همان لهجه خودشان خطاب به امام فرمودند میدانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر میدانم و این اعتقاد من است. خلاصه قریب به این مضمون مرحوم آیتالله کاشانی مطالبی بیان فرمودند.»