کاربر:Safa/3صفحه تمرین
سیدابوالقاسم کاشانی، (زادهی ۱۲۵۴ تهران درگذشت ۱۳۴۰ تهران)، فرزند سیدمصطفی کاشانی، روحانی مرجع
ابوالقاسم کاشانی
وی تحصیلات اولیهی خود را همچون دیگر دانشآموزان در تهران گذراند و در سن ۱۶ سالگی برای انجام حج به همراه پدرش عازم مکه شد و سپس برای زیارت عتبات عالیات به عراق سفر کرد. در این سفر تصمیم گرفته شد او برای تحصیلات مذهبی و فقهی خود در نجف اشرف اقامت کند.
سیدابوالقاسم شاگرد آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیل تهرانی بود. پس از ۹ سال اقامت در نجف و تحصیل در رشته ی فقه، در سن ۲۵ سالگی به درجه ی اجتهاد رسید.
آغاز فعالیتهای سیاسی
در جنگ جهانی اول انگلیس به عراق حمله کرد. در پی اشغال بصره، آیتالله کاشانی به همراه دیگر علمای شیعه، نه تنها فتوای جهاد داد بلکه خود عازم نبرد شد. در همان ابتدا توانست با جلب اعتماد مردم عراق به عضویت کمیته عالی جنگ دربیاید. او در متحد ساختن مردم عراق برای شرکت در جنگ مقابل انگلیس تا پای مبارزات مسلحانه پیش رفت. اما در نهایت عراق تسلیم نیروهای مهاجم انگلیسی شد.
کمیسر عالی جنگ از طرف انگلستان برای صلح با عراق، تسلیم شدن سران مقاومت از جمله کاشانی را خواستار شد. کاشانی مخفی شد و دولت انگلیس حکم اعدام او را صادر کرد. به همین جهت او در لباس مبدل کردی از راههای صعبالعبور در دی ۱۲۹۹ وارد ایران شد و سه روز قبل از کودتای ۳ اسفند به تهران رسید.
کاشانی در بدو ورود به ایران متمایل به حزب جمهوری خواهان و از طرفداران رضا شاه بود. از آنجا که خود رضاخان علاقهای به روابط با انگلیس نداشت و بیشتر به ایجاد روابط با آلمان علاقهمند بود، کاشانی توانست به نمایندگی مجلس موسسین درآید. در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ به پایان حکومت احمدشاه قاجار و آغاز سلطنت رضا شاه پهلوی رای داد.
با به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه، کاشانی در نامهای به شاه بر تصویب قوانینی اصرار ورزید که بر طبق آن “قوانین الهی” حاکم شود. قوانینی همچنین حق رای زنان، مخالفت با رفتار سو پلیس با زنان و افراد معمم.
در این زمان کاشانی که از قبل متهم به انگلیس ستیزی بود، از طرف دولت انگلیس ستون پنجم المان در ایران شناخته شد و به همراه ۱۶۴ نفر دیگر در گلابدره شمیران بازداشت و به زندانی در کرمانشاه فرستاده شد.
با اینکه در چهاردهمین دورهی مجلس شورای ملی در لیست نمایندگان بود، نامش از لیست حذف و خودش به زندان روسها در رشت منتقل شد. در سال ۱۳۲۴ با حکم حبس خانگی به تهران بازگشت و در سال ۱۳۲۵ در درگیری بین حزب توده و کارگران به عنوان مسبب شناخته شد و به خمین تبعید شد.
آغاز ارتباط با مصدق
در دی ماه ۱۳۲۵ همزمان با انتشار لیست کاندیداهای مجلس، کاشانی نامهای به مصدق نوشت و در پی آن مصدق نیز نامهای به قوام السلطنه نوشت و خواستار آزادی کاشانی شد و همین امر سبب ایجاد دوستی بین مصدق و کاشانی شد.
قوام السلطنه به توصیهی مصدق کاشانی را آزاد کرد و کاشانی توانست به نمایندگی مجلس شورای ملی برسد. در این دوره کاشانی مرجع تقلید حزب فدائیان اسلام بود.
بیشتر بخوانید: درباره زندگی محمد مصدق و اقداماتش
اقدامات آیت الله کاشانی
کاشانی در این زمان حکم ارتداد احمد کسروی را اعلام و وی را محدور الدم اعلام کرده بود. همچنین در واکنش به تقسیم شدن اراضی فلسطین و حضور اسرائیلیان صهیونیستی، کمپین مبارزاتی علیه اقدامات یهودیان راه اندازی کرد. او مجمع مسلمان مجاهد را در سال ۱۳۲۷ با مشارکت محمود شروین و شمس قنات پایهگذاری کرد.
بعد از ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ به عنوان مسبب این ترور به همراه دامادش دستگیر و به قلعه فلک الافلاک فرستاده شد و از آنجا به لبنان تبعید شد. پس از گذشت یک سال و۱۴ ماه، مصدق از طریق علی منصور، نخست وزیر وقت پیگیر بازگرداندن کاشانی به ایران شد و در نهایت در ۲۰ خرداد ۱۳۲۹ وی در میان استقبال باشکوه وارد مهرآباد شد.
در مسئله ملی شدن صنعت نفت، کاشانی در کنار مصدق به متحد کردن احزاب مختلف در این زمینه تلاش کرد. او با فدائیان اسلام و نواب صفوی در ارتباط نزدیکی بود، که تاثیر فراوانی بر موفقیت آنها داشت.
در ۱۳۳۰ در جلسهای که برای تایید مصدق برپا کرده بود تمام قد از او حمایت کرد و پس از استعفای مصدق تظاهراتی علیه قوام جانشین مصدق برپا کرد و علیرغم درگیریهای زیاد و مجروح و کشته شدن تعداد زیادی از طرفداران مصدق ،قوام السلطنه عزل و مصدق مجدد به نخست وزیری رسید.
اختلاف میان مصدق و کاشانی
پس از قیام ۳۰ تیر آیت الله کاشانی به ریاست مجلس شورای ملی منصوب شد. از همین زمان بود که وی خود را در دولت و دربار شریک کرد و شروع به عزل و نصبهای توصیهای و رابطهمند کرد. این موضوع تا جایی پیش رفت که ۱۵۰۰ توصیه نامه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانهها جمع شد و به دست مصدق رسید و همین موضوع زمینهساز نخستین اختلافات بین مصدق و کاشانی شد.
کاشانی با غره شدن به جایگاه خود لقب” شیر پامنار” را که روزنامه تایمز لندن به او داده بود بر سر زبانها انداخت و در جواب اعتراضات مصدق، او را بیسواد خواند. در جواب مذهبیونی که او را از نتیجه اختلاف با مصدق میترساندند گفته بود “هر چوبی را که جای مصدق بگذارم کار او را خواهد کرد”. او خود را رهبر و زعیم مسلمانان جهان نامید ولی با وجود سید حسین طباطبایی بروجردی هرگز رویای او محقق نشد.
با آشکار شدن اختلافات مصدق و کاشانی به خصوص بعد از عزل مصدق، دربار رابطهی نزدیک و صمیمی با کاشانی برقرار کرد و پس از دستگیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد، در جراید و روزنامهها مصدق را خائن و مستحق مرگ خواند و سرنوشت او را نشانهی عدل الهی دانست.
دوران انزوا
با رسیدن زاهدی به نخست وزیری، کاشانی خانهنشین شد و به طور کامل از سیاست کنار گذاشته شد. او چندین بار مصاحبههای تند و اعتراض آمیزی درباره نخست وزیری زاهدی انجام داد و همین باعث دستگیری مجدد او شد. در سال ۱۳۳۴ در مراسم درگذشت فرزندش، حسین اعلا مورد سوءقصد گروه فدائیان اسلام قرار گرفت. هرچند این سوءقصد نافرجام بود، اما سران فدائیان اسلام تیرباران شدند که نواب صفوی در راس آنها بود.
روز بعد از تیرباران نواب صفوی، کاشانی به جرم مشارکت در قتل رزمآرا بازداشت شد. پس از ۳ ماه حبس و بازجویی و دادگاههای مکرر کاشانی و هشت نفر دیگر از متهمان به قتل رزم آرا به توصیهی “حائریزاده”، “بروجردی” و “بهبهانی” با قید مشروط آزاد شدند.
پایان
در سال ۱۳۴۰ کاشانی به پروستات مبتلا شد و علیرغم همکاری شاه و دربار برای معالجهی وی در آلمان این معالجات ثمربخش نبود و در اسفند ۱۳۰۴ در خانه خودش دار فانی را وداع گفت. پیکر وی در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
کاشانی و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
سید ابوالقاسم کاشانی بلافاصله پس از #کودتای28مرداد طی تلگرافی بازگشت شاه به قدرت را به وی تبریک گفت. وی کمتر از ۳ هفته پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت محمد #مصدق در گفتگو با روزنامه مصری اخبار الیوم دیدگاه های خود را درباره دولت مصدق و کودتای ۲۸ مرداد تشریح کرد. او اشتباه بزرگ مصدق را تلاش برای برقراری جمهوریت شمرد و گفت: «مصدق برای برقراری جمهوریت میکوشید. او شاه را مجبور کرد ایران را ترک کند؛ اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد برگشت. ملت شاه را دوست دارد.»
کاشانی در جواب روزنامهٔ مصری که پرسیده بود آیا عقیده دارید مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟ گفت:«خداوند عادل است و آن چه امروز بر مصدق گذشتهاست نتیجهٔ عدل خداوندی است.» او همچنین در این مصاحبه مصدق را به مرگ محکوم کرد: «این مصدق راه را گم کرده و مستحق چنین عاقبتی بودهاست. تمام هم و غم او این شده بود که مردم فریاد بزنند زنده باد مصدق. مصدق به من و کشورش خیانت کرد. طبق شرع شریف اسلامی مجازات کسی که در فرماندهی و نمایندگی کشورش خیانت کند مرگ است.»
#آیت_الله_کاشانی در ادامه این گفت و گو، محمد مصدق را به داشتن جنون متهم کرد: «مصدق برای کشور کاری نکرد. نه یک خرابی را تعمیر کرد نه خیابانی را افتتاح کرد نه خزانه را نجات داد و نه ملت را متحد ساخت. حتی در مورد نفت که او ادعا داشت صاحب فکر ملی ساختن میباشد اگر این اتحادی که من در صفوف ملت بوجود آوردم نبود هرگز ملی نمیشد. او خیانت کرد. به من و کشور خیانت کرد. قبل از این که من با مصدق مخالفت کنم، ملت با او بود ولی پس از این که من با او مخالفت کردم ملت از دور او پراکنده شدند. مقام و کرسی صدارت مصدق را مسحور کرده بود. او دستخوش نوعی جنون شده بود.»
جالب این جاست که با وجود طرفداری آیت الله کاشانی از پادشاهی پهلوی و کودتای «آمریکایی» 28 مرداد، بزرگراهی به نام او در تهران وجود دارد ولی هیچ کوچه ای به نام دکتر مصدّق وجود ندارد!
عصر ایران نوشت: یکی از مهم ترین سؤالات یا ابهامات دربارۀ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی است و این که با توجه به رضایت از ساقط شدن مصدق آیا با کودتاچیان همراهی کرده بود؟
- یکی از مهمترین سؤالات یا ابهامات دربارۀ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقش آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی است و این که با توجه به بروز اختلاف میان او و دکتر مصدق پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ آیا با کودتاچیان در برانداختن مصدق همراهی کرد و نقشی مانند آیتالله بهبهانی داشت یا با توجه به پیشنیه درخشان در مبارزات ضد انگلیسی و همراهی با نهضت ملی شدن نفت نمیتوان چنین اتهامی را وارد ساخت.
اظهار نظر قطعی در این باره دشوار است اما نویسنده با نظر دکتر حسین آبادیان همدلی بیشتری دارد که در پاسخ به پرسش آقای مرادی مراغهای گفته بود:
- سخن ویلبر و اردشیر زاهدی ( در همراهی ) را نه میتوانم تأیید کنم نه تکذیب، اما در اینکه معتقد به براندازی مصدق بوده، تردید ندارم. تأکید می کنم از اینکه آیا آیتالله کاشانی میدانسته پشت موضوع کودتا آمریکا و انگلیس هستند آگاهی ندارم اما هم فداییان اسلام به استناد مطالب روزنامه نبرد ملت و هم آیتالله کاشانی با انگیزه های خاص خودشان قطعاً با سقوط مصدق موافق بودند. در این که او راضی به سقوط مصدق بوده تردیدی نیست اما در باره ارتباط آیتالله کاشانی با طرح آژاکس نمیتوانم قاطعانه صحبت کنم. مورخ باید به اسناد استناد کند و من به سندی دست نیافتهام که نشان دهد ایشان با طرح آژاکس ارتباط سازمان یافته داشته است.
همانگونه که دکتر آبادیان گفته نمیتوان اتهام همکاری با کودتاچیان یا اطلاع آیتالله کاشانی را وارد کرد اما در این که از سقوط مصدق رضایت داشته تردیدی نیست. هم به خاطر اختلاف با او و هم مانند برخی روحانیون دیگر که نگران برچیده شدن سلطنت و تاسیس جمهوری و حذف روحانیون و تصور قدرت گرفتن چپها بودند.
این نکته را از اولین مصاحبه او بعد از کودتا هم میتوان دریافت. تنها ۲۱ روز بعد از کودتا و در ۱۷ شهریور ۱۳۳۲ روزنامه کیهان برگردان مصاحبه کاشانی با خبرنگار روزنامه المصری اخبار الیوم را به این شرح منتشر کرد که از هر متنی گویاتر است:
قاهره-روزنامه یومیه معروف مصری، محسن مؤمن، خبرنگار مقیم بغداد خود را به تهران اعزام داشته و متن مصاحبههای این خبرنگار با حضرت آیتالله کاشانی و سپهبد زاهدی در شماره پنجشنبه گذشته این روزنامه انتشار یافته است. در این مصاحبه حضرت آیتالله کاشانی به خبرنگار المصری گفتند:
من از ژنرال زاهدی مادام که به منفعت ایران قدم برمیدارد پشتیبانی میکنم و هر وقت که به نظرم برسد او برخلاف مصلحت ایران عمل مینماید با او مخالفت مینمایم. تا این لحظه نمیتوان راجع به اعمال زاهدی قضاوت کرد و ما هم نمیتوانیم رویه خود را در قبال او معین نمائیم.
از او پرسیدم: آیا عقیده دارید که مصدق مستحق همین سرنوشتی بود که به او رسید؟
او جواب داد: خدا عادل است و آن چه امروز بر مصدق گذشته نتیجه عدل خداوندی است.
از او پرسیدم: آیا عقیده دارید که ژنرال زاهدی میتواند مسئله نفت را به طوری که رضایت حضرتعالی و ملت ایران جلب شود، حل کند؟
او جواب داد: من گمان نمیکنم که ژنرال زاهدی در قضیه نفت روشی برخلاف تمایلات ملت اتخاذ کند، و به هر حال سیات رزمآرا دیگر در ایران قابل اجرا نیست. هرکس بخواهد طبق آن عمل نماید با همان سرنوشت مواجه خواهد شد.
از آیتالله کاشانی پرسیدم: آیا عقیده دارید که دکتر مصدق برای برقراری رژیم جمهوری فعالیت میکرد؟
او جواب داد: آری، برای برقراری جمهوریت میکوشید، مصدق چهار ماه قبل میخواست که شاه را از ایران اخراج نماید ولی من نامهای به شاه نوشته و از او خواستم که از مسافرت خودداری نماید و شاه هم موقتاً از فکر مسافرت منصرف شد. یک هفته قبل، مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت.
آیتالله کاشانی سپس اظهار داشت: در اینجا ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.
از او پرسیدم: آیا جنابعالی با تجدید روابط سیاسی ایران و انگلیس مخالفید؟
او جواب داد: آری، من با این مخالفم زیرا سیاستمداران انگلیسی خالی از عواطف انسانیت، شفقت و رحمت میباشند و هرگز نسبت به ملت ایران نظر خیر و دوستی ندارند.
از او پرسیدم: نظر شما راجع به اقدام دولت فرانسه در مورد خلع سلطان مراکش با این عنوان که علمای مذهبی از او راضی نیستند، چیست؟
آیتالله کاشانی گفتند: این دلیل فرانسه تا اندازهای به حجت یزید بن معاویه شباهت دارد که وقتی به قتل حضرت امام حسین علیه السلام دستور داد مدعی شد که او از دین خارج شده است. ملل اسلامی و عربی تا وقتی که قوی و متحد نشوند همچنان مظلوم باقی خواهند ماند و تنها در صورت اتحاد است که دنیای مسلمان می تواند مجد و عظمت دیرینه خود را بازیابد و از استقلال و آزادی کامل برخوردار شود.
یکی از اسنادی که اردشیر زاهدی (فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی) به موسسه هوور دانشگاه استنفورد اهدا کرده است حکایت از آن دارد که در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا مدت کوتاهی پس از آن به #روحانیان سرشناسی نظیر ابوالقاسم #کاشانی، محمد #بهبهانی و محمد تقی #فلسفی مبالغ زیادی پول پرداخت شده است.
بنا بر این سند که می تواند یکی از صورت حساب های #کودتا باشد، ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و "شعبان و دستجات او" ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده بودند. سهم "وعاظ مختلف" ۵۰۰ هزار ریال ثبت شده است. در حاشیه سند توضیح داده شده که محمد تقی فلسفی، خطیب معروف به طور جداگانه "در بهمن ماه ۱۰ هزار تومان از #شاه گرفته". بنا بر سندی که سال گذشته در آرشیو ملی #آمریکا منتشر شد، #سفارت آمریکا در تهران در آستانه کودتا به محمد بهبهانی و شماری دیگر مبالغ کلانی پول پرداخت کرده بود تا افرادی مانند #شعبان_جعفری و طیب حاج رضایی را به میدان بیاورند. آن سند درباره نحوه توزیع پول های احتمالی جزئیاتی ارائه نکرد.
اما صورت حسابی که در اسناد #اردشیر_زاهدی پیدا شده شاید نخستین سندی باشد که در ظرف ۶۵ سالی که از کودتا می گذرد ارتباط مالی مقام های وقت حکومت #پهلوی و کودتاگران با شبکه #روحانیت، #مطبوعات و گروه شعبان جعفری را به این صراحت نشان می دهد؛ سند در واقع با نام بردن از آقایان کاشانی، بهبهانی، فلسفی و این که "توسط مساجد سی هزار تومان خرج شد" تصویر تازه ای از نقش محوری شبکه روحانیت در کودتایی را نشان می دهد که سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا آن را طراحی کرده بودند.
بنا بر سندی که در یک پوشه اسناد سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵ میلادی (۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴) قرار دارد، ۱۵ تن کاغذ بین مطبوعات توزیع شده بود که ۳۰۰ هزار ریال هزینه داشته است. در سند نوشته شده: "انعام های مختلف را خودمان می دهیم" که بنا بر ترجمه انگلیسی یعنی از حساب دولت پرداخت شده است.
به نظر می رسد این هزینه ها مربوط به واقعه ۲۸ مرداد یا مدت کوتاهی پس از آن بوده باشد زیرا ابوالقاسم کاشانی خیلی زود بر سر قدرت با دولت #زاهدی هم اختلاف پیدا کرد و چند سال بعد در حالی که توسط حکومت خانه نشین شده بود مخفیانه به آیزنهاور، رئیس جمهوری آمریکا، نامهای تظلم خواهانه نوشت و از وضع بد اقتصادی و میزان بالای بیکاری گرفته تا فقدان آزادی بیان و زیر نظر پلیس بودن، گله کرد.
بنا بر اسناد جدید آمریکا، سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (سیا) پس از کودتا خیلی سریع به دولت زاهدی کمک مالی سری می کند. بنا بر یک سند، سیا در مجموع پنج میلیون و ۳۳۰ هزار دلار صرف پروژه سرنگونی محمد مصدق کرده بود که شامل کمک مالی اضطراری به دولت آقای زاهدی بوده که از محل آن به اشخاصی مانند کاشانی و بهبهانی پول می داده است.
در یک گزارش سیا به نقل از منابع نزدیک به سرلشکر زاهدی نوشته شده که زاهدی در روز چهارم مهر ۱۳۳۲ حداقل ۱۰ هزار تومان و یک هفته بعد پنج هزار تومان به بهبهانی داد "تا حسننیت بهبهانی را حفظ کند و او را حامی دولت نگه دارد".
- بیبیسی، واشنگتن
- ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ - ۲۰ اوت ۲۰۱۸
یکی از اسنادی که اردشیر زاهدی - فرزند سرلشکر فضل الله زاهدی - به موسسه هوور دانشگاه استنفورد اهدا کرده است حکایت از آن دارد که در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا مدت کوتاهی پس از آن به روحانیان سرشناسی نظیر ابوالقاسم کاشانی، محمد بهبهانی و محمد تقی فلسفی مبالغ زیادی پول پرداخت شده است.
بنا بر این سند که می تواند یکی از صورت حساب های کودتا باشد، ابوالقاسم کاشانی و محمد بهبهانی ۸۰۰ هزار ریال و "شعبان و دستجات او" ۲۰۰ هزار ریال دریافت کرده بودند. سهم "وعاظ مختلف" ۵۰۰ هزار ریال ثبت شده است. در حاشیه سند توضیح داده شده که محمد تقی فلسفی، خطیب معروف به طور جداگانه "در بهمن ماه ۱۰ هزار تومان از شاه گرفته".
بنا بر سندی که سال گذشته برای نخستین بار توسط بی بی سی فارسی در آرشیو ملی آمریکا کشف و منتشر شد، سفارت آمریکا در تهران در آستانه کودتا به محمد بهبهانی و شماری دیگر مبالغ کلانی پول پرداخت کرده بود تا افرادی مانند شعبان جعفری و طیب حاج رضایی را به میدان بیاورند. آن سند درباره نحوه توزیع پول های احتمالی جزئیاتی ارائه نکرد.
اما صورت حسابی که در اسناد اردشیر زاهدی پیدا شده شاید نخستین سندی باشد که در ظرف ۶۵ سالی که از کودتا می گذرد ارتباط مالی مقام های وقت حکومت پهلوی و کودتاگران با شبکه روحانیت، مطبوعات و گروه شعبان جعفری را به این صراحت نشان می دهد؛ سند در واقع با نام بردن از آقایان کاشانی، بهبهانی، فلسفی و این که "توسط مساجد سی هزار تومان خرج شد" تصویر تازه ای از نقش محوری شبکه روحانیت در کودتایی را نشان می دهد که سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا آن را طراحی کرده بودند.
خلاصه زندگی نامه آیت الله کاشانی
- دسته بندی:
- مقالات
- تاریخ انتشار:۱۴۰۳-۰۶-۰۶
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۴–۱۳۴۰ شمسی) یکی از روحانیون برجسته و فعالان سیاسی مؤثر در تاریخ معاصر ایران بود. وی در سال ۱۲۶۴ شمسی در تهران به دنیا آمد و در خانوادهای مذهبی و عالم بزرگ شد. پدرش، آیتالله سید مصطفی کاشانی، از مراجع و علمای برجسته تهران بود.
پادکست وقایع مرداد سال 1332
تحصیلات و دوران جوانی آیت الله کاشانی
آیتالله کاشانی در دوران کودکی و نوجوانی و در سن پانزده سالگی به تحصیل علوم دینی در حوزههای علمیه عراق می پردازند و از شاگردان آخوند ملا کاظم خراسانی می شوند و سه دوره درس اصول را نزد ایشان می گذارنند. از آنجایی که شاگرد ایشان بود و آخوند خراسانی نیز از طرفداران انقلاب مشروطه به حساب می آمد در نتیجه وی نیز از نزدیک در جریان وقایع مرتبط با انقلاب مشروطه از طریق استادش قرار می گرفت. علاوه بر مسائل سیاسی وی در عراق متصدی برپایی مدرسه ای به نام مدرسه علوی می شود که اعتراض گروه های متعصب مذهبی بر علیه او را بر می انگیزد.
در مورد اجتهاد آیت الله کاشانی، بر اساس اسنادی که در اختیار سند ایران است آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعه، شخصا اجتهاد وی را تایید کرده است. اما فرزندشان آقای محمود کاشانی نظر وی را در خاطره ای از ایشان در این خصوص اینگونه نقل می کنند «من در شرایطی بودم که از بسیاری از شهرهای ایران مثل قم، کاشان، اصفهان و دیگر شهرها به من مراجعه و درخواست می کردند که رساله بدهم ولی چون من احساس می کردم که با انگلیسی ها نبردی در پیش داریم و اگر من در عرصه مرجعیت وارد شوم، از آن عرصه دور خواهم شد، بنابراین از مرجعیت چشم پوشی کردم.»
در رابطه با وقایع ایران نیز در بحبوحه انعقاد قرارداد 1919 هنگامی که احمد شاه قاجار از راه عراق عازم ایران و در راه بازگشت از اروپا بود از سوی علما و آیت الله کاشانی مورد استقبال گرم قرار می گیرد. آیت الله کاشانی در ادامه حضورشان در عراق وارد مبارزات سیاسی علیه انگلیسی ها و پیشروی آنها در عراق می شوند و علیه انگلیسی ها علمای شیعه اعلام جهاد می دهند.
بنابراین ایشان به جبهه های جهاد علیه انگلیسی ها سرکشی می کردند و در کاظمین «جمعیت نهضت اسلامی» را با حمایت مراجعی چون میرزا محمد تقی شیرازی را تاسیس می کنند و به گفته نزدیکان ایشان وی نقش زیادی در استقلال عراق ایفا می کند.
در واقع یک جبهه ضد انگلیسی در عراق تشکیل شده بود که یک هسته مرکزی داشت. بنابراین عشایر اعرب هم لازم بود از این هسته مرکز مطلع باشند تا از آن حمایت کنند بنابراین آیت الله کاشانی و خالصی زاده از جمله کسانی بودند که رابط بین عشایر و این هسته مرکزی بودند. اما بعد از مدتی که این نهضت شکست خورد ایشان نیز تحت تعقیب نیروهای انگلیسی قرار گرفتند اما توانست از عراق خارج و در بهمن سال 1299 وارد تهران شد.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آیت الله کاشانی
آیت الله کاشانی تنها چند روز قبل از کودتای سوم اسفند 1299 به تهران بازگشت و پس از آن وارد فعالیت های سیاسی در کشور شد که از آن جمله می توان به نمایندگی در مجلس موسسان (1304) اشاره کرد. بعد از شهریور سال 1320 و ورود متفقین به ایران با توجه به سابقه مبارزاتی ایشان با انگلیسی ها در عراق در این دوران با گروهی از نظامی ها و ارتشی های دوران رضا شاه ارتباط برای برخورد با انگلیسی ها برقرار می کند. انگلیسی ها از این جریان آگاه می شوند و در صدد دستگیر او بر می برای همین کاشانی حدود یک سال به زندگی مخفیانه روی آودند.
پادکست شهریور 1320
تا اینکه ایشان فعالیت های سیاسی خود را آغاز می کنند. از مهم ترین فعالیت سیاسی ایشان تشویق به انتخاب و حضور مردم در انتخابات مجلس چهاردهم در سال 1323 بود که در جریان همین انتخابت وی دستگیر و به اراک تبعید شدند. کم کم این مواضع او را به یکی از شخصیتهای کلیدی در امور سیاسی و خصوصا جنبش ملی شدن صنعت نفت تبدیل کرد. آیتالله کاشانی یکی از حامیان اصلی ملی کردن صنعت نفت ایران بود. وی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، حمایت مردمی گستردهای برای این جنبش فراهم کرد.
تبعید آیت الله کاشانی به لبنان
در 15 بهمن سال 1327 پس از حادثه تیر اندازی به محمدرضا شاه، یکی از عامل اصلی سوقصد به شاه را آیت الله کاشانی شناختند بنابراین شبانه وی را به قلعه فک الافلاک و از آنجا به لبنان تبعید نمودند. بعد از مراجعت از تبعید وی در جانبداری از فلسطین اعلامیه های متعددی را صادر کردند و مردم را دعوت به تظاهرات علیه تشکیل دولت اسرائیل می نمودند. در سال 1327 نامه ای به سازمان ملل و در خصوص حمایت از فلسطین نوشتند. بعد از آنها واقیع ملی شدن نهضت نفت پیش آمد که در آن جریانات هم حضور تاثیر گذار و فعالی داشتند.
ملی شدن نفت و آیت الله کاشانی
آیتالله کاشانی با توجه به دیدگاههای ضد انگلیسی خود، از نخستین روحانیونی بود که به صورت علنی از ملی شدن صنعت نفت حمایت کرد. او اعتقاد داشت که منابع طبیعی کشور باید در اختیار ملت ایران باشد و از دست بیگانگان خارج شود. کاشانی با استفاده از نفوذ مذهبی و اجتماعی خود، تلاش کرد تا مردم را در حمایت از ملی شدن نفت متحد کند. او با انتشار بیانیهها، نامهها و سخنرانیهای خود، اهمیت ملی شدن نفت را برای مردم تشریح و آن را به عنوان یک وظیفه دینی و ملی معرفی کرد.
پیشنهاد خرید اشتراک اسناد سند ایران
شما با خرید اشتراک در سند ایران، میتوانید به اسناد بسیاری از جمله اسناد جدید از آیت الله کاشانی دسترسی داشته باشید.
وقایع 30 تیر سال 1331 و آیت الله کاشانی
منزل آیت الله کاشانی در محله پامنار اغلب محل تجمعات سیاسی از سوی ایشان بود در جریان همین اجتماعات و سخنرانی ها در مرداد سال 1332 منجر به وقایع بسیار مهمی شد که سرآغاز تحولات بعدی از جمله کودتای 28 مرداد را فراهم کرد. روز 30 تیر سال 1331 یک جنبش عظیمی از سوی مردم تهران در حمایت از نخست وزیری دکتر مصدق در خصوص استعفای وی و بر علیه نخست وزیری قوام السلطنه اعتراضات گسترده ای به راه افتاد.
ابه گفته برخی تحلیگران اشتباه جبهه ملی در کنار گذاشتن کاشانی، عامل مهمی در بی تفاوتی مردم نسبت به دولت مصدق بود بنابراین طرفداران آیت الله کاشانی در مسائل سیاسی از ایشان پیروی می کردند هنگامی که طرفداران مصدق به خانه کاشانی حمله کردند تعدادی از پیروان وی مجروح وی یکی از آنها به نام حدادزاده در اثر ضربات متعدد چاقو کشته شد.
سوال اصلی این بود. مردمی که به دعوت آیت الله کاشانی در روز 30 تیر سال 1331 به خیابان ها آمدن و عده ای هم کشته شدند چرا در روز 28 مرداد در حمایت از دکتر مصدق نیامدند؟ نزدیکان آیت الله کاشانی از جمله داماد ایشان آقای گرامی معتقدند که «اساسا کودتایی در کار نبود بیشتر شبیه یک نوع توافق بود و در ساعت 2 بعد از ظهر هم غائله کلا تمام و دولت مصدق سقوط کرد. بعد از آن در روزنامه ها نوشتند که شعبان جعفری و دار و دسته اش این کار را کرده اند. در حالی که شعبان در موقع کودتا در زندان حس بود و بعداً آزاد شد.»
آیت الله کاشانی مردم را برای حضور گسترده در حمایت از دکتر مصدق ترقیب می کرد به همین علت قوام السلطنه دستور دستگیری ایشان را صادر کرد. در مقطعی بعد از وقایع 30 تیر و با بروز اختلاف بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق، در محافل سیاسی و خصوصا در مطبوعات وی آماج حملات و ترور شخصیت از سوی منتقدانش قرار گرفت بنابراین عده زیادی از وی فاصله گرفتند.
آیت الله کاشانی و مصدق
در اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه ۱۳۳۰ شمسی، آیتالله کاشانی و دکتر مصدق هر دو به عنوان رهبران اصلی جنبش ملی شدن صنعت نفت شناخته میشدند. آیتالله کاشانی به عنوان یک رهبر مذهبی با نفوذ، دکتر مصدق به عنوان یک سیاستمدار ملیگرا، هر دو به شدت مخالف تسلط شرکتهای خارجی بر منابع نفتی ایران بودند. آیتالله کاشانی با حمایت از مصدق، نقش مهمی در بسیج نیروهای مذهبی و مردمی برای پشتیبانی از ملی شدن صنعت نفت داشت. این اتحاد باعث شد که جنبش ملی شدن نفت به یک جنبش گسترده مردمی تبدیل شود و حمایتهای گستردهای را از اقشار مختلف جامعه به دست آورد.
واقعه و قیام 30 تیر سال 1331 اوج تفاهم و همکاری مصدق و کاشانی بود. اما اختلافات مابین ایشان زمانی آغاز شد که دکتر مصدق برای بار دوم تقاضای اختیارات فوق العاده خود را برای یک سال دیگر تمدید کند اما آیت الله کاشانی که پیش از آن نیز مخالفت خود را با اختیارات فوق العاده شش ماه در نامه ای خصوصی به مصدق اعلام کرده بود. این بار طی نامه ای به مجلس ش.رای ملی آن را ناقض اصول قانون اساسی دانست. به عقیده وی تصویب این لایحه، کشور را به وضع دیکتاتوری بر می گرداند و خلاف مصلحت بود.
چکیده سند: شایعاتی از علل تیره شدن روابط آیت الله کاشانی و دکتر مصدق/ مرداد 1332
بعد از این اظهارات، روزنامه های طرفدار دولت همراه با روزنامه های حزب توده به طور آشکار شروع به مخالفت های گسترده با وی برخاستند. این اختلاف نظرها سرانجام ائتلاف سیاسی بین گروه های مذهبی و جبهه ملی را بر هم زد. و اقدامات مصدق در خصوص رفراندم و انحلال مجلس هفدهم با واکنش شدید آیت الله کاشانی را در پی داشت و اعلامیه ای هم به همین مناسب صادر کرد و مصدق را فردی قدرت طلب نامید و هشدار داد «نخست وزیر راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خودسری هموار می سازد و قصد دارد به زور سر نیزه رفراندم ترتیب دهد.» همچنین وی انحلال مجلس را خیانت و خلاف شرع اسلام دانست.
موضوع اختیارات و لوایح قانونی دکتر مصدق و همچنین شرح استعفای دکتر مصدق در سال 1331 در کتاب اختیارات، لوایح قانونی دکتر مصدق نوشته آقای مسعود کوهستانی نژاد به طور مفصل و جامع بر طبق مستندات تاریخی شرح داده شده است. پیشنهاد می شود این کتاب را مطالعه نمایید.
در برخی موارد، کاشانی به گروههایی که مخالف سیاستهای مصدق بودند، نزدیک شد. به عنوان مثال، در دورانهایی که فداییان اسلام و دیگر گروههای مذهبی و سیاسی به فعالیتهای ضد دولتی پرداختند، کاشانی از آنها حمایت کرد و این امر به شدت بر روابط میان او و مصدق تأثیر گذاشت.
سخنان برتولت برشت
آیت الله کاشانی و مصدق
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و آیت الله کاشانی
وقایع مرداد سال 1332 که از جمله اینکه به منزل آیت الله کاشانی حمله شد موضع کتابی با نام مرداد خاموش است که پیشنهاد می کنیم حتما مطالعه شود اما وقایع دیگری نیز در جریان بود که در نهایت منجر به سقوط دولت دکتر مصدق شد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه اوج اختلافات میان کاشانی و مصدق بود. برخی منابع، کاشانی را متهم به همکاری با کودتاچیان میکنند، در حالی که دیگران معتقدند او در تلاش بود تا از وقوع کودتا جلوگیری کند اما موفق نشد.
مصدق پس از کودتا به زندان افتاد و کاشانی نیز به مرور از صحنه سیاسی کنار رفت. بعدها نیز از مصدق به نیکی و تاسف یاد کرد و در جلسه ای منزل دامادش آقای گرامی ضمن تمجید از دکتر مصدق و ذکر خدمات او گفت «تاکنون هیچ دولتی به اندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که در اواخر اطرافیان، او را منحرف نمودند.»
آیتالله کاشانی به عنوان یکی از پیشگامان جنبش ملی شدن صنعت نفت، نقشی اساسی در بسیج مردم و حمایت از این حرکت داشت. او با تأکید بر جنبههای دینی و ملی این مسئله، توانسته بود افکار عمومی را به حمایت از ملی شدن نفت جلب کند. با این حال، اختلافات سیاسی و دیدگاههای متفاوت او و دیگر رهبران ملیگرا باعث شد که این جنبش به نتیجه مطلوب نرسد و در نهایت با کودتای ۲۸ مرداد به پایان برسد. آیتالله کاشانی در ماههای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد، به تدریج از دولت مصدق فاصله گرفت. وی معتقد بود که مصدق بیش از حد به قدرت شخصی خود متکی شده و از اصول اولیه ملیگرایی و همکاری با دیگر نیروهای ملی و مذهبی دور شده است.
با این حال، طرفداران کاشانی معتقدند که او به هیچ وجه در کودتا دخالتی نداشت و تلاشهایش برای جلوگیری از کودتا به دلیل عدم همکاری مصدق ناکام ماند. آنها معتقدند که کاشانی به عنوان یک روحانی ملیگرا، هرگز به کودتا و بازگشت شاه به قدرت رضایت نداد و تنها به دلیل اختلافات با مصدق از او فاصله گرفت.
همکاری و سپس اختلاف در میان رهبران یک جنبش مردمی رابطه میان آیتالله کاشانی و دکتر مصدق می تواند مصداقی باشد بر این نکته که مصدق و کاشانی، با وجود اختلافات اساسی در دیدگاهها و رویکردها، هر دو در راستای ملی کردن صنعت نفت تلاش کردند. اما عدم توانایی در حفظ اتحاد و تفاوتهای عمیق در روشهای سیاسی و مدیریتی، به شکست نهضت ملی و موفقیت کودتای ۲۸ مرداد انجامید.
واقعیت این است که اختلافات میان کاشانی و مصدق، به ویژه در ماههای منتهی به کودتا، یکی از عوامل کلیدی در تضعیف جنبش ملی شدن نفت و بازگشت قدرت به محمدرضا شاه پهلوی بود. این کودتا نه تنها به سقوط دولت مصدق انجامید، بلکه نقش و جایگاه کاشانی را نیز در تاریخ سیاسی ایران به شدت تحت تأثیر قرار داد.
آیتالله کاشانی و فداییان اسلام
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام رابطهای پیچیده و چندوجهی داشتند. فداییان اسلام، در دهه ۱۳۳۰ شمسی تحت رهبری نواب صفوی فعالیت میکردند و نقشی مهمی نیز در تحولات سیاسی و دینی آن دوره ایفا کردند. رابطه آیتالله کاشانی با این گروه و تاثیر آنها بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایران، یکی از جنبههای برجسته تاریخ معاصر ایران است. آنها به ویژه با اشخاص و گروههایی که به نظرشان مخالف اصول اسلامی بودند، مقابله میکردند.
ارتباط فداییان اسلام با آیتالله کاشانی
آیتالله کاشانی در آغاز، به نوعی حمایت از فداییان اسلام داشت. او در دورهای که این گروه در مبارزه با نفوذ خارجی و فساد داخلی فعال بود، به نوعی از فعالیتهای آنها پشتیبانی میکرد. فداییان اسلام در آن زمان به عنوان گروهی که در زمینه مبارزه با فساد و تلاش برای حفظ اصول اسلامی فعالیت میکرد، نظر آیتالله کاشانی را جلب کرده بودند. با گذشت زمان، رابطه آیتالله کاشانی و فداییان اسلام دچار تیرهگی شد. اختلافات میان کاشانی و فداییان اسلام به ویژه به دلیل روشهای متفاوت در پیگیری اهداف سیاسی و مذهبی بود. فداییان اسلام به فعالیتهای خشن و انقلابی تمایل داشتند، در حالی که آیتالله کاشانی بیشتر به سیاستهای مذهبی و ملیگرایانه تمایل داشت و به دنبال حفظ وحدت ملی و دینی بود.
هرچند کاشانی به طور مستقیم به فداییان اسلام دستور نداده بود، اما تأثیرات متقابل میان آنها و فعالیتهای سیاسی کاشانی در این دوره وجود داشت. فداییان اسلام به عنوان یک نیروی مذهبی و انقلابی، در برخی مواقع به عنوان پشتیبان کاشانی در مواجهه با فشارهای داخلی و خارجی عمل کردند. اما این رابطه به دلیل اختلافات فکری و سیاسی به سرعت دچار تنش شد. در برخی از مواقع، فداییان اسلام از حمایت آیتالله کاشانی در مبارزات سیاسی خود بهرهبرداری کردند. آنها به طور فعال در مبارزات علیه استبداد شاه و فساد دولتی مشارکت داشتند و در این راستا، از نفوذ کاشانی و دیگر روحانیون برجسته استفاده کردند.
رابطه آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و فداییان اسلام به دلیل تفاوتهای دیدگاه و روشهای عملیاتی آنها، پیچیده و چندلایه بود. در حالی که کاشانی در برخی مواقع از فعالیتهای مذهبی و انقلابی فداییان اسلام پشتیبانی کرد، اختلافات فکری و سیاسی به تدریج به تیرگی این رابطه انجامید. فداییان اسلام با روشهای انقلابی و خشن خود، و کاشانی با رویکردهای مذهبی و ملیگرایانه، هر دو در تحولات سیاسی ایران آن دوره نقش داشتند، اما همزمان با وجود اختلافات و تنشهای متعدد، نتوانستند به طور کامل با یکدیگر هماهنگ شوند.
نامههای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق
نامههای آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به دکتر محمد مصدق بخشی مهم از تاریخ سیاسی ایران در دوران ملی شدن نفت و پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هستند. این نامهها نشاندهنده روابط پیچیده و در حال تغییر میان این دو شخصیت برجسته و همچنین نگرانیها و توصیههای آیتالله کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور بودند.
آیتالله کاشانی در نامههای خود به دکتر مصدق، بارها توصیهها و هشدارهایی درباره مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشور ارائه داد. او به ویژه نسبت به تهدیدات داخلی و خارجی نسبت به دولت مصدق هشدار میداد و از مصدق میخواست که اقدامات قاطعی برای مقابله با این تهدیدات انجام دهد.
کاشانی در برخی از نامههای خود به مصدق، انتقادات خود را نسبت به سیاستهای اقتصادی و داخلی دولت مصدق بیان کرد. او به ویژه به کاهش بودجه نظامی و مشکلات اقتصادی کشور انتقاد داشت و معتقد بود که این سیاستها باعث تضعیف موقعیت دولت و ایجاد زمینههای مساعد برای کودتا خواهد شد.
در دورههای مختلف، نامههای کاشانی نشاندهنده تغییرات در سطح حمایت و انتقاد او از مصدق بودند. در حالی که در ابتدا کاشانی به شدت از دولت مصدق پشتیبانی میکرد، به تدریج به دلیل اختلافات سیاسی و مدیریتی، از حمایت خود فاصله گرفت. این تغییرات در نامههای او به وضوح قابل مشاهده است.
آیتالله کاشانی در نامههای خود به مصدق، به اهمیت جلب حمایت عمومی و بسیج مردم برای تقویت دولت و مقابله با فشارهای داخلی و خارجی تأکید میکرد. او معتقد بود که حمایت مردمی میتواند به تثبیت موقعیت دولت و مقاومت در برابر تهدیدات کمک کند.
نامههای آیتالله کاشانی به دکتر محمد مصدق نشاندهنده عمق و پیچیدگی روابط میان این دو شخصیت و تأثیرات آنها بر تحولات سیاسی ایران در آن دوران است. این نامهها همچنین به وضوح نشان میدهند که اختلافات و نگرانیهای کاشانی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی کشور چگونه به تدریج به تضعیف دولت مصدق و ایجاد زمینههای سقوط دولت مصدق کمک کردند.
سالهای پایانی و درگذشت آیت الله کاشانی
پس از کودتای ۲۸ مرداد، آیتالله کاشانی به تدریج از عرصه سیاسی کنار رفت و به فعالیتهای مذهبی خود ادامه داد. او در سال ۱۳۴۰ شمسی در تهران درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری به خاک سپرده شد.